شهیاد احسانی: شورای ملی مقاومت تنها آلترناتیو رژیم ارتجاع

ehsaniسازمان مجاهدین خلق ایران تنها وتنها اپوزیسیون وآلترناتیوموجود ازابتدای مشخص شدن چهره فاشستی رژیم تا امروز و در شرایط کنونی است وسردمداران ارتجاع آخوندی خود به این موضوع واقف هستند وبه هزار زبان اعتراف کرده و می کنند. و اگرغیر ازاین بود پس از گیر افتادن در هر مخمصه و هر بزنگاهی، سیلی دریافتی را از جانب مجاهدین نمی دانستند. وچه خوب در یافته اند تنها دستی که سیلی های پیاپی بر صورت ولی فقیه استبداد و دجالان حکومتی فرود می آورد نیست مگر از جانب مجاهدین سرافراز، که با این همه سانسور وتحریم و تبعید، بازهم هر جایی که اعتراضات بسمت براندازی پیش می رود فریاد وا مجاهدا وا مجاهدا سر می دهند.

بنا دارم در این مجال دلایلی را بر شمارم تا به حقانیت این موضوع پی ببریم.

پس از انقلاب ودر اولین رفراندوم که با دست درازی خمینی وتحمیل نظر خود در رای گیری برای جمهوری اسلامی مواجه شد یکی از سر سخت ترین مخالفان با نحوه رای گیری و قرار ندادن گزینه های گوناگون در مقابل رای دهندگان سازمان مجاهدین خلق بود که با این مخالفت خط مشی دینی خود را از ارتجاع دینی خمینی جدا ساخت.
اولین وبه نوعی تنها مخالف قانون اساسی ساخته وپرداخته مجلس خبرگان تشریفاتی وفرمایشی که به نوعی تشکیل نشده بود مگر برای ایجاد یک استبداد ارتجاعی دینی از نوع ولایت فقیه،سازمان مجاهدین خلق بود.

مخالف اکید وشدید با اصل نگنین ولایت فقیه در قانون اساسی ایران نبودند مگر مجاهدین سرافراز،که در این مخالفت تشت رسوایی خمینی دجال را که تا آن زمان در ماه بود را به صدا در آوردند وماهیت دیکتاتور او رابر ملا ساختند.نمونه کامل فدا وایثارو روحیه انقلابی را به تمام، معنی کردند وهمان گونه که قبل از انقلاب با شاه بر سر آزادی به مبارزه پرداختند در ادامه با شیخ ها در پیش گرفتند، ودر نیل به این هدف که فقط وفقط آزادی خلق در زنجیر است، گامی به عقب برنداشتند وهرگز در بدست آوردن پست ومقام حاضر به عقب نشینی ازاین اصل نگشتند.

در راه مبارزه با استبداد و فاشیسم دینی تمام هم وغم خود رابه کار بردند ودر مقابل هیچ تبعیض وستمی از جانب حکومت ارتجاع سکوت نکرده وبی تفاوت وعافیت طلب نبودند،همان گونه که در جریانات حجاب اجباری و روسری با تو سری خود را از مردم جدا نساختند و داشتن پوشش اسلامی را با زور بر همه واجب نمی دانستند، حتی در دفاع از آزادی پوشش در صف اول دفاع از زنان بدون روسری در مقابل عوامل رژیم وعناصر به اصطلاح حزب الهی قرار می گرفتند.(همانگونه که در اسناد وفیلم های آن زمان مشهود است)واین کار در حالی صورت می گیرد، که همگان می دانیم خواهران و برادران مجاهد دارای عقاید کاملا اسلامی و حتی خود دارای پوشش کامل هستند.

