جمشید پیمان: هرگز سَرَت به پیش پلشتان نگشته خم

به: دکتر، مهندس محمد اقبال، اسوه‌‌ی مقاومت و شرافت.

روزی به گاهواره و روزی به پشت زین
آن طفل شیر‌خواره شود پیر روزگار
این منطق طبیعت و پیمان هستی است
اینگونه بوده است قرار وُ مدار کار

روزی جوان و سرکش و مغرور بوده ای
پیری ز پا فتاده و رنجور گشته ای
آهسته می تپد دل وُ لرزنده دست تو
با پای ناتوان و دیده ی کم نور گشته‌ای

با دشمنان کهنه‌ی ایرانِ خسته‌جان
روزی برای رزم به دستت تفنگ بود
در عرصه‌های حادثه بیدار و هوشیار
خوابیدنت به بستر آسوده ننگ بود

هرگز سَرَت به پیش پلشتان نگشته خم
دشمن به سوی خانه‌ی یاران نَبُرده‌ای
آلوده دامنت به خیانت نکرده‌ای
نان از تنور ننگِ انیران نخورده‌ای

از جنس عشق، عصایی به دست تو
ای پیر سربلندِ لباس شرف به تَن
“یا مرگ یا رهایی ایران” سروده‌ای
ذهن و زبان پاک تو سرشار از وطن!

جمشید پیمان، 07 ـ 11 ـ 2021