حسن داعی – دروغ نویسی 466 فعال سیاسی به اوباما

با نگاهی به چند نمونه از دروغ های آشکار در این بیانیه باید گفت که نویسندگان آن، خوانندگان را فاقد شعور سیاسی فرض کرده اند. هدف اصلی آنها از صدور بیانیه، فراهم نمودن ابزار تبلیغی برای لابی خارج از کشوری رژیم است. آنان روحانی را منتخب مردم ایران و رژیم را اهل صلح و سازش معرفی کرده اند و گناه درد و رنج مردم را نیز به گردن آمریکا و تحریم ها انداخته اند.

466 نفر از فعالین سیاسی خارج از کشور که اکثریت آنان به اصلاح طلبی در نظام ولایت فقیه گرایش دارند، بیانیه ای منتشر کرده اند و از نامه 55 زندانی کنونی و سابق داخل کشور به اوباما و درخواست توقف تحریم ها، حمایت کرده اند.

من در این گزارش کوتاه، فقط به چند نمونه از دورغ های آشکار در بیانیه 466 فعال سیاسی اشاره میکنم و بحث در باره تحریم ها، چرائی آنها و راههای مقابله با آنها را به بعد موکول میکنم.

نویسندگان بیانیه در همان سطور اول در مورد نامه 55 زندانی سابق و کنونی به اوباما میگویند: ” پنجاه و پنج زندانی سياسی که پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ در زندان به سر می برند.”

همانطور که میدانیم، این یک دروغ آشکار است زیرا اکثریت آن 55 نفر مدتهاست در خارج از زندان بسر میبرند و برخی از آنان برای مدتی بسیار کوتاه به زندان رفته اند.

ادعای بعدی این است که امضاء کنندگان نامه 55 نفره را “طيف متنوعی از زندانيان سياسی از اقشار مختلف تشکيل ميدهند که بخش بزرگی از دموکراسی خواهان ايرانی را نمايندگی کرده و به بهترين شکل خواست مردم ايران را بازتاب داده اند.”

این نیز با واقعیت همخوانی ندارد و همانطور که هموطنان با مطالعه نام آن 55 نفر مشاهده میکنند، بخش عمده آنان اصلاح طلبان حکومتی وابسته به جناح خاتمی هستند و این ادعا که آنان بخش بزرگی از دموکراسی خواهان ایران را نمایندگی میکنند، واقعیت ندارد و خواست اصلی آنان که بارها نیز تکرار کرده اند و خود خاتمی هم تأکید داشته است، حفظ نظام میباشد.

از طرف دیگر، به برکت وجود نظام ولایت فقیه، در طول این سی و چند سال، دهها هزار زندانی سیاسی داشته ایم که اکثر آنان در قید حیاتند و به مبارزه با حکومت مشغولند. پس این ادعا که 55 نفر از اصلاح طلبان حکومتی نماینده بخش مهمی از جنبش دموکراسی خواهی در ایرانند، بی پایه و مضحک است. (در مورد بیانیه 55 زندانی کنونی و سابق، این گزارش ویدئوئی را نگاه کنید. همچنین مصاحبه شنیدنی دکتر محمد ملکی در مورد نامه 55 زندانی سیاسی را گوش کنید)

در سطور بعدی بیانیه میخوانیم: “در انتخابات اخير ايران، رييس جمهور منتخب با شعار تغيير سياست های دولت گذشته و تدبير در سياست خارجی توانست رای اکثريت مردم ايران را کسب نمايد. “

این ادعا نیز با واقعیت همخوانی ندارد. تنها دلیلی که برای حمایت اکثریت مردم ایران و رأی آنان به روحانی وجود دارد، آمار وزارت کشور رژیم ایران است که در دروغگوئی و آمار سازی سابقه ای طولانی دارد و مطابق نیازهای نظام مقدس، آمار می سازد و طبیعی است که سینه چاکان رژیم در خارج از کشور نیز این آمار را به خورد جهانیان و افکار عمومی میدهند.

گذشته ازآن، چگونه 466 نفر که خود را روشنفکر و ایران دوست میخوانند، انتخابات تقلبی در نظام ولایت فقیه و مجبور کردن مردم به رأی دادن به کاندیداهای مورد نظر ولی فقیه را انتخابات معرفی کرده و برنده این نمایش شرم آور را منتخب مردم معرفی میکنند؟

466 فعال سیاسی در بیانیه خود یک بار دیگر گناه کمبود دارو را به گردن تحریم ها انداخته و نوشته اند:

“وضعيت دسترسی به دارو به طور خاص معضلی اساسی و دغدغه‌ای جدی برای مردم است. عليرغم آنکه دارو جزء موارد تحريم ها نبوده، به دليل خودداری بانک ها از انجام نقل و انتقالات مالی، قيمت دارو به طرز سرسام آوری افزايش يافته و بسياری از داروهای حياتی در بازار ايران ناياب شده اند.”