یا در جریان بستن روزنامه ها و دفاتر احزاب با اینکه در میان آن احزاب دشمنان قسم خورده سازمان قرار داشتند، سازمان با ارائه یک شیوه انقلابی حمایت از آن احزاب را بر خود واجب میدانست ومی داند، چرا که شالوده اعتقادی سازمان به واقع آزادی برای همه حتی مخالف می باشد تا هیچ چیزاز مردم سانسور نگردد،این خط مشی دیروز سازمان خود گواه بر این موضوع خواهد بود که در فردای آزادی نیزمجاهدین برای حضور در قدرت رای خود بر رای دیگران مقدم نخواهد دانست، و تمام وکمال رای،رای مردم خواهد بود،که اگر مجاهدین میل به قدرت داشتند در چند بار تقاضای خمینی برای مصالحه با رژیم لبیک می گفتند وبه حکومت خمینی وصل می شدند.
نثار 120 هزارلاله خونین شهید واعدامی،از بهترین زنان ومردان وطن برای رسیدن به آزادی ازاستبداد دینی چیزی جز پایمردی این قهرمانان مجاهد را بیانگر نیست، که در راه آزادی خلق در زنجیر از عزیزترین چیز خود که جان است بی هیچ چشمداشتی گذشتند و فدا وایثار با خون خود معنی کردند.
درجریانات سرکوب داخلی وقتل عام اقلیت ها و قومیت ها در اوایل انقلاب، در کردستان و گرکان وگنبد در کنار مردم بودند نه برعلیه مردم بیگناه، تا شاید ازاین نمد کلاهی هم به آنها برسد.
اولین حزب،عقیده و جریانی که مشمول سانسور و به اصطلاح رژیم رد صلاحیت رژیم آخوندی قرار گرفت، سازمان مجاهدین خلق وبرادر قهرمان مسعود رجوی در جریان اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب بود، پس از آن هم ارتجاع آخوندی با دست بردن در آرای مردم در حوزه های مختلف، با تقلب های وسیع در جریان انتخابات مجلس، مانع از حضور حتی یکی از منتخبین سازمان در مجلس شدند، این در حالی بود که نشریه مجاهد تیراژی در حدود 500هزار نسخه در تهران داشته است، و تمام روزنامه های حزب حاکم به اندازه نیمی از آن تیراژ نداشته اند که اکثرا” در گیشه بدون فروش مرجوع می شدند.

اعتراضات آرام وعاری ازخشونت، در همان زمانی که با تقلب رای منتخبین مجاهد را ربوده بودند، وتمامی اجتماعات مردمی آنها را به خون می کشیدند، وبرای سرقت انقلاب از هیچ کاری ابا نداشتند، از تقلب در انتخابات گرفته تا بستن روزنامه و انحلال اجباری احزاب، وتهمت وافترا و سرکوب زندان واعدام، مجاهدین برای اتمام حجت، تظاهرات هایی بزرگ وکوچک را در اقصی نقاط کشور بر پا کردند. که اگر گوش شنوایی در حکومت هست، صدای مخالف رابشنود، واز این رو تظاهرات هایی بزرگ در مقیاس جمعیتی آن سالها را برنامه ریزی کردند. که چون در آن زمان وسایل ارتباط جمعی با این گستردگی نبود، و تلوزیون حکومتی هم در سی وچند سال گذشته هیچ گاه بیانگر صدای حقیقی مردم نبوده ونیست. نسل جوان امروز کمتر از آن اعتراضات آرام مدنی آگاهی دارند. که ازبزرگترین آنها میتوان تظاهرات مادران مجاهد در مخالفت با دستگیری و سرکوب فرزندانشان که بیش از 120 هزار نفر بود، وتظاهرات بیش از 500 هزار نفر در روز 30خرداد 1360 رانام برد،ولی نه ،بنا را بر نشنیدن گذاشتند وبا رگبار واسلحه آن اعتراضات آرام رابه خاک وخون کشیدند، وبا وقاحتی که فقط وفقط از آخوندهای دجال صف دیده می شود گفتند: که مجاهدین با اسلحه تظاهرات کرده بودند وقصد براندازی داشتند، حال همانگونه که دراسناد موجود است، درآن تظاهرات مجاهدین بدون اسلحه وفقط برای اعتراض به نحوه حکومت جمع شده بودند. ورنه هر عقل سلیمی می داند اگر تظاهرات کنندگان مسلح بودند، دژخیمان رژیم نمی توانستند در عرض چند ساعت قاعله را با به خاک وخون کشیدن مردم ختم کرده، مانع از جنگ های خیابانی نظیر آنچه در قبل از انقلاب شاهد بودیم شوند.

