در سراشیب سرنگونی

سعید معیدفر جامعه‌شناس، یکی دیگر از ملاقات کنندگان با روحانی که در روزنامه ایران نوشت:

من در جلسه روز گذشته با رئیس جمهوری صحبت نکردم، اما اگر فرصت صحبت بود، قطعاً می‌گفتم امروز در شرایطی هستیم که مسائل جامعه کاملاً عیان شده و در کوچه و خیابان قابل احساس است.

وقتی مسأله در این سطح قرار بگیرد، عملاً بسیار دیر است و حتی ذهن صاحبنظران را هم از نظم و انضباط خارج کرده است. به نظرم این جلسه باید سال 92 برگزار می‌شد. از این رو برگزاری آن در این زمان هم جز این معنا نمی‌دهد که دولت عمدتاً منتظر شنیدن مسائل و مشکلات از سوی صاحبنظران نیست، بلکه این ضرورت را احساس می‌کرد که صاحب نظران در حوزه‌های اجتماعی مشکلات دولت را بشنوند و در مرحله بعد کمک کنند تا حدی از فشاری که در عرصه عمومی روی دولت هست، کم بشود.

متأسفانه امروز مهم‌ترین مشکل ما که باعث می‌شود سایر مشکلات هم حل نشود، بی اعتبار شدن نخبگان اجتماعی و سیاسی است.

این هم ناشی از این بود که در ده‌ها سال گذشته، اساساً رویکرد نظام سیاسی ما یک رویکرد پوپولیستی و توده‌وار بود. در این رویکرد، به حمایت توده‌ها دل خوش داشتیم و نیازی ندیدیم تا نخبگان را به کار بگیریم و اساساً آنان را مزاحم تلقی کردیم. به همین دلیل امروز پس از آن همه تخطئه، می‌بینیم که افراد معتبری برای طرح مسائل و پاسخ‌های مورد نیاز دیگر وجود ندارند.

اما امروز کار از دست نخبگان و جامعه‌شناسان هم خارج شده است.

علی محمد حاضری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس نوشت:

آنچه امروز در جامعه ما آسیب دیده است، اتفاقاً همین اعتماد است.  درباره این آسیب، به نحو مشخص اشاره شد که نمود این آسب دیدگی را می‌شود اینجا دید که آقای روحانی در فرآیند رقابت‌های انتخاباتی هنگام مواجهه با جامعه، به عینه بسیاری از مطالبات آشکار جامعه را در شعارها و مطالبات مردم دیدند و شنیدند و در همان فعالیت‌ها برای حل این مطالبات و  مسائل، قول و وعده‌های جدی دادند. اما آنچه امروز مردم با آن مواجه هستند، این است که به نظر می‌رسد دولت یا روحانی  به اندازه کافی اهتمام برای تحقق وعده‌های داده شده را ندارد یا لااقل مردم اهتمامی مشاهده نمی‌کنند.

یکی دیگر از جامعه شناسان: مسأله امروز ما ضعف همبستگی اجتماعی است

واقعیت این است که جامعه، نظام، دولت و کشور با شرایط پیچیده و خطیری روبه‌رو است. سرنوشت ایران، نظام و دولت بهم پیوسته است و باید راهی برای درک واقعی مسائل پیش‌رو و توافق بر سر ابعاد و اندازه‌های آنها و تشریک مساعی برای حل‌شان پیدا کرد. به نظر من، آن مسأله بنیادین که غالب محققان علوم ‌اجتماعی هم به درستی به آن پرداختند، مسأله «تضعیف همبستگی اجتماعی و ضرورت بازسازی آن» است جماران