این ادعا نیز یک دروغ دست ساز لابی های رژیم در خارج از کشور برای انداختن گناه درد و رنج مردم روی آمریکاست. جالب اینجاست که همین چند روز پیش، قاضی زاده هاشمی وزیر جدید بهداشت در کابینه روحانی در مصاحبه ای با رسانه ها گفت:

“با بررسی که طی این مدت با همکاری کارشناسان داشته ایم به این نتیجه رسیده ام که شعاری هم نیست و آن اینکه مشکلاتی که در حوزه دارو داریم را خودمان در داخل درست کرده‌ایم و مشکل دارو اصلاً به تحریم ربطی ندارد. باید این مشکلات داخلی و ناهماهنگی های دستگاههای اجرایی را حل کنیم. یک مشکل هم نگرانی وارد کنندگان دارو، توزیع کنندگان و خود مردم و مصرف کنندگان است که گاهی به این مشکلات دامن زده است. علت آن هم اطلاع رسانی ناقص مسئولان این حوزه است که در بین مردم تشویش ایجاد کرده است.”

درهمین راستا، وزیر سابق بهداشت وحیده دستجردی و دهها سازمان غیر دولتی داخل کشور، گناه اصلی کمبود دارو را به گردن مسئولین داخلی و باندهای مافیائی کشور میاندازند. (برای آشنائی با جنبش ضد تحریم دست ساخت رژیم و انداختن گناه کمبود دارو روی آمریکا، این گزارش ویدئوئی را تماشا کنید.)

نویسندگان این بیانیه خطاب به اوباما نوشته شده: ” يادآوری می نماييم که در زمان رياست جمهوری محمد خاتمی، دولت ايران داوطلبانه اقدام به تعليق فعاليت های غنی سازی خود نمود اما دولت جرج بوش نه تنها تن به توافق نداد، که ايران را يکی از محورهای شرارت ناميد.”

این یک دروغ کودکانه است که تبلیغات چیان حکومتی و لابیست های مزدبگیر رژیم جا انداخته اند زیرا جرج بوش در ژانویه 2002 ایران، عراق و کره شمالی را محور شرارت نامید. برنامه هسته ای رژیم هفت ماه بعد در اگوست 2002 علنی شد. توقف غنی سازی هم دو سال بعد در 2004 انجام گرفت.

در پایان، همانطور که حسن روحانی در مصاحبه تلویزیونی با افتخار اعلام کرد، هدف رژیم از مذاکرات هسته ای در آندوره، خرید وقت برای تکمیل برنامه هسته ای بود و از فرصت بدست آمده حین مذاکرات، برای تکمیل برنامه هسته ای در نطنز و ده برابر کردن تعداد سانتریفوژها استفاده کرده بود.

اضافه برآن، نویسندگان بیانیه بخوبی میدانند که دولت جرج بوش پس از سخنرانی خود در ژانویه 2002 و شرور خواندن رژیم، در ماههای پس از آن با رژیم ایران برای حمله به عراق همکاری و هماهنگی داشت و روابط حسنه ای هم با یکدیگر داشتند. (این ویدئو را نگاه کنید)

انداختن گناه بن بست در مذاکرات هسته ای به گردن جرج بوش و دولت های بعدی در آمریکا که گویا حاضر به مصالحه هسته ای نشده اند دروغی سخیف برای بی گناه جلوه دادن رژیم جنایتکار حاکم بر کشورمان و شخص خامنه ای است. در پائین این مقاله، نقل قول هایی از مصطفی تاجزاده، محسن امین زاده و چند نفر دیگر از امضاء کنندگان نامه 55 نفره میآورم تا این دروغ که گویا دولت کلینتون و جرج بوش با دولت خاتمی بی مهری کرده اند روشن شود.

