جمشید پیمان: دیده را باید که توفانی کنیم

تا به کی خو با پریشانی کنیم
کار خود تسلیم حیرانی کنیم

خانه ویران ،دل ازآن ویرانه تر
چند باید سر به ویرانی کنیم

تا به کی دلبسته ی یک تکّه ابر
دیده را باید که توفانی کنیم

می شود این ظلمتِ گسترده را
با چراغ باده نورانی کنیم

می شود از دفتر چشمانِ تو
تا سحرگاهان غزل خوانی کنیم؟

مایه از جان خواهد این کار سترگ
وای اگر اینجا گرانجانی کنیم

تا رهانیم عشق و آزادی زِ بند
جان خود باید که قربانی کنیم

 

جمشید پیمان،25 ـ 07 ـ 2017