محمود خادمی: ” شیخ شجاع ” همچنان شیفته و دلباخته خمینی است !!!

khadamimآنکس که حقیقت را درک نمی کند یک نادان است ولی آنکس که حقیقت را میداند و انکار میکند یک تبهکار است . « برتولت برشت »

الحق که ؛ آقای مهدی کروبی در مبارزه مردم با ولی فقیه و کارگزارانش ــ در جریان قیام حماسی مردم در خرداد 88 ــ ؛ با مردم همراه شد ؛ جانب آنان را گرفت و بر مطالبات و خواسته های بر حق آنها پای فشرد . بخاطر این ایستادگی و پایداری بر دفاع از حقوق مردم ؛ هم از احترام و اعتبار نزد مردم برخوردار شد و هم از طرف ولی فقیه و کارگزارانش درد و رنج بسیار متحمل گردید و اکنون بیش از 3 سال است که در حصر خانگی اسیر میباشد .
همراهی و همکاری آقای کروبی با مردم در جریان اعتراضات و همچنین استواری و ایستادگی اش در دوران حصر البته ستودنی و قابل احترام است . اما این امر نباید باعث شود که ؛ مردم بر گذشته و عملکرد وی در سالهای سیاه همکاری و مشارکت با نظام ؛ چشم ببندند . بخصوص ؛ بر او ببخشایند اگر بخواهد آن دوران سیاه ؛ خونین و مصیبت بار را ” دوران طلائی ” نام بگذارد و دستهای آغشته بخون خمینی ــ عامل اصلی آن جنایات ــ را پاک جلوه دهد .
واقعیت این است که سر بر آوردن آقایان موسوی و کروبی در رأس جنبش اعتراضی مردم ؛ بدون هیچگونه سابقه ای از مبارزه و مخالفت با این نظام و کسبِ بناحق جایگاه رهبریِ جنبش اعتراضی مردم ــ مردمی که از ستمگریهای نظام حاکم بستوه آمده بودند و بدنبال مجرائی برای بیان اعتراضات خود بودند ــ ؛ نه ناشی از صلاحیتها و شایستگی های ویژه آقایان موسوی و کروبی بلکه بخاطر غیبت طولانی و در دسترس نبودن مخالفین واقعی ؛ نیروهای انقلابی و جریانهای سیاسی اصیلِ مخالف رژیم ــ که قبل از آن یا بوسیله این نظام و اتفاقا” اکثرا” در همان دوران طلائی و بدستور و فتوای امام عارف اعدام و تیرباران شده و یا به تبعید ناخواسته ؛ وادار شده بودند ــ در آن دوران بود .
گره خوردن و ادغام سرنوشت آقایان موسوی و کروبی با جنبش اعتراضی مردم ؛ جنبشی که موتور محرکه اش خشم و نفرت فروخورده مردم از جور و ستم نظام حاکم بود ؛ البته بر خلاف میل و ماهیت آقایان بود و تصمیم اجباری یی بود که طرد و سرکوب حاکمیت و بسته شدن راه هر سازشی ؛ بر آنان تحمیل نمود . بخاطر همین ادغام و نقش کارکردی این عنصر در رأس جنبش ؛ از همان ابتدا جنبشی ؛ که بعدا” بنام جنبش سبز معروف گردید ماهیتی مبهم ؛ مغشوش و دو گانه پیدا نمود .
بدلیل ماهیت آقایان و وابستگی شان به نظامِ دینیِ حاکم ؛ مطالباتِ جنبش آزادیخواهانهِ مردم به ” اجرای بی کم و کاست قانون اساسی ” و ” بازگشت به دوران طلائی امام ” محدود ماند . یعنی در حالیکه بدنه جنبشِ اعتراضی سودای دیگری در سر داشت و خواست عمومی مردم و جوانان سرنگونی تمام عیار حاکمیت دینی بود ؛ این خواست عمومی با بهانه های واهی و مانع تراشی های رهبران و دست اندرکاران جنبش ؛ نه تنها فرصت تحقق نیافت و نه تنها جنبش سبز نتوانست بیک جنبش فراگیر سرنگونی طلب ارتقاء پیدا کند ؛ بلکه با دعوت به سکوت و فراخواندن مردم به بازگشت به خانه هایشان توسط رهبران ؛ جنبش اعتراضی مردم ناکام و بعد از مدتی نیز به سکون و محاق کشیده شد و خود رهبران نیز به حصر خانگی رفتند .
