رحمان کریمی: دیگر پرده ها و ماسک ها ، همه فرو افتاده است

نمی دانم برای چندمین بار باید به تأکید گفت که بعد از سی و هشت سال حاکمیت خونبار ، فاسد و سلطه جوی و توسعه طلب فاشیست های معمم و مکلا ؛ دیگر جای ابهامی باقی نمانده است . یا با زبان یا قلم و یا قدم در کار مبارزه جدی و بی غل و غش با آنان هستیم و یا آنکه به بهانه مبارزه و مخالفت ، مسیر را به سود رژیم یا جناحی از رژیم مستقیم یا غیرمستقیم سوق دهیم.

به بهانه هایی چون اصلاح طلبی و پرهیز از خشونت ، ورزش دراز مدت دموکراسی و یا فعالیت فرهنگی بدون پوش سیاسی . بی اعتنا به مسئولیت الزام آور و سنگین اکنونی ، به نوعی سر مردم را گرم و شیره بمالیم و وعده های سر خرمن بدهیم . از حیث علمی و عینی ، کسی که به صحنه سیاسی می آید خواه ناخواه هر قدر که زرنگ باشد؛ نمی تواند موضع واقعی خود را پوشیده بدارد و خواه ناخواه دم خروس از یک جای قبای گفتارش بیرون می زند. کسی که به صحنه سیاسی می آید عنصری سیاسی ست و نه به زیج و لاک خود و یا مثلا در برج عاج نشسته. لااقل از دهه چهل خاصه در زمینه شعر ، اصطلاح « در برج عاج نشسته » متداول شد و این اصطلاح شامل شاعرانی بود که مطلقا کاری به خیر و شر سیاسی و اجتماعی نداشتند، گرد سیاست نمی گشتند و در عوالم خود سیر و سلوک می کردند. این در حوزه سیاسی مطرح نیست به ویژه کسی که با زبان یا قلم به صحنه می آید و اپوزیسیون به تمام معنا فعال و کوشنده و رو به اعتلای روز افزون را هدف قرار می دهد، تا آنجا که از محبوبیت ملی و بین المللی آن ؛ نگران هم می شود. ماهیت و درد چنین فردی آشکار است . آنکه در هر پایگاه سیاسی باشد اما خواهان یک مبارزه جدی با تمامیت رژیم است ، هر اندازه که بی خبر از قانونمندی های امر مبارزه باشد ؛ می داند که اپوزیسیون آلترناتیو را زیر سئوال و شک و تردید بردن نوعی خدمت به نظام حاکم است. آنانکه یک جای کارشان لنگ است و ریگی در کفش دارند ، برای فریب افکار عمومی می دانند که چگونه با مفاهیم و کلمات بازی کنند و معرکه بگیرند. آخر آنقدر رژیم فاشستی حاکم بی آبروست که کسی جرأت دفاع از آن ندارد مگر آویزان به جناح یا چهره یی مزور از آن مجموعه کثیف و تبهکار شود، که اگر شد خود را خراب و کثیف کرده است. مگر مردم به تنگ و عصیان درآمده ایران و مجاهدین و مبارزان راستین باید شاهد چه تعداد آدم های حراف حقه باز و عوامفریب باشند ؟ . یکی می گوید اگر مجاهدین خلق کهکشان راه نمی انداختند ، رژیم هم در مقام تلافی ، لیبرتی را  موشکباران نمی کرد !! واقعا زهی بی شرمی . این یاوه و ژاژخاری را کسی به زبان می آورد که یکی از دردهایش این بود که چرا مجاهدین ، حضرت کم نظیرش را در صحنه ، کنار شخصیت های بین المللی جای نمی دهند . دیگری وقت مطرح شدن محتوای فایل صوتی آقای منتظری حول قتل عام برابر با جنایت علیه بشریت ( تابستان 67 ) ، از سر کین و بغض و خدمتگزاری هرچه بیشتر ؛ فورا کنترل خود را از دست داده ؛ می رود سراغ رهبر مقاومت تا به خیال خام خود او را برابر با خمینی خونخوار کند و با این معادل سازی به شدت احمقانه و رذیلانه زهر بدنامی آن جنایت هولناک را بگیرد. و آن دیگر در حقیقت نه  یقه یک حزب را که خلق محروم کردستان را می گیرد که اسلحه برداشتن موجب بمباران و اعدام دسته جمعی می شود!! .

کوتاه سخن اینکه فعالیت سیاسی و برگذاری اجتماعات بزرگ باعث خشم و تلافی رژیم می شود ، پس همه « پشت ها به کت ، دست ها روی زانو » و مبارزه مسلحانه یک خلق تحت ستمی که بیش از صد سال سابقه مبارزاتی دارد که دیگر نگفتنی ست مگر آنکه « پشت ها به کت ، دست ها روی زانو » !! .

امروزه برای آنانکه در صحنه سیاسی اظهار وجود می کنند ، دو خط بیشتر نداریم : یا معتقد به مقاومت و مبارزه با تمامیت شوم رژیم هستند و یا با هر ترفند و بازی با کلمات می خواهند خط سازش را به پیش ببرند. وظیفه ما روشنگری و افشاگری واقعیت های پنهان و آشکار است.

رحمان کریمی