جمشید پیمان: اگر قرار به آموختن است!

یادداشتی کوتاه به مناسبت کودتای 28 مرداد!

ـــ مصدق رهبر و پرچمدار مبارزات ضد استعماری در خاورمیانه بود. روش و منش او در این مبارزه سرمشق بسیاری از ازادیخواهان منطقه و جهان شد. مصدق در مبارزه ای نفس گیر و نا برابر، هم در شورای امنیت سازمان ملل و هم در دادگاه بین المللی لاهه توانست از حقوق مردم ایران بخوبی و درستی دفاع کند و بر رقیب و مدعی زخم خورده ـــ انگلستان و شرکت نفت انگلیس ـــ پیروز شود. مصدق مورد تحسین و ستایش مردمی در کشورهای استعمار زده بود که برای احقاق حقشان مبارزه می کردند و پیروزی او را مایه ی بزرگ و درخشان امیدشان شده بود .

ـــ پیروزی مصدق بر استعمار انگلستان براستی چهره ی سیاسی و جغرافیائی و دیپلوماسی جهان را تغییر داد.مصدق در زمینه داخلی با اجرای سیاست اقتصاد بدون نفت، زمینه ی خودکفائی ملی را پایه گذاری کرد و در سیاست خارجی با پیش گرفتن سیاست موازنه منفی، دست غارتگران جهانی را از دامن ایران کوتاه کرد. مصدق بیست و هشت ماه رئیس دولت بود و در این مدت در امور داخلی اصلاحات اساسی انجام داد و در امر ایجاد و گسترش دموکراسی با استفاده از ظرفیت قانون اساسی، شاه را در محدوده وظایف قانونینیش نگه داشت و از تعدی او به قانون اساسی و حقوق مردم جلوگیری کرد.

ـــ روش و منش مصدق بزرگ، امروز سرمشقی بجا و مناسب برای همه ی مبارزان راه آزادی ایران است. همه ی تلاش های شاه و همه ی کوشش ها و ترفنده های شیخ هزار بار پلشت تر، برای زدودن نام زیبا و پاک مصدق، در برابر عظمت شخصیت او و اهمیت کار او برای ایران، خاک شده اند و بر باد رفته اند!در اینجا به خودم حق می دهم بگویم ؛ کاش کودتای بیست و هشت مرداد شکست خورد بود و دموکراسی نوپای اهدائی مصدق به جامعه ایران در کودکی قربانی نشده بود!

اما هیچکدام از این کارهای سترگ و بزرگ و درخشان موضوع این یادداشت یستند. محافظه کاری یا انقلابی گری مصدق، رادیکال بودن یا معتدل بودن او در ایدئولوژی و سیاستش ، مظلومیت مصدق و خیانت شاه ،سکوت و خانه نشینی مردم پس از 28 مرداد و حتی خیانت های یاران و غیر یاران او پیش و پس از پیروزی کودتا  نیز موضوع این یادداشت نیستند! در این یادداشت من نسبت هیچ چیز و هیچ کس قضاوت نمی کنم، هر چه  در این اندک می آید فقط پرسش است، آنهم برای یافتن  پاسخ درست به منظور افروختن چراغی فراروی جامعه ی خودمان!

کودتای 28 مرداد1332 هنوز مساله روز است و خیلی زمان می بَرَد تا به تاریخ بپیوندد. و بخصوص زمان درازتری می بَرَد تا لا به لای برگ های تاریخ برای خودش فراموش خانه ای دست و پا کند!
ـــ هنوز محمد رضا شاه، آیت الله کاشانی و حزب توده باید درباره نقش مستقیم و غیر مستقیم خودشان در شکل گیری این فاجعه، پاسخ بگویند!

ـــ هنوز مظفر بقائی ها، حسین مکی ها، شمس قنات آبادی ها، حائری زاده ها باید توضیح دهند و پاسخگو باشند چرا به مصدق و نهضت ملی پشت کردند؟

ـــ هنوز آمریکا و انگلیس باید توضیح دهند و پاسخگو باشند چرا برای براندازی حکومت ملی و قانونی مصدق نقشه کشیدند و آن را طی روزهای 25 تا 28 مرداد بوسیله ایادی و عواملشان در ایران به اجرا گذاشتند؟
ـــ امّا به نظر من پاسخگوئی آنان و روشن شدن نقشی که داشته اند، کافی نیست! ؛
دکتر مصدق هم باید پاسخ گو باشد،

مردم آن روزگار ایران هم باید پاسخ بگویند!
ـــ کودتای 28 مرداد فقط بر خواست آمریکا و انگلیس و عزم و نقش مستقیم شاه و کاشانی و خاموشی گزیدن حزب توده به وقت برآوردن هر چه رساتر فریاد، مبتنی نبوده است!
ـــ کودتای 28 مرداد اگر به شکست مردم ایران و نابودی دولت دکتر مصدق انجامید به بی توجهی و کم کاری و سهل انگاری و سکوت مصدق و دولتش و بها ندادن به هشدارها و انذارهای آشکار نسبت به وقوع کودتا ، بخصوص پس از شکست نقشه اول کودتا در 25 مرداد و فرار شاه از ایران و عدم مقابله جدی مردم با چماق دارانی که از ده صبح تا سه بعد از ظهر ،خیابان های تهران را بتدریج قرق کردند و به آسانی و بی هیچ مقاومتی رادیو و دیگر سازمان های دولتی را تصرف کردند و حتی خانه ی مصدق نخست وزیر قانونی کشور را به آسانی غارت کردند، نیز مربوط می شود!