واقعیت این بود که ؛ مواضع کروبی در جریان جنبش بسیار دور از مردم و بخصوص مرز روشنی با مواضع ارتجاع حاکم نداشت . بازگشت بدوران طلائی امام را بعنوان سرنوشتی محتوم برای مردم تبلیغ و در سرلوحه اهداف خود قرار داده بود و خواستهای حداکثری اش هم ؛ تفاوت کیفی و محتوائی با خواستهای اصولگرایان حاکم و ارزشهای آنها نداشت .

کروبی در مصاحبه ای که در روزهای اوج گیری جنبش مردم با فاین نشال تایمز ( درج در سایت سحام نیوز ) داشت ؛ گفت : من به اصلاحی معتقدم که معنای آن ؛ همان جمهوری اسلامی بود که در انقلاب به مردم وعده داده بودیم . ما انقلاب دیگری نمی خواهیم و بدنبال سرنگونی حکومت هم نیستیم ؛ شعارهای ما در چارچوب نظام و قانون اساسی است . من ولایت فقیه ( خامنه ای ) را می پذیرم ؛ جمهوری اسلامی را می پذیرم ؛ قانون اساسی را نیز می پذیرم و با شعارهایی که ساختار شکن هستند ؛ موافق نیستم .

بعد از حصر هم ؛ وی و موسوی بر خلاف رهبران واقعی در جنبش های اجتماعی که در شرایط سخت و بن بست ها ؛ راه می گشایند و روزنی و مکانیزمی برای تماس و ارتباط با بدنه جنبش و ارسال پیام به جوانان و مردم مشتاق پیام خود جستجو میکنند ؛ نه تنها هیچ تلاش و اقدامی باین منظور صورت ندادند بلکه ” روزه سکوت “گرفتند و مردم را در بلاتکلیفی رها کردند .
راستی چرا در حالیکه زندانیان سیاسی قهرمان که اکثرا” در جریان همان قیام دستگیر و زندانی شده بودند ؛ در حالیکه در سلولهای انفرادیِ در بسته و در زیر کنترل مستمر زندانبانان و خطر شکنجه و شلاق و فشارهای مضاعف اسیر میباشند ؛ می توانند با ابتکارات و ریسکهای بالا ؛ سوراخی و روزنی برای تماس با بیرون پیدا کنند و با ارسال نامه و پیام ؛ فریاد دادخواهی مردم را به گوش مردم ایران و جهان میرسانند ؛ ولی آقایان با امکانات بیشمارِ بجا مانده از دوران قدرت و سیل هواداران در داخل و حمایت های خارجی نمی توانند چنین رابطه ای را ایجاد نمایند ؟ نگوئید نمی توانند ؛ یقین داشته باشید که میتوانند ؛ اگر بخواهند .

در مقاله ای که 7 ماه بعد از حصر موسوی و کروبی بنام ” موسوی و کروبی سکوت چرا ؟ مصلحت مردم و انقلاب یا مصلحت نظام ؟ ” به تاریخ 28 مهر 1390 نوشتم ؛ آورده بودم :
” موسوی و کروبی از یکطرف خسته و فرسوده از جفا کاریهای ” ولی فقیه ” و سردمداران باند غالب که حتی خواسته ” بازگشت بدوران طلائی امام ” آنان را هم تاب نیاوردند . و از طرف دیگر عاجز و ناتوان از رهبری جنبشی که دیگر سودای سرنگونی نظام را در سر داشت به ” حصر خانگی ” تن سپردند . تا بتوانند به بهانه ظاهرا” موجه در حصر بودن از اعلام مواضع و یا دعوت به ادامه راهپیمائی و اعتراضات معاف گردند . بدینترتیب فرصت تاریخی جبران اشتباهات و خطاهای گذشته و رو سفیدی در مقابل مردم را از دست دادند ” .

