جیمز کارافانو: توافق هسته‌ای با ایران همان معاهده ننگین با هیتلر است

پروفسور جیمز کارافانو،استاد سابق دانشگاه جنگ وست پوینت در مقاله ای در مورد توافق ایران با کشورهای قدرتمند جهان را در مورد موضوع هسته ای معاهده جدیدی که اکنون بسته شده است گفته است  «این به همان اندازه مسخره است که ایران از ساخت سلاح هسته‌ای به عنوان نوک پیکان اسلحه سیاست خارجی‌اش دست برخواهد داشت.»

وی می نویسد: آنچه در ژنو روی داده است در واقع، بازنویسی بزرگ‌ترین تراژدی دیپلماتیک قرن بیستم است.

توافق مونیخ روی این نکته مسخره آرمیده است که هیتلر نمی‌توانست سیری‌پذیر باشد. معاهده جدیدی که اکنون بسته شده است به همان اندازه مسخره است که ایران از ساخت سلاح هسته‌ای به عنوان نوک پیکان اسلحه سیاست خارجی‌اش دست برخواهد داشت.

این مقاله می افزاید : بخش غم‌بار این مذاکرات مفتضحانه این است که هر کسی می‌پذیرد که چرا ایران به پای میز مذاکره آمده است. تحریم‌ها کارساز شدند؛ آنها دیگر پولی برای خرج کردن ندازند، و تهران تصمیم گرفته است که آسان‌ترین راه برای پول درآوردن که همان با غرب به عقب برگشتن است را انتخاب کند.

در این توافق‌نامه،‌ میان واقع‌گرایان و آرمان‌گرایان مرزی وجود دارد. واقع‌گرایان می‌دانند که تحریم‌ها برای یک هدف، خوب بودند: برای تضعیف رژیم ایران تا دچار فروپاشی یا اضمحلال شود. و امید داشتند که قبل از دست‌یابی ایران به بمب هسته‌‌ای این اتفاق بی‌افتد. تغییر رژیم در ایران تنها یک اقدام واقع‌گرایانه برای جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران بود.

آرمان‌گرایان، اما تحریم‌ها را کلیدی جادویی برای استدلال پذیر کردن ایران می‌دانند. تهران به دنبال هم‌ساز کردن غرب با خود است. ایرانی ها فهمیده‌اند که سود هم‌کاری با غرب بیشتر از منزوی شدن است.

مرز میان این دو تفکر، درباره دو نگاه متفاوت به آینده‌ای صلح‌آمیز نیست. در مورد این معمای سیاست خارجی روی‌کرد واقع‌گرا مبتنی بر یک آگاهی کامل از کسی است که طرف مقابل معامله است.

ارزیابی آرمان‌گرایان توهمی است. آن‌ها فکر می‌کنند باید ایران را در جای خود فریز کنند در حالی که ممکن است این فریز شدن به آب شدن یخ در طول زمان منجر شود. یعنی ممکن است ایران دوباره فعالیت‌های خود را از سر بگیرد. هیچ چیزی در این توافق‌نامه جلوی ایران را برای رسیدن به موشک‌های دوربرد نمی‌گیرد. هیچ چیز نمی‌تواند ایران را از ادامه اسلحه‌سازی هسته‌‌ای‌اش بازدارد.

 این مقاله تاکید می کند: مذاکره کنندگان همان چیزی را در پای میز مذاکره رها کردند که ایرانی ها از آن بسیار می‌ترسیدند یعنی همان خالی شدن حساب بانکی‌شان.

بریتانیا فکر می‌کند که توافق با ایران خوب بوده است اما این بریتانیا همان کشوری است که فکر می‌کرد معاهده مونیخ باعث می‌شود همه مردم شب‌ها را راحت بخوابند.

روس‌ها هم این توافق را تمجید کردند. اما این دولتی است که فکر می‌کرد توافق مولوتف ریبن تروپ حلال تمام مشکلات است.

کاخ سفید ما هم این توافق را دوست دارد. اما کاخ سفید ما هم‌چنین فکر میکند که سیاست‌هایش در عراق، لیبی، مصرف و سوریه بسیار خوب بوده است.»

 کارافانو در این متن، با استفاده از تقابل همیشگی واقع‌گرایان و آرمان‌گرایان در طول تاریخ علمی روابط بین‌الملل، این نکته را مطرح می‌سازد که جهان غرب در حال تکرار اشتباهی است که در تاریخ خودش سابقه هم دارد. به نظر وی غرب در حال دادن امتیازی به ایران است که شبیه آن را به هیتلر داده بود و در نتیجه آن هیتلر سیری‌ناپذیر اقدام به افروختن جنگ جهانی دوم کرد و ایران هم پا جای پای هیتلر خواهد گذاشت.