در قسمتی دیگر از بیانیه میخوانیم:

“حسن روحانی در ميان مردم ايران به تعامل با جهان شهره است. بنابراين انتخاب او از سوی مردم به خوبی نشان از تمايل همگانی برای برقراری ارتباطات سازنده و دوستانه با جامعه جهانی دارد. اراده جدی رييس جمهور منتخب و نظر قاطبه مردم ايران برای برداشتن گام های عملی به سوی تنش زدايی، فرصتی بی مانند برای حل و فصل مساله هسته ای فراهم کرده است. به نظر می رسد در صورت همراهی دولت شما و ساير کشورهای غربی، امکان رفع اختلافات موجود ميسر باشد.”

اولا، شهرت حسن روحانی بیشتر بدلیل سوابق امنیتی در این رژیم و شرکت مستقیم در جنایت و ترور میباشد. ثانیا، منظور از جمله بالا این است که رژیم اهل سازش و دوستی و حل اختلاف با جهان است و تنها مشکلی که باقی میماند، همراهی دولت اوباما و کشورهای غربی با صلح طلبی و مسالمت جوئی رژیم است. طبیعی است که اگر در ماههای آینده مذاکرات هسته ای به بن بست برسد، گناه آن از هم اکنون بر دوش آمریکاست.

بدون تردید، مخاطب اصلی نویسندگان این بیانیه آقای اوباما نیست چه که مسئولین دولت آمریکا با تجربه ایکه از مذاکرات بیهوده با دولت های پی در پی نظام ولایت فقیه داشته اند، به این عریضه نویسی های مملو از دروغ ریشخند میزنند. هدف اصلی این بیانیه، کمک به کارزار دروغی است که از یک ماه پیش توسط اطرافیان روحانی و به کمک نهادهای امنیتی براه افتاده است تا افکار عمومی در غرب را بفریبند و لابی ورشکسته رژیم را بازسازی کنند.

پانوشت: بی مهری دولت های آمریکا به دولت محمد خاتمی یا دروغ پراکنی بنفع رژیم ایران

نشریه عصر نو: (مجاهدین انقلاب اسلامی) اول فروردین 86:

“تا چند سال پیش سخن گفتن درباره امکان رابطه با آمریکا ذنبی لایغفر ( گناهی نابخشودنی) به شمار می آمد واعلام می شد که بیان کنندگان این گونه سخنان از الفبای سیاست یاغیرت بهره ای نبرده اند واصولا رابطه با آمریکا رابطه گرگ ومیش است… و بحث تا آنجا بالا گرفت که بخش هایی از قوه قضائیه هرگونه اظهار نظر درباره ضرورت برقراری رابطه با آمریکا راجرم دانستند!… . با این حال باید به این تحول کیفی نیز توجه کرد که در دوره اصلاحات این ایالات متحده بود که به انحای مختلف خواهان مذاکره با ایران بود و در مقابل برخی محافل در ایران این مجال را به دولت وقت ندادند تا در این زمینه گام موثری بردارد.”

محسن امین زاده: سرانجام بحران روابط ایران و آمریکا . نشریه نامه شماره 49

“دولت خاتمي اجازه يافت تا برسر افغانستان و عراق با آمريكا به گفت‌وگو بنشيند و حتي با نوعي همكاري غيرمستقيم بر سر اين كشورها موافقت شد اما از مذاكره برسر رفع مشكلات توسعه‌ي ملي ايران و از جمله تحريم‌ها عليه ايران منع شد. پاسخ عده‌اي به اين سؤال كه چرا دولت آقاي خاتمي اجازه نيافت از فرصت‌هايي كه براي كاهش بحران روابط ايران و آمريكا به‌دست آورده بود استفاده كند و اين فرصت‌ها را به منافع ملي و كاهش موانع توسعه در ايران تبديل نمايد، اين است كه در ايران، گروهي آمادگي نداشت كه بزرگ‌ترين مشكل سياست خارجي و حتي روابط اقتصادي خارجي ايران در دوره‌ي رياست‌جمهوري آقاي خاتمي حل شود.”

مجاهدین انقلاب اسلامی: هرچه آن خسرو کند شیرین بود، سایت امروز، 22 مرداد 1386

“همانگونه كه گفتيم اين سوال مقدر هنوز به جاي خود باقي است كه چرا در بهترين شرايطي كه امكان حل مساله ايران و آمريكا وجود داشت، مسوولان آمريكايي مسالمت جويانه ترين مواضع را در قبال جمهوري اسلامي اتخاذ كرده و بارها و بارها آمادگي خود را براي مذاكره بي قيد و شرط و حتي درك برخي مواضع ايران مانند مخالفت با صلح اعراب و اسراييل اعلام مي كردند، امكان مذاكره مستقيم با آمريكاييان فراهم نشد.”

حسن داعی، 19 آگوست 2013