اما خمینی عامل اصلی تمام جنایات و سرکوبهای دهه اول انقلاب ــ همان دوران طلائی امام ــ است و او کسی است که بدترین شکنجه ها و جنایات در زندانها بدستورش اعمال شده ؛ و کسی است که فتوای قتل عام زندانیان سیاسی تابستان 67 و دستور تجاوز به دختران باکره زندانی را صادر کرده است . و خمینی کسی بود که زیر تمام وعده هایی که بمردم در پاریس داده بود ؛ زد و گفت : اگر همه مردم بگویند آری ؛ من میگویم نه .
در حالیکه آقای کروبی همه این خلف وعده ها و سیاه کاریهای دیگر خمینی را به چشم خود دیده ــ و بعضا” خود او هم در اجرای آنها همکاری و مشارکت داشته است ــ و از همه آن جنایات و مصائب اطلاع دارد . سه سال بعد از حصر خانگی ؛ آنهم حصری که بدستور ولی فقیهِ جانشینِ خمینی صورت گرفته ؛ در حالیکه فرصت کافی برای اندیشیدن و کنکاش صادقانه در باره خمینی و نظامی که بنیاد نهاده ؛ داشته است .
و در حالیکه ؛ مردم انتظار تجدید نظر او در باره خمینی را داشته و دارند ؛ متأسفانه هنوز هم در ” دوران طلائی امام ” گیر و اسیر مانده است ؛ و به مصداق شعر معروف : از برای مصلحت ؛ مرد حکیم ــــ دمب خر را بوسه زد ؛ خواندش حکیم . این جانی ضد بشر را فیلسوف و عارف ؛ معرفی کرده است .
حسین کروبی پسر بزرگ آقای کروبی در ملاقات نوروزی حدود یک ماه پیش به نقل از پدرش گفته بود : آن چیزی که مرا خیلی عذاب میدهد این است که آیندگان و تاریخ چه قضاوتی در باره ما خواهند کرد ؟ و اینکه سئوال کنند چه عاملی باعث این همه انحراف در انقلاب شد ؟ در حالی که بنیانگذار آن نظام یک مرجع تقلید فیلسوف و عارف بود و توانست با نفوذ معنوی این انقلاب را پیروز کند .
شاید دوران طلائی و دریای عرفان امام ؛ برای کروبی آخوند درجه سه و یک لا قبائی که از خیرِ سر خمینی به نام و نانی رسیده ؛ فراموشی ناپذیر باشد ؛ ولی برای مردم ایران که درد و رنج آن دوران را با گوشت و پوست شان لمس کرده اند ؛ اوضاع اسفبار امروز ؛ محصول و نتیجه سیاستهای خمینی میباشد . یعنی مردم نه تنها با نفرت و بیزاری از آن دوران یاد میکنند ؛ بلکه وضعیت رنج بارِ امروزی را در ارتباط مستقیم با دیدگاههای ارتجاعی و اندیشه سیاسی بنیانگذار این نظام میدانند .

اکنون بیش از 35 سال است که سایهِ سیاستهای خمینی بر سر مردم و کشور ایران سنگینی میکند . سیاستهایی که ملتی با تاریخ و تمدنی بزرگ را به خاک سیاه ذلت نشانده است . اگر آن جنایات و قتل و عام ده ها هزار زن و مرد آزادیخواه در زندانهای کشور اتفاق نیفتاده بود ؛ مگر جمهوری اسلامی میتوانست تا بامروز ادامه یابد ؟ و آقای مهدی کروبی و موسوی را به حصر بکشاند .
با این همه ؛ آقای کروبی نه تنها مرید ؛ ثنا گو و ستایشگر خمینی در دوران حیات و زمامداری وی بود ؛ بلکه ده سال بعد از حیات ننگین او هم ؛ قتل عام زندانیان سیاسی در زندانهای ایران توسط وی ــ که بزرگترین لکه ننگ آن دوره از حیات او است ــ ؛ را تائید کرد و در نامه ای به احمد منتظری ــ فرزند آیت الله منتظری ــ در این باره نوشت :
……. قبل از پیروزی سپاهیان اسلام در عملیات مرصاد ــ منظور عملیات فروغ جاویدان مجاهدین است ــ ؛ در درون زندان آشوب براه می اندازند . آن دسته از زندانیان را که به نظام اسلامی اظهار وفاداری کرده اند را کتک میزنند . وقتی با این افراد برخورد میشود ؛ شما از آن بعنوان ” خون به ناحق ریخته شده ” یاد می کنید .
