مصاحبه دادستان جنایتکار انقلاب رژیم در سال ۶۰ تا ۶۲ دیده بان رژیم:
“حزب توده بر اساس خیانتی که کرده بودند، اطلاعات سپاه و اطلاعات نخستوزیری دنبال آنها بودند و پیش من آمدند. آقایان محسن رضایی، خسروتهرانی، بهزاد نبوی و دیگران به منزل ما آمدند و تصمیم گرفته شد پرونده به جریان بیفتد.
البته من شخصا تصمیمی نمیگرفتم و جمعی بود و مستقیم هم به حضرت امام نمیتوانستیم بگوییم و با حاج احمدآقا مطرح میکردیم که قطعا به اطلاع حضرت امام هم رسیده بود. البته اصل پرونده دست آقای ریشهری بود، چون عدهای از آنها نظامی بودند؛ مثلا ناخدا افضلی در نیروی دریایی که اصلش مربوط به او بود و در دادگاه نظامی بررسی میشد که زیر نظر آقای ریشهری بود. کلا پروندههای نظامی را آقای ریشهری بررسی میکرد مانند کودتای نوژه و پرونده حزب توده مانند پرونده آیتالله شریعتمداری بود، چون چند نظامی هم در جریان یک کودتا بودند.
اینها اطلاعات درون نظام را به شوروی داده بودند؛ ناخدا افضلی هم اعتراف کرد و چون همه با هم در یک حزب بودند، محاکمه شدند. بالاخره آنها با شوروی ارتباط داشتند و تا میتوانستند میخواستند از درون نظام نیز اطلاعات داشته باشند.
فداییان خلق اکثریت چطور؟
خودشان ترسیدند و فرار کردند، ولی برخورد رسمی با آنها نشد؛ بهجز چند مورد که مجرم بودند و آقای لاجوردی دنبال آنها بود و بنابراین آنها منحل و غیرقانونی نشدند.
گویا رهبران گروههای چپ ازجمله اکثریت با شما دیدار داشتهاند؛ این ادعا صحیح است؟
از حزب توده یک عده آمدند و گفتند ما طرفدار نظام هستیم و اگر مطلبی داشتید ما رابط شما با حزب هستیم که گفتم هر وقت لازم باشد به همه شما خبر میدهیم.
شما دیداری با کیانوری در زندان داشتهاید؛ شرح ماجرای آن چیست؟
آن موقع یک زندانی داشتیم که در زمان شاه هم استفاده میشد که اینها و دیگر گروههای کمونیستی را در آنجا نگه میداشتند. زندانیهای آقای ریشهری هم از دادگاه ارتش به آنجا فرستاده میشدند و من بهعنوان دادستان کل، نظارت میکردم. یک روز برای بازدید از افرادی که گزارش عدم بررسی پروندهشان به آنجا رسیده بود، رفتم و در سلولهای انفرادی با طبری و کیانوری مواجه شدم.
آنجا معتقد بودند ما در حال کمک به نظام و انقلاب هستیم، بعد در اعترافاتشان مسئله دیگری روشن شد. در میان صحبتها هم حاضر نبودند درباره جاسوسی برای شوروی و خیانت مصاحبه کنند. آن موقع پرونده آنها ناقص بود که به آقای ریشهری گفتم پرونده آنها سریعتر تکمیل شود. کیانوری در آنجا به من گفت اینها از من میخواهند بگو مسلمان شدهای و برای من کاری ندارد، اما همه به شما میخندند، من سالهاست میگویم کمونیستم و مسلمان نیستم و این را بگویم همه میفهمند زیر فشار این حرفها زده شده و به شما بدبین میشوند.”