دست نوشته های علی افشار – هيهات منا المصداقی

Ashrafچندي روزي است كه دست خودم نيست و اشك همه جا همراهيم ميكند.

روز يكشنبه ١٠ شهريور صبح زود وقتي خبر حمله  جنايتكاران و مزدوران خامنه اي و نوكرش مالكي را به شهر پر شرف و الگوي انسان آزاده در اشرف را شنيدم  به سرعت دست فرزندان خود را گرفته و به جلوي سفارت امريكا در رم رفتم تا با بقيه ايراني ها كه آنجا آمده بودند به دولت امريكا بگوييم ، بس است مگر شما آن ها را خلع سلاح نكرديد و قول حفاظت داديد پس چه شد؟ اگر فكر مي كنيد كه با از بين رفتن مجاهدين در اشرف و زندان ليبرتي ميتوانيد به مماشات خود با رژيم ملاها ادامه دهيد به واقع كور خوانده ايد، و به جرعت ميتوانم بگويم نه تنها عنصر موحد مجاهد خلق بلكه تا يك هوادار اشرف نشان در جهان باقي است نخواهيم گذاشت رژيم ضد بشر آخوندي به حكومت خود ادامه دهد، به قول مهدي رضايي كه در بيداد گاه شاه گفت ” ما كساني نبود ايم كه درد مردم ايران را ببينيم و ساكت بنشينيم

  ” درود به رجوي به خاطر تربيت اين نسل. در انجا يكي از دوستان كه مدتي بود كمتر در گرده همايي هاي مقاومت ديده مي شد آمده بود و به درستي به من گفت: آن روز وقتي خبر را شنيدم ، درست است كه براي اعتراض به شهادت اين فرزندان پاك مردم ايران آمده ايم ولي من را از ياس و تكرار و گوشه گيري بيرون آوردند و مرا زنده كردند.

بايد بگويم اين مقاومت هيچ وقت به يك مكان هر چند براي آن ماوراي طاقت انسان زحمت كشيده باشند، پايبند نبوده اند مگر آن وقت كه از قطرات آزادي باقي مانده از انقلاب ضد سلطنتي در ايران با آن همه مشقت و سختي ستاد هاي خود را بر پا كرده بودند و ضربات بزرگي بر رژيم ضد بشر خميني زدند در آخر مجبور به ترك آن نشدند و مگر مجاهدين فقط قرار گاه اشرف را در عراق داشتند و همگان مي دانند كه پايگاه هاي ديگري هم بودند كه براي رشد عنصر رزمنده در ارتش آزادي بخش درست شده بود و باز همگان مي دانند كه چه عنصر هاي والا مقامي در اين مكان ها رشد كرده اند و چه ضرباتي بر رژيم پوسيده ملاها زدند

آفتاب ، چلچراغ ، فروغ جاويدان ، مرواريد و ….. بلاخره مبارزه با اين آدم خواران فداي حد اكثر براي رهايي مردمشانو ترك مي خواهد ، ترك خانواده و ترك فرزندان و ترك لذت هاي دنياي مادي كه آقايان وا داده خيلي براي آن ارزش قائل هستند و بلاخره ترك قرارگاهي به عزمت شهر پر شرف اشرف و اگر در مملكتي آزاد زندگي مي كردند، اين انرژي و فدا را براي سازندگي آن خرج مي كردند و لازم نبود هيچ كدام از آن ها را خرج كنند و براي همين فداي حدااكثر بوده است كه هواداران اين مقاومت مصمم تر در گوشه كنار جهان بر عليه اين رژيم دست به اعتراض زده اند و اخباري كه از ايران عزيز مي رسد خبر از خشم انسان هاي آزاده كشورمان براي فدا و مظلوميت اين ٥٢ شهيد والا مقام مي دهد و مي توان در مقاومت زندانيان سياسي اسير در چنگال ديوان خون آشام ديد . در جايي كه وا دادگان از ترس غالب تهي كرده اند ، زنداني مبارز سعيد ماسوري چه زيبا گفت ….. احساس مي كنم /در بدترين دقايق اين شام مرگ زاي / چندين هزار چشمه خورشيد / در دلم / ميجوشد از يقين  /احساس مي كنم / در هر كنار و گوشه اين /شوره زار ياس / چندين هزار جنگل شاداب / ناگهان ميرويد از زمين.

و در اين جا مي بايست به جنابان واداده و اشك تمساح ريز مثل مصداقي گفت اگر در قتل عام سال ٦٧ هم زندانيان مقاوم مي خواستند مانند امثال شما وا بدهند و با اطلاعات رژيم همدست براي دست گيري مبارزان باشند، امروز زنده با شما علاف در گوشه و كنار دنيا بوده اند ولي آنها هم مثل شهداي والا مقام و پر افتخار اشرف در ١٠ شهريور با فرياد هيهات منا المصداقي با آغوش هاي باز مرگ را پذيرا شدند و سقف جديدي از فدا در تاريخ انسانيت گذاشتند يا اشك تمساح ريز ديگر جناب قصيم كه به گذشته مقاوم  خود تف كرده، گفته است

از لابي  امريكايي و ژنرال هايي كه به منفعت خويش به به  و چه چه مي كنند ولي در عمل هيچ غلطي براي اشرف و ليبرتي نكرده اند ” بايد به او گفت درست است كه شما سر سفره هاي حاضر شده از طرف فداكاران اين مقاومت نشسته بوديد اما خوب مي دانيد براي پيدا كردن اين ياران خارجي مقاومت چه زحماتي در سرما و گرماي جلوي پارلمان كشور هاي دموكراتيك كشيده اند و به قول خودتان قبل از وادادگي ” با سوزن كوه مشكلات كنده اند” شرمتان باد.

و در آخر به رژيم ملاها كه به واقع لكه ننگي در تاريخ معاصر ايران هستند مي گوييم كه , ما زن و مرد جنگيم ،بجنگ تا بجنگيم