سهيلا دشتي: یک نکته

رژیم روز به روز برفشارهایش بر مردم می افزاید و با اعدام، دار ودرفش، شکنجه و در متکامل ترین صورت با اسید به زنان حمله می کند. این گونه برخورد با انسانها در دالانهای نه توی ذهن نمی گنجد و صبر و قرار را از هر کس می گیرد. احساس اینکه دستت به هیچ جا نمی رسد و به گفته ای: “کو فریاد رسی” در ذهن و ضمیر پژواک دارد. زمانی که صورت زنان و دختران هم میهن را می بینیم که در اوج کینه های ضد انسانی وضد بشری به وسیله ایادی و مزدوران رژیم سوخته است می خواهیم زمین را به آسمان بدوزیم و کاری کنیم تا ذره ای از درد و رنج مردممان بکاهیم و خواب از چشمانمان گرفته می شود و عاجز می شویم که فکر کنیم کدام انسان می تواند دست به چنین اعمال شنیعی بزند و سخت می شود وقایع را قبول کرد. سئوالات و در ذهن می چرخند. وباعث به گفته ای “خلجان روح” می شود.

من چه کار می توانم بکنم و یا چه کار می توانستم بکنم؟
من که تا توانستم در فضای مجازی فعال بودم، دهها بیانیه را برای جلوگیری از اعدام آن و محکومیت اعمال ضد انسانی امضا کردم!
پس از اینکه در دیالوگ با خودمان به نتیجه نمی رسیم، طبیعی ترین راه این است که به پیرامون خود نگاه کنیم. سئوالاتی از این دست شکل می گیرد:
چرا کسی کاری نمی کند؟
پس این حامیان حقوق بشر کجا هستند؟
چرا آمریکا و اروپا گفتگوهای اتمی را منوط به بهبود وضعیت حقوق بشر نمی کنند؟ و شاید دهها سئوال این چنینی!
گوئی آنچه به جائی نرسد فریاد است!
ولی ذهن همچنان مشغول! نه چهره و لبخند شهید غلام رضا خسروی فراموش می شود و نه صدای ضجه های مادر ستار بهشتی در گوش پژواک خود را از دست می دهد و نه ریحانه و نه صورت سوخته دختران و زنان ایران! اینان تصاویری است که با آن زندگی می کنیم.
دلائل این همه ددصفتی را پیدا کرد. از خودمان دور می شویم و جواب پدیده سرکوب را حتی خارج از دوران خود طلب می کنیم.
آیا این جواب ها به نظر آشنا می آیند؟
”همه بدبختی ها از اسلام است.“
”این اعراب هستند که ما را به این روز انداختند. “
”از ماست که بر ماست. آنهائی که به روحانی رای دادند پاسخگو باشند.“
”در این شرایط یا یکی از دلائل را انتخاب می کینم و به دنبال اثبات آن دست می زنیم ویا همه آنان را باهم.“
صفحات فیس بوکی را با محتوای سطحی پیدا می کنیم که تئوری خود را ثابت کینم!
عکسهائی با مضمون عقب افتادگی مسلمانان، تحقیر اعراب و یا عجب مردمی هستیم را در سطح گسترده به اشتراک می گذاریم. آخر جواب پیدا شده!
اگر اسلام از بین رود.
اگر ریشه اعراب از نسل زمین منقرض شود.
اگر مردم ایران بلند شوند و ووو!
همه این تئوری ها در عمل خود را نشان داده اند. به عنوان مثال
در افغانستان سوسیالیستی مساجد را تعطیل کردند و گنبد آنان را به رنگ قرمز سوسیالیست کردند. ودهها هزارنفر را اعدام کردند.
در آلمان تئوری نژاد برتر هیتلر شصت میلیون نفر را به مسلخ برد. ویا در “رواندا” صد ها هزار نفر در طول مدت کوتاهی به وسیله توتسی ها به شنیع ترین و جهی قتل عام شدند.
در این تئوری ها جای خالی یک تحلیل علمی براساس نظریه تکاملی به چشم می خورد.
