آمارهایی مثل آش نذری ملانصرالدین

محمدرضا باهنر از معروف ترین چهره‌های سیاسی اصول‌گرا که سابقه زیادی در مجلس شورای اسلامی نیز دارد در آخرین گفت‌وگوی خود اعلام کرده است که :« رای سیاه در کشورمان، یعنی کسانی که نظام و اسلام را قبول ندارند و طرفدار آمریکا و اسراییل هستند که شاید 5 میلیون نفر باشند.»

محمد باقر قالیباف هم در زمان انتخابات اعلام کرد نماینده 96 درصد مردم است و در برابر حسن روحانی که نماینده 4 درصد مردم است. شهردار سابق تهران روحانی و حامیانش را 4 درصدی‌ها نامید.

جدا از این دو سیاستمدار اصول‌گرا دیگر چهره‌های سرشناس کشور هم برای سخنان خود از اعداد و ارقام استفاده می‌کنند.

در اینجا این دوستان باید به یک سوال ساده پاسخ دهند که این آمارها را بر چه اساسی اعلام می‌کنند.

آمارهایی مثل آش نذری ملانصرالدین

منبع اعلام آمار و ارقام در ایران مرکز آمار ایران است. نهادی که وظیفه‌اش به دست آوردن اطلاعات و آمار جمعیتی، اشتغال، بیکاری، سبک زندگی مردم و … است. تنها نهادی که می‌شود تا حدودی به آمار او استناد کرد همین مرکز آمار است.

آقای باهنر به صورت صریح بگوید این آمار 5 میلیون را از کجا آورده است؟ کدام سازمان در ایران به آقای باهنر گفته است که آمریکا و اسرائیل در ایران حدود 5 میلیون طرفدار دارند.

یا کدام سازمان به آقای قالیباف اعلام کرده بود که 4 درصد از مردم ایران حق 96 درصد دیگر را می‌خورند و یک آب هم روش.

یا این آمارها بدون پشتوانه است یا از نهادی و یا سازمانی به دست آمده است. بهتر است هر فردی که مسئولیت دارد یا مسئولیت داشته است وقتی با آمار سخن می‌گوید منبع آمار خود را اعلام کند.

5 میلیون نفر طرفدار آمریکا و اسرائیل در ایران آمار کمی نیست. علاقه مند هم نه طرفدار. این حرف یعنی آمریکا و اسرئیل سرمایه‌ای 5 میلیون نفری در ایران دارند.

آمار قالیباف هم نشان می‌دهد که در آستانه 40 سالگی انقلاب، 96 درصد مردم در فقر و نداری زندگی و با مشکلات عدیده دست و پنجه نرم می‌کنند.

شاید همین آمارهاست که باعث می‌شود برخی از افراد بدون مطالعه وارد کارزار انتخابات شوند و تصور کنند بر اساس همین آمارهایی که شنیده‌اند می‌توانند بر کرسی ریاست جمهوری یا مجلس شورای اسلامی تکیه بزنند.

در همین انتخابات‌های اخیر شاهد همین معنا بودیم. بسیاری از 96 درصدی که قالیباف از آنها حرف زده بود در انتخابات ریاست جمهوری به نماینده 4 درصدی‌ها رای دادند و حاضر نشدند به نماینده 96 درصدی‌ها رای دهند.

برخی از این آمارها شبیه ماجرای آش نذری و ملانصرالدین است. «مي‌گويند روزي ملانصرالدين براي خريدن نان به نانوايي رفت و چون صف نانوايي شلوغ بود، فكری به ذهنش رسيد و اعلام كرد كه در كوچه بالايي آش نذري مي‌دهند. مردم عوام براي گرفتن آش نذري ، صف نان را رها كردند و به سوي آدرس غلط روان شدند. هنگامي كه همه رفتند، ملا در يك لحظه پيش خود فكر كرد، نكند واقعا دارند آش نذري می دهند و ما اينجا بي‌نصيب بمانيم، به همين دليل بدون اين كه نان بخرد، خود نيز به دنبال عوام به سوي محل خيالي برای گرفتن آش راهی شد.»

نکند این آمارها هم جامعه را فریب دهد هم فرد آمار دهنده را. بهتر است به جای این آمارها از کلماتی مانند برخی، بخشی، عده‌ای از مردم استفاده کنیم.