حجت الاسلام محمد علی ابطحی ( از اعضای اصلی مجمع روحانیون مبارز ؛ رئیس دفتر خاتمی در دوران ریاست جمهوری و مشاور کروبی در جریان قیام 88 ) در مورد وفا داری و سرسپاری کروبی به امام در زمان حیات وی میگوید : کروبی همیشه از پرچمداران و پیش تازان مخالفان سیاسی و جناحی خود بود و آنان را به دلیل اعتقاد باین که با امام خمینی یا مخالف بودند و یا کم اطاعت ؛ طرد و عرصه را بر آنها تنگ میکرد .
شرم و حیا از عالی ترین تجلیات روح انسان است ؛ چیز خوبی است آقای کروبی !!!! عرفان چه ربطی دارد با سکس و کام گیری جنسی با نوزادان شیر خوار و لواط با حیوانات که خمینی در رساله خود؛ آن اعمال را جایز شمرده است ؟! خمینی یک بیمار روانی ؛ ناقص العقل و شیطانی شر آفرین بود که معتقد بود و میگفت :
ــ حکومت اسلامی ما به مسئولین با سواد نیاز ندارد ؛ ولیکن مسئول با ایمان نیاز داریم .
ــ در باره قتل عام زندانیان سیاسیِ محکوم شده در زندانها ؛ گفته بود : هر کس در هر مرحله ای ؛ اگر بر سر موضع باشد حکم اش اعدام است . سریعا” دشمنان اسلام را نابود کنید .
ــ خمینی در پاسخ اعتراض بعضی از کارگزارانش به اعدام های فله ای گفت : هر کس که میگوید که در اسلام نباید آدمکشی باشد ؛ نفهم است و از اسلام هیچ نفهمیده است .
ــ خمینی حتی در آستانه مرگ ذلت بارش ؛ دست از دشمنی با آزادیخواهان و آرمان های ملی و آزاد اندیشی بر نداشت و در وصیّت نامه اش ؛ به جانشینان اش یادآوری کرد : ما قلم های مسموم و آنهائی که صحبتهای ملی و دمکراتیک و اینها را میکنند میشکنیم . و بدین ترتیب برنامه و چگونگی طی کردن مسیر در آینده را به آنها گوشزد نمود و به ارث گذاشت .
از طرف دیگر بر خلاف آنچه آقای کروبی در مورد ندانستن علتهای انحراف نظام در سخنان نوروزی به پسرش گفته است ؛ باید بگویم : همه کسانی که دوران زمامداریِ خمینیِ پلید را بیاد می آورند و از شاهدان زنده آن دوران هستند ؛ گول حرفهای انحرافی کروبی را نمی خورند و بخوبی میدانند که هیچ انحرافی در انقلاب بوجود نیامده و انقلاب در همان مسیر خمینی ؛ یعنی زندان و شکنجه ؛ اعدام و فقر و سیه روزی مردم ؛ به پیش میرود . یعنی درب انقلاب کماکان به همان پاشنه سابق چرخیده و میچرخد .
یعنی آنچه که امروزه در کشور ما بنام جمهوری اسلامی حکومت میکند ؛ ادامه و محصول اجتناب ناپذیر سیاستهای خمینی و پیروان خط امامی اش می باشد . یعنی خشت اول این بنای ظالمانه را خمینی کار گذاشته است . اگر اندک تفاوتهائی هم وجود دارد به ضرورتهای این مرحله از حیات جمهوری اسلامی و نا پختگی و نا بلدی ولی فقیه ثانی ؛ در توازن و تقسیم قدرت و ثروت در مبان باندها و جناحهای متخاصم رژیم ؛ برمیگردد .
بعنوان مثال ؛ مطابق تفسیر صریح خمینی از ولایت فقیه ؛ ولی فقیه حق دارد همه قراردادهائی که با مردم بسته است را بصورت یک جانبه لغو نماید . این بدین معنی است که ولی فقیه میتواند ” قانون اساسی ” که مهمترین سند ملی میان مردم و حکومت است را هر وقت که بخواهد و نیاز باشد فسخ کند و زیر پا بگذارد . بنابراین آنچه که در دوره خامنه ای اتفاق افتاده و می افتد هیچ انحرافی از خط خمینی نمی باشد . خامنه ای هم که ” ولی فقیه ” است ؛ دارد از همان حقی که خمینی مشخص کرده و استفاده میکرد ؛ استفاده میکند .