در اینجا بسیار ضروری است تاکید کنم فرق بزرگ است میان نقش و پاسخگوئی آمریکا و انگلیس و شاه و کاشانی با حزب توده و نقش همه ی اینها با خود مصدق و یارانش!باری ،

یک ـــ به نظرمن خود مصدق بیش از هر یک از یاران اطرافش در تعلل ورزیدن و ساده انگاشتن و انفعال به خرج دادن نسبت به واقعه ی روز 28 مرداد نقش داشته است! کسانی چون دکتر صدیقی و دکتر فاطمی و مهندس رضوی و مهندس زیرک زاده ( و حتی افسران وفادارش) خیلی مستقیم و صریح از او می خواستند که در برابر آنچه داشت در خیابان شکل می گرفت، واکنش جدی نشان دهد و چاره جوئی کند، اما او همه را دعوت به آرامش می کرد. چرا؟ پاسخش بطور واقعی بر من مکشوف نیست و توضیح خود مصدق هم مرا قانع نکرده است.

دو ـــ علت واقعی و اساسی خاموشی گزیدن حزب توده نیز بر من مکشوف نیست. بخصوص توضیحات کیانوری در این مورد مرا قانع نکرده است. اما می پرسم وقتی که مصدق جبهه ملی را به سکوت و خانه نشینی دعوت کرد، چه دلیلی وجود داشت که حزب توده راه دیگری در پیش بگیرد؟ همچنین فکر می کنم سازمان افسران و درجه داران حزب توده نیز در موقعیتی از لحاظ کیفی نبودند که بتوانند کاری انجام دهند و مداخله کنند؟

من قضاوت نمی کنم،فقط صحنه را نگاه می کنم: سخن من درباره بار مسؤلیت و یا همه ی بار سنگین کار که بر دوش شمار اندکی بوده است ، هم نمی باشد! سخن من این است که چرا در روزهای 25 و 26 و 27 مرداد و بطورکلی از قبل از برگزاری رفراندم انحلال مجلس ، مصدق، یارانش، جبهه ی ملی، بازاری های طرفدار مصدق و کارگران و … تمام صحنه ( تاکید می کنم: تمام صحنه) را در اختیار داشتند، و روز 28 مرداد آنهم فقط از ساعت نه صبح به بعد جاوید شاه کشان و چماق داران او به تدریج و تا ساعت چها بعد از ظهر تمام صحنه( تاکید می کنم: تمام صحنه) را اشغال کردند و در آن روز چه در تهران و چه در شهرستان ها نه از مصدق نشانی بود و نه از مصدقی ها! .  من با عینک امروز به اوضاع و احوال و شرائط آن روز نگاه نمی کنم. من به خاطرات یاران مصدق مثل صدیقی و زیرک زاده و سنجابی و … نگاه می کنم. آنها آنچه را دیده بودند و در آن شریک و سهیم بودند ترسیم کرده اند! کودتای 28 مرداد را پارسال یا پیرار سال نوشتم آبکی ترین کودتای تاریخ!! الان هم بر این عقیده ام. الان هم با قاطعیت می گویم : در برابر کودتائی که داشت شکل میگرفت و پیدا بود که دارد اتفاق می افتد، هیچ مقاومتی صورت نگرفت، نه در آغازش، نه در میانه اش و نه در روز فرجامینش! دکتر مصدق هم بسیار پایبند به قانون اساسی بود و هم جمهوریخواه نبود. پشت قرآن را هم امضاء کرده بود برای وفاداری به شاه! بنا براین من از چنین شخصیت محکم و با پرنسیپ و متعهد به قول و قرار هایش انتظار ندارم که با رفتن شاه، او را از سلطنت خلع کند و جمهوری اعلام نماید. اما این انتظار را از او دارم که برای جلوگیری از تهاجم های احتمالی به دولت قانونی اش( که هم احتمالش بسیار بالا بود و هم درباره اش بسیار هشدار داده بودند) تمهیدات لازم و ضروری بعمل آورد و اقدام های پیشیگرانه قانونی بکند!

خلاصه و جمع بندی کنم: موضوع این یادداشت چند جمله بیشتر نیست :

یک ــــ مصدق از ظرفیت و امکان های قانونی که در اختیار داشت برای جلوگیری از وقوع کودتا بهره نگرفت. چرایش را من نمی دانم و نمی خواهم با اما و اگر و نظرهای پرداخته ی خیال به این چرا پاسخ بدهم.!

دو ـــ مردم طرفدار مصدق که در روزهای 25 و 26 و 27 مرداد و تقریبن تمام روزهای مرداد تا روز بیست و هشتم، فائق بی چون چرای صحنه آرائی های آن روزگار بودند، چرا در روز 28 مرداد از بامداد و پیش از شروع کمترین تحرکی از جانب کودتا چیان، غیبشان زده بود، خیابان ها و سازمان های دولتی را تنها و بدون پشتیبان رها کردند تا دار و دسته های اندک چماقدار شاه به تدریج و بدون هیچ مانعی بر همه جا مسلط شوند.؟

پرداختن به این چرا ها به هیچ وجه از والائی و ارجمندی مصدق کبیر نمی کاهد ، اما باعث میشود به رویدادها درست و دقیق نگاه کنیم تا نه دچار اشتباه شویم و نه توهم!

هر کسی از یک سوراخ صد بار هم ممکن است گزیده شود اگر صدبار دست لختش را در آن سوراخ فرو کند!

جمشید پیمان

19 ـ 08 ـ 2018