پس از اینکه رژیم ارتجاعی وخمینی دجال تمامی راه های مسالمت آمیز مخالفت را با زور،جبر،تهدید،توهین، تهمت،زندان، شکنجه واعدام پاسخ گفتند. و صد ها بار ننگین تر از شاه عمل کردند، مجاهدان قهرمان همان کردند که با شاه کرده بودند. وقیام مسلحانه را در مقابل استبداد خمینی در اولویت قرار دادند. واز این پس بود که مجاهدین در مقابل ظلم وجور ظالم تفنگ ها را آماده کردند. تا جواب هر سیلی نا بجا را با سیلی پاسخ دهند، که همانا مبارزه با استبداد و بیداد ندارد راهی، جز قیام مسلحانه و این نقطه عطف تمام قیام هاست از زاپاتا گرفته، تا چه گوار تا ستار خان و باقر خان، پس درود بر مجاهدین که شعار خود را «فضل الله المجاهدین علی اللقاعدین اجرا”عظیما »قرار دادند.
رژیم فاسد ایران به هیچ عقیده وقانونی پایبند نبوده ونیست. واین رابارها وبارها به اثبات رسانده است. از بمباران کردستان وشلیک بمب شیمیایی بر سر هم وطنان بیگناه گرفته، تا فتواهای ننگین خمینی درخون کشیدن از مجاهدین ساعتی قبل از اعدام، و تجاوز به خواهران باکره مجاهد، وبه مسلخ هشت ساله جنگ فرستادن جوانان با شعار جنگ،جنگ تا پیروزی، که هیچ وقت حاصل نشد، و راه قدس از کربلا می گذرد، که نشان از ادامه جنگ افروزی خمینی می داد،چون صدام پس از باز پس گیری خرمشهراز کرده خود پشیمان شد. وتقاضای صلح وپرداخت غرامت به ایران را ارائه کرد. وبرای تضمین عربستان هم تعهد نمود که خسارت ها را می پردازد، ولی این خمینی دژخیم بود که خواهان ادامه جنگ وبه اصطلاح دست یابی به کربلا بود. و چنان که در خاطرات رفسنجانی بیان شده، اونیزبه خمینی تقا ضای صلح را ارائه کرده بود. که با مخالفت او روبرو شد، پس او شعار جنگ،جنگ تا یک پیروزی به اصطلاح بزرگ، که همانا دست یابی به موصل و میدان های نفتی آن بود را در سرلوحه برنامه های خود قرار داد، و درصحنه داخلی تمام هم وعزم خود را در نابودی واعدام مجاهدین قرار داد. وعرصه را برای هر گونه فعالیتی در داخل تنگ وتنگ تر نمود. تا این حد که از هر که دل خوشی نداشت، کافی بود به او به انگ منافقق بچسباند، وبدون هیچ مدرکی او را اعدام کند. و تا آنجا پیش رفتند که در دادگاه تعرض به اموال مجاهدین را حلال دانستند. حتی پس از خروج مجاهدین به خارج از کشور نیز، با لابی قصد گرفتن همه مجاهدین را که به ناچاراز کشور خارج شده بودند را داشتند.که بتوانند تا آخرین نفر آنها را اعدام، وبه اعتقاد خود صدای مخالف کاملا”خاموش کنند. از آنجایی که درتمامی کشورها مجاهدین مورد این تهدید بودند، که به ایران فرستاده می شوند. رهبران سازمان با توجه به این که یک نیروی انقلابی باید در داخل کشور ویاحداقل در کنار مرزها باشد، وبا توجه به این که در دی ماه 61 با صدام بعنوان اپوزیسیون رژیم قرارداد صلح را امضا کرده بودند.در سال65 عراق، پایگاه قهرمانان و شهر اشرف را بنا نمودند، جای بسی تعجب است که رژیمی که خود مالکی وحکیم و… رابعنوان اپوزیسیون های صدام در ایران پذیرایی می کرد. فریاد وا خیانتا سر می داد. واین نه از حضور یک گروه مخالف درعراق که از نزدیک شدن دوباره مجاهدین به ایران وریشه دوانی هر چه بیشتر مجاهدین بود وهست. تعجب عمیق من از کسانی است که این همه اختناق در داخل را بر مجاهدین، واعدام های دسته جمعی سالهای 60و67 را دیده اند، و باز مانند طوطی همان را می گویند که آخوند های مرتجع می گویند، محال است خانواده ای در ایران یکی از افراد خانواده یا بستگان یا دوستان وهمسایگانش مورد شکنجه واعدام قرار نگرفته باشد. آنوقت با کمال بی شرمی مجاهدین را مورد بازخواست قرار می دهند، که چرا نماندید تا اعدام شوید. مگر کور بودید و 120 هزار اعدام را ندید.