بنابراین بر اساس تفسیر خمینی از حقوق و اختیارات ولی فقیه ؛ اگر کسی هم از راه و مسیر خمینی منحرف شده است ؛ شما و اصلاح طلبان هستید که حقوق آن ولی فقیه ــ خمینی ــ را برای این ولی فقیه برسمیت نمی شناسید و یقه خامنه ای را بخاطر نقض قانون اساسی و ….. میگیرید و او را نکوهش و سرزنش میکنید .
واقعیت این است که کل اندیشه سیاسی خمینی یعنی تئوری ولی فقیه ؛ نظریه است که با هر تفسیر و تلقی هم که ار آن ارائه شود ؛ نظریه است مربوط به قرون وسطا که با یک نظام مدرن و دمکراتیکِ ملتزم بحقوق بشر ؛ تعارض بنیادین دارد . و بخاطر طرح و اجرای چنین نظریه عقب مانده ای در دنیای مدرن امروز است ؛ که باید یقین داشت ؛ خمینی یکی از عقب مانده ترین رهبران سیاسی ؛ در تاریخ ایران بوده است .
و اما آقای کروبی مبارزه مفید و مؤثر با این رژیم ؛ در قدم اول در گرو نفی خمینی و دیدگاههای ارتجاعی او میباشد . تنها با نفی خمینی است که تئوری ولایت فقیه که تنها پشتوانه مشروعیت نداشته خامنه ای است ؛ باطل و به زباله دانی انداخته میشود و دیگر ضرورتی برای حکمرانی هیچ ولی فقیهی باقی نمیماند . ضمن اینکه با نفی خمینی ؛ اندیشه های راهنمای عمل در جنبش اجتماعی ــ در آینده ــ و اهداف آن شفافیت می یابد و ابهام زدائی میشوند
کما اینکه ؛ اصرار و تأکید شما و اصلاح طلبان ــ خط امامی های سابق ــ به ” بازگشت به دوران طلائی امام ” و دفاع از آن دوران سیاه ؛ با توجه به وجود تعابیر متفاوت از آن دوران ؛ گمراهی بسیاری از مردم و جوانان کشور ؛ در مورد تضاد اصلی جامعه ایران را بدنبال داشته و دارد . این امر باعث شده است که تضاد اصلی که تضاد میان مردم و نظام دینی است ــ یعنی تضاد میان دمکراسی خواهی و استبداد است ــ ؛ تبدیل شده به نزاع بر سر تفاسیر و برداشتهای متفاوت از ” راه ” خمینی .
در آخر ؛ از دوران سیاه و ننگینِ سلطه خمینی بر کشور ما صدها و هزاران سال نگذشته است ؛ که مردم ایران آن را بفراموشی سپرده باشند . وقایع تلخ و مصیبت بار دوران خمینی از جمله قتل های سازمان یافته و گسترده دهه 60 ؛ سرکوب عریان و سیستماتیک زنان ؛ بیرحمی های قوه قضائیه ــ سنگسار و قصاص ــ ؛ نابودی و به کشته دادن جوانان کشور در تنور جنگ ضد میهنی با عراق ؛ قتل و عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 ؛ تجاوز به رنان و دختران زندانی و هزاران فجایع دیگر در خاطره مردم کشور ما حک شده است .
بنابراین تطهیر چهره منحوس خمینیِ جنایتکار و فیلسوف و عارف نامیدن این هیولای ضد بشر از طرف هر کس که باشد ؛ بقول ” برتولت برشت ” انکار آگاهانه این حقیقت مسلم ؛ یک تبهکاری آشکار در حق مردم ایران است و مردم ایران آن را نخواهند بخشید .
در پایان اگر چه تلخ است و رنج آور اما باید بگویم که ؛ شاید علت اینکه مردم ایران دیگر اهمیتی به در حصر بودن شما ؛ آقایان موسوی و کروبی نمیدهند و تلاشی برای رهائی تان بعمل نمی آورند ؛ وابستگی ادامه دار کنونی تان ؛ به آن دوران سیاهِ جنون و جنایت باشد !!!

محمود خادمی
29 فروردین 1393
arezo1953@yahoo.de