گوئی ما در کره زمین جدا از پدیده های تکاملی و انقلابی زندگی می کنیم و پدیده ها هیچ ارتباطی به هم ندارند و برای تئوری شناخته شده و قابل فروش (دین و یا قومیت ) دنبال شواهد تاریجی می گردیم گوئی که در بقیه نقاط جهان به جز خاورمیانه و شبه جزیره عربستان امنیت و آسایش بر قرار بوده وهست.
چند سئوال
آیا تئوری تکامل تاریخی کل کره زمین را شامل میشود ویا نه؟
در دورانهای مختلف تاریخ صاحبان قدرت برای حفظ و توسعه قدرتشان به چه راه هائی متوسل می شدند؟ برای نمونه پدر دوران برده داری و سپس در دوران کشاورزی ، سرمایه داری و هم اکنون در پسا سرمایه داری؟
همانطور که همه می دانند این تکامل در کل کره زمین همزمان با همدیگر شروع نشده که همزمان به دوران بعدی برسد. به طور مثال کشور مصر پنج هزارسال قبل در دوره برده داری بوده و آمریکا سیصد سال پیش. آیا در تحلیل های روزانه خودمان یادمان می آید که سفید پوستان مسیحی آمریکائی انجیل در دست با سیاهپوستان چگونه رفتار کردند و سیاهان را دیگهای آب جوش انداختند، یادمان می آید که در دوران رسانس در اروپای متمدن امروزی کلیسا چه جنایاتی را مرتکب شد. یک جنبش مذهبی پروتستان در مقابل کلیسای کاتولیک ایستاد. و یا فئودالهای اروپائی چه بر سر رعیت ها آورند. ویا در چین، ژاپن در قیامهای دهقانی دهها مثال تاریخی دیگر از دوران ها ی مختلف ودر جای جای جهان!
بزرگترین اشکال این شبه تئوری ها این است که فوکوس از روی رژیم ضد بشری بر داشته می شود و به هم دلیل رژیم بیشترین سود را از این گونه تئوری ها می برد . نميتوان شباهت بسيار قابل توجه در انتخاب كلام و ترم هاى استفاده شده در اين قبيل مطالب را ديد و متوجه نشد كه گويا صنعت كپى بردارى غنى شده اى در تهيه اين مطالب استفاده نشده است!
خوب در وراى همه ى اين همه حرف يك سئوال ساده اين است كه نفع و بهره ى اولى و برتر اين دود و دم ها به كه ميرسد؟ به نكته ى ظريف و مهمى بايد اشاره كرد. نبايد اين تصور را داشت كه هركس و فردى كه اين جعليات را ترويج ميكند، نفر رژيم است، اصلا و ابدا!
اما سر چشمه و منبع اصلى اين توهم پراكنى ها و همزمان وبه موازات ان تبليغ شيطان سازى از مجاهدين و قدرت نمائى نفوذ بر تمامى اپوزيسيون و فلج كردن اذهان براى اغتشاش در انتخاب وجه اثباتى نفى رژيم ، بدون ترديد از خود رژيم است. در وجه سلبى عدم كفايت و مشروعيت نظام ديگر شك و ترديدى نيست. هدف رژيم خريدن يك ابروى كاذب براى خودش نيست، كار از اين كارها گذشته و صد نيزه اب از سر رژيم رفته است. قصد اين است كه با ترويج بد بينى، شك غير علمى، سفسطه و هجويات نژاد پرستانه و شرط كافى براى استمرار دستگاه اختناق را ايجاد بكند. نبايد تصور داشت كه تنها با دروغ گوئى و دجاليت مسئله ى حفظ قدرت حل ميشود، اين توهم پراكنى ها مكمل يك دستگاه دار و اعدام و شكنجه و بى قانونى كامل هست. در تقابل با اين توهمات ، هزينه ى اختناق عريان براى رژيم بالا ميرود، زمينه ى سوء استفاده و استمرار دجاليت محدود ميشود و به طور علمى و منطقى ادامه ى روغنكارى ماشين سركوب با چالش هاى جدى ترى روبرو ميشود. از اين نقطه بايد با اين شبه کمپین های مجازی كه سعی در انفعال ما را دارد، مقابله كرد.