چنانچه گفته شد پس از باز پس گیری تمامیت ارضی کشور و درخواست صدام برای صلح، دیگر این خمینی بود که خواستار جنگ بود.. گرچه قبل از شروع جنگ توسط صدام نیز این خمینی بود که با تحریکاتش مسبب جنگ بود وبا بی خردی وصدور بیانیه واطلاعیه از مردم عراق و ارتش آن می خواست تا بر علیه صدام قیام کنند. تا به اصطلاح انقلاب را در منطقه صادر کند. در کشته شدن محمد باقر صدر که از هم پالکی های خودش بود اشک تمساح بریزد وفریاد وا اسفا سر دهد. در حالی که در داخل با فتواهای خود ملعونش، بمب را بر سر هم وطنان کُرد سرازیر کرد،مجاهدین پس از دیماه 1361 وامضای صلح با طارق عزیزمعاون نخست وزیرعراق، از نظر مجاهدین صدام دشمن صلح کرده با ایران بود. واین خمینی دجال ونمرود زمان بود که برای زنده ماندن باید هر روز خون جوانان را چه در زندان وچه در جنگ می ریخت. پس در سال 65وبدنبال تحریکات رژیم ایران برای در اختیار گرفتن مجاهدین پایگاه اصلی سازمان درعراق و شهرقهرمان پروراشرف بنا شد. تا اسطوره های صبر و مقاومت توانایی های خود را در سازندگی هم در دید همگان به نمایش بگذارند. واز آن روز تا کنون مجاهدین در کنار مرز های وطن دست از مقاومت بر نداشته اند، تا همچون خاری که بر چشم آخوندهای مرتجع نشسته باشند. به امید پروردگار بزودی بر قلب دژخیمان زمانه بنشینند.

ترس ولرز رژیم از دیدگاه ونگرش مجاهدین به اسلام وآزادی های مدنی کاملا”مشخص است. واین را در بنگاه شایعه پراکنی رژیم میتوان دید وشنید. دراین سی وچند سال کمتر اتفاق افتاده است چند روزحرف وصحبتی از سازمان مجاهدین، با هر لفظ وعبارتی که مشخصه رژیم است، به میان نیامده باشد. واین نیست، مگر حقانیت مجاهدین وترس رژیم ازتفکر مجاهد.

