اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا

سعید حجاریان در روزهای اخیر در مصاحبه‌ای حامیان اصلاحات را به نافرمانی مدنی دعوت کرده است و مراحلی را نیز برای این نافرمانی مشخص کرده است.

حجاریان می‌گوید: «تاکتیک‌ اصلی اصلاحات، سازماندهی نیروها از پایین‌ است. این روش در گسترش‌ احزاب، سازمان آهنین، بسیج‌ توده‌ای و انواع سازمان‌های مردم‌نهاد متجلی می‌شود و حتی بعضی مواقع می‌توان به نافرمانی مدنی فکر کرد.

اساساً معتقدم فشار از پایین با انتخابات پدید نمی‌آید. پس باید گفت، پروژه اصلاحات به انتخابات گره نخورده است. زیرا انتخابات به‌معنای کنونی آن، مصداق گدایی قدرت است. … نافرمانی مدنی در خلاء شکل نمی‌گیرد. پیش از آن، ابتدا باید تجمع سلولی داشت و اقداماتی مانند کتاب‌خوانی، جزوه‌خوانی و… صورت داد و سپس تجمع‌های موضوعی و بعد هم تجمع‌های سراسری انجام شود. بعد از این‌هاست که نوبت نافرمانی فرامی‌رسد.»

اینهم جواب اصولگراها به مدعیان اصلاح طلب که به جز حفظ قدرت کار دیگری برای مردم ما نکردند.

باید توجه داشت که در تئوری‌های علوم سیاسی، کسب قدرت از طرق سازماندهی نیروها از پایین و نافرمانی‌های مدنی در تناقض کامل با کسب قدرت از طریق انتخابات دارد و گروه‌هایی که در یک کشور انتخابات را قبول ندارند، تلاش می‌کنند تا از طریق فعال کردن مردم و فشار اجتماعی به قدرت برسند، اما در میان اصلاح‌طلبان ایرانی، وضع تاحد زیادی مشمئزکننده و خاص است؛ مشاهده می‌کنیم که در ایام انتخابات، اصلاح‌طلبان با تمام قوا به میدان می‌آیند و از نامزد مورد نظر خود حمایت می‌کنند و از فردای انتخابات فریاد نافرمانی مدنی سر می‌دهند. به جملات زیر توجه کنید:

حجاریان در آستانه انتخابات 96: «آقای روحانی چهار سال پیش با یک کلید آمد و توانست قفل تحریم‌های هسته‌ای را با آن باز کند و برجام را رقم بزند. روحانی این بار با یک دسته کلید آمده است.

یک دست کلید است به زیر بغل عشق از بهر گشاییدن ابواب رسیده»

سعید حجاریان در سال 94: «اصلاح‌طلبان باید از تجارب خودشان استفاده و به تداوم دولت آقای روحانی کمک کنند٬ باید بکوشند روحانی دوام آورد و بماند. ما در حال حاضر آلترناتیوی برای آقای روحانی نداریم. البته دولت هم باید اشکالات و کاستی‌های خودش را اصلاح کند و اگر لازم است حتی کابینه را هم ترمیم کند.

اما چرا در ماه‌های اخیر، اصلاح‌طلبان بر نافرمانی مدنی و جداساختن خط خود از دولت روحانی تأکید می‌کنند؟

راهبردی که اصلاح طلبان به جد پیگیر آن هستند، جدا کردن راه و مسیر خود از دولت است. اصلی‌ترین سرفصل این راهبرد، نپذیرفتن مسئولیت عملکرد دولت و حواله دادن آن به غیر است.

از این گذشته، سعید حجاریان اخیراً در گفتگویی با تاکید بر اینکه روحانی به هیچ یک از شعارهای خود وفادار نمانده است، گفت: «شاید بهتر بود اساساً عطای ‌انتخابات را به لقایش می‌بخشیدیم و سرنوشت ‌اصلاحات را به دولت ‌روحانی گره نمی‌زدیم. باید گفت که آقای روحانی خودش از خودش عبور کرده است! خود دولت روحانی هم استعداد و ظرفیت کافی برای مقابله با معضلات داخلی نداشت. بنابراین ما به لحاظ اخلاقی هم نمی‌توانستیم وظیفه‌ای در قبال وی داشته باشیم.»

