داشتم مقالات رژیم را میخواندم که به این مقاله رسیدم، تعجبم را جلب کرد، چطور رژیم اجازه میدهد که در روزنامه هایش به قول تیتر مقاله “نویسنده انقلابی، رهبری باید دوره ای شود و اعضای خبرگان به. درد کار حکمرانی نمیخورند و ……” را چاپ کند. بقول معروف دیدم که همه مرزها را کمی گذرانده است اما رژیم با احترام و بدون سانسور مطلب او را چاپ کرده است. در همین گیجی و کنکاش بودم که یک دفعه متوجه شدم طرف میگوید:”من مخلص حاج قاسم هستم که وقتی به او گفتند برو دکترایت را بگیر گفت من سربازم، دکتر سرباز که معنی ندارد. کیف میکنم از اینکه هزار بار به او گفتند در این مسئله و آن مسئله وارد شو اما نیامد. عزتش هم برای همین بود” باور میکنید همین یک جمله کافی است که به او اجازه پخش همه خزئبلاتش را بدهند. حالا هر چی میخوای به رهبری و خبرگان هم بگی، بگو ویزا را گرفتی .
اما علت منعکس کردن حرفهایش برایم این است که ببینید، میشود در ایران بود و تحت حاکمیت ولی فقیه و حرفهای قشنگی بزنی و لقب نویسنده انقلابی را هم بگیری اما باید بدانی که هرگز نمیتوانی مردمی را که در زیر شکنجه و زندان و ستم این رژیم ۴۰ سال را گذرانده اند را گول بزنی. دوره این حرفها تمام شده است. بعضی از خارجه نشین ها هم به خاطر رفت و امد به ایران جرئت زدن چنین حرفهایی را هم ندارند. که مثلا رهبری دوره ای شود و …..اما ببینید رژیم به چه وضعی افتاده است که به هر چیز دست میاندازد تا شاید راه و چاره ای پیدا کند و سرنگونی را به عقب بیاندازد. حالا گفته هایش را به نوشته انصاف نیوز ببینید:
” رضا امیرخانی، نویسندهی کتاب داستان سیستان (۱۰ روز با رَهبر) میگوید: ده تا پانزده مورد است که تا اصلاح نشود اتفاق مثبتی نخواهد افتاد. بخشهای زیادی از این موارد با حاکمیت است. یعنی رهبر گرامی انقلاب باید در این موضوع وارد عمل شوند، رهبری باید دورهای شود و قیافهی خبرگان باید تغییر کند؛ . من این آقایان را میبینم خودشان خیلی خوب هستند اما قیافهشان به درد کار حکمرانی نمیخورد. اینها باید تبدیل شوند به آدمهای جوانی که میتوانند حرف بزنند، گفتوگو کنند و سوالهای من را بشنوند و حرف بزنند.”
مثلا اگر من یک شهروند آمریکایی را دیدم فکر نکنم چون رابطهی دولتی نداریم من هم از او باید فاصله بگیرم. در حالی که منِ انقلابی باید بتوانم با او گفتوگو کنم.
در تشک کشتی هم باید با ورزشکاران رژیم اشغالگر قدس کشتی گرفت. احساس میکنم این موضوع ربطی ندارد به به رسمیت شناختن این رژیم و این را همه جا اعلام میکردم که معنیاش به رسمیت شناختن نیست و یک مسابقهی ورزشیست.
*دربارهی گشت ارشاد، چیزهایی که ناکارآمد هستند یا باید حذف شوند یا تصحیح؛ یعنی حتی آنهایی که علاقهمند به گشت ارشاد هم هستند به دلیل ناکارآمدی آن نباید آن را ادامه دهند.
” در دههی ۹۰ سوال فقط دربارهی کارآمدی و ناکارآمدی است. مثلا ما روزی دربارهی حجاب این سوال را داشتیم که «آیا حجاب اجباری درست است یا اختیاری؟» اما الان سوال این است که «آیا حجاب اجباری کارآمد بوده یا ناکارآمد؟»
*من از شکسته شدن سنگ قبر یزید هم ناراحت میشوم، فردی وقتی مُرد دیگر پروندهاش بسته شده است، و این شکستن سنگ قبرها کار بی معنی است. مگر میشود آدم از شکسته شدن سنگ قبر دکتر یزدی ناراحت نشود؟! من از شکسته شدن سنگ قبر اعدامیها ناراحتم و هر بار این را میبینم حالم بد میشود. این کار بی معنی است، ما داریم با چه میجنگیم؟! این کار شبیه مثله کردن است. اسلام آمد که جلوی مثله کردن را بگیرد.
اینقدر چیزهای عجیب و غریب و غیرقابل باور مثل موشک زدن به هواپیمای مسافربری در این مدت دیدیم که نمیگویم غیرقابل باور نیست اما تحلیلی دربارهاش ندارم.
“به صدور انقلاب به صورت فرهنگی و اقتصادی اعتقاد دارم اما به صورت نظامی نه. باید تلاش کنیم حوزهی نفوذمان در جهان را بالا ببریم، در حوزهی نوروز، فرهنگ، زبان، مذهب و… و اینها الزما همهاش مفاهیم انقلاب اسلامی ندارد. یعنی اگر رفتن خانم گوگوش به تاجیکستان به درد ما میخورد باید از او استفاده کنیم. این طور کارها را من انقلابی میبینم. اگر حفظ شدن این کشور به این چیزها وابسته است باید انجام داد.”
*اگر ورزشگاه آزادی برای حضور خانمها باز شود و من یک دختری داشته باشم احتمالا اجازه نمیدهم او به ورزشگاه برود، خواهر و مادرم هم احتمالا نمیروند اما این معنیاش این نیست که من با ورود زنان به روزشگاه مخالفم.”