محمدرضا تاجیک از چهره‌های شناخته شده جریان اصلاحات نیز با انتقاد از تئوری حضور اصلاح‌طلبان در قدرت، تلویحاً خواستار کناره‌گیری این جریان از قدرت و در نتیجه مبرا ماندن از عواقب ناکارآمدی دولت حسن روحانی شد؛ وی در این باره گفته است: «برخی از اصلاح‌طلبان به این نتیجه و یا تئوری رسیدند که بقای اصلاح‌طلبی به قدرت گره خورده است،

تاجیک در همین باره تصریح کرده است: «اصلاح طلبان به هر روشی متوسل شدند تا در بازی حضور و سهمی بیشتر را در قدرت داشته باشند، آن‌ها فکر می‌کردند هر چه سهم از قدرت بیشتر، حیات جریان نیز قدرت بیشتر می‌گیرد، غافل از اینکه قدرت در این شرایط، آفات خودش را دارد؛ وقتی تمامیت اصلاح‌طلبی را در قدرت خلاصه کردیم، بدیهی بود که هر آنچه ناشی از آفات قدرت است، نیز به جریان اصلاح‌طلبی گسیل شده و این، جریان اصلاح‌طلبی را به حاشیه می‌کشاند.»

مسعود پزشکیان نایب رئیس مجلس، که سابقه تصدی وزارت بهداشت را در دولت اصلاحات دارد، اخیراً طی اظهاراتی اعلام کرد که عملکرد دولت روحانی به پای اصلاح‌طلبان نوشته نمی‌شود!

«در کنار متغیر خارجی، می‌توان به بحران‌های داخلی همچون کارگران، معلمان و بازنشستگان اشاره کرد. هر یک از این اقشار مستعد اعتراض و حضور در خیابان هستند. زیرا امروزه الگوی غارت تغییر پیدا کرده و دیگر منحصر به یک مؤسسه مالی متخلف و گران‌ فروشی لوازم کامیون‌ها نیست و عمومیت یافته است. شاید از این‌ها هم فراتر برویم و بحران دارو کشور را فرا بگیرد. به‌ نحوی که سلامتی و حیات افراد به‌شدت تحت خطر قرار بگیرد و ذیل چنین شرایطی، مهاجرت داخلی شدت بگیرد؛ یعنی توانمندها به پایتخت بیایند و پایتخت‌نشین‌ها به خارج کشور بروند.

در شرایط عام البلوی امکان دارد مردم و نیروهای نظامی مقابل یکدیگر قرار بگیرند زیرا، سیاست خیابانی می‌شود. این‌ نشانه‌ها به ما می‌گویند، دورنمای روشنی نخواهیم داشت و به‌ویژه زمانیکه فصل رقابت‌های انتخاباتی فرا برسد و شکاف‌ها بیش از پیش نمایان می‌شود.»

و یا من‌باب مثال بایستی اشاره کرد که حجاریان در حالی از چیزی به نام بحران دارو حرف می‌زند که چندی قبل نیز فردی در خبرگزاری ایلنا مدعی شد که بیمارستان‌های کشور بزودی تعطیل می‌شوند و ایران حتی برای تأمین آنتی‌بیوتیک هم مشکل دارد!

«عام‌البلوی» یا همان مستعد اغتشاش بودن جامعه ایرانی نیز واقعیت نیست بلکه اوهامی است که حجاریان و برخی هم‌صنفان او قصد دارد به القای آن بپردازد.

یکی از تزهایی که سال‌هاست توسط اصلاح‌طلبان و از جمله عباس عبدی تکرار می‌شود، تز «فروپاشی اجتماعی جامعه ایران» است. عبدی جزو نخستین افراد فعال در حوزه جامعه‌شناسی است که عین تعبیر «فروپاشی اجتماعی» را برای توصیف اوضاع کشور به کار برده است.

آقای عبدی در میزگردی با عنوان «گفتگوی انتقادی اصلاحات در برابر اصلاحات» که در سال 81 و با حضور آقایان حجاریان، تاج‌زاده، جلایی‌پور و علوی‌تبار برگزار شد، رسماً تاکید می‌کند: «مجموعه مطالعات نشان می‌دهد که جامعه ایران در حال فروپاشی است! … البته فشار بیرونی است که جامعه را حفظ کرده و اگر این فشار کمی برداشته شود وضع دگرگون می‌شود … وضعیت فعلی بسیار خطرناک است!» (اصلاحات در برابر اصلاحات، 1382، صفحات 78 و 79)

دلیل ساده توهم بودن ادعاهای امثال حجاریان و عبدی نیز آنست که اساساً شرایط بحران اقتصادی و یا امنیتی در ایران وجود ندارد، کارگران و معلمان مثل تمام کشورهای دیگر دنیا با مشکلاتی مواجه هستند، اما نظام اسلامی همواره در حال مرتفع‌سازی این مشکلات است. خبرگزاری فارس