ایجاد انجمن نجات یا بقول برادر مسعود نجاست، که از دست آوردهای وزارت اطلاعات می باشد، دلیل محکم دیگری از ترس رژیم از مقاومت مجاهد است. اگر بقول شما سازمان مجاهدین یک گروهک کوچک واز هم پاشیده است که دیگر چیزی از آن باقی نماند، چرا میلیاردها تومان از بیت امال مردم را خرج می کنید وکرور کرور پول مردم را خرج عواملتان در عراق می کنید، تا بتوانید مجاهدان اشرف نشان را هر چه بیشتر مورد آزار وشکنجه قرار دهید. یا با خرج سفر چیزی حدود 40تا50 هزار نفر وبا زیر فشار قرار دادن خانواده های این مجاهدین برای همراهی وهمکاری با شما، بتوانید حتی یک نفررا از صف مجاهدین جدا کنید. و نعره پیروزی سر دهید. آفتاب آمد دلیل آفتاب. این نیست مگر،حقانیت مقاومت ومجاهدین.
ازدیگر اعترافات رژیم درتایید این نکته که تنها نیروی مخالف آنها مجاهدین است،همان بس که پس از هر بزنگاهی وخوردن هر ضربه ای ویا وقتی اعتراضات رنگ وبوی سرنگونی بخود می گیرد، مانند تظاهرات های سالهای 78و88 ناله سر می دهند که این اختشاشات تحت هدایت مجاهدین بوده، وآنهایی که تظاهرات کرده اند وما آنها را ناعادلانه بازداشت،شکنجه واعدام کردیم، به اصطلاح خودشان منافق بوده اند، وبه زبان عامیانه اعتراف می کنند، هر جایی که شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه در میان باشد، حتما”پای مجاهدین در میان است.

بااستفاده از عوامل اطلاعاتی ومزدور در روزنامه ها وسایت ها سعی درایجاد جو مجاهد گریزی می کنند. زیرا به یقین می دانند که فقط وفقط مجاهدین هستند که نوک پیکان را بر اصل ولایت فقیه نشانه رفته است. پس با اجیر کردن واستفاده از مزدوران اجاره ای واطلاعاتی ومهره های سوخته وشناخته شده، که دیگر جایی در حلقه مجاهدین ندارند، سعی بر لجن پراکنی ودروغ پردازی تحت عنوان اطلاعاتی بر ملا شده 80 به 20 می کنند. یعنی جیره این قلم به مزدان را می دهند. با این شرط که در نشریه یا سایت هایشان 80درصد از رژیم بد بگویند ولی، این فراموش نشود که حتما”20 درصد هم از سازمان بد بگویند.
از بزرگترین اعترافات رژیم و نشان دادن ترس از مجاهدین این بود که، پس از اعتراضات وتظاهرات های سال 88 عوامل رژیم، موسوی که در قتل وعام مجاهدین درسالهای 60 و67 همکار رژیم بود، را به بهانه این که قبل از انقلاب گرایش به مجاهدین داشته، عامل مجاهدین دانسته وبا بیان این موضوع به این واقعیت پرداختند که تنها دشمن آنها برای براندازی مجاهدین هستند.این درحالی است بسیاری از آقایان قبل ازانقلاب سینه چاک مجاهدین بودندواضحار می داشتند اگریک نماز واقعی خوانده باشند، پشت همین مجاهدین بوده است.
اکنون نیز در صحنه سیاسی جهان، تنها مجاهدین هستند که در اقصی نقاط دنیا اکسیون های هفتگی را در مخالفت با جنایات حکومت شیخ دیکتاتور برگزار می کنند. وتوانایی بر پایی گرد همایی وتظاهرات هایی بزرگ، همچون کهکشان اشرف در پاریس را دارند، ودرعرصه دیپلماتیک این رییس جمهور منتخب مقاومت خانم مریم رجوی است که پیاپی درحال رای زنی با پارلمانترها و شهرداران ودولت مردان جهان است ،تا هرچه بیشتر وجوه فاسد رژیم ولایت فقیه را برملا سازد. تا هر چه بیشتر در تنگنا قرار بگیرند و محکومت هاو تحریم های بیشتر شامل این حکومت خائن به مردم شود.
درجریان دست یابی رژیم به بمب اتمی، اگر نبود افشاگری های سازمان مجاهدین، تا کنون آخوندهای مرتجع به بمب اتم دست یافته بودند. واز تهدید منطقه ای به تهدیدی جهانی مبدل می شدند.
برملا ساختن چهره وحشی وغیر انسانی رژیم، در معرفی انواع شکنجه ها واعدام های در ملاعام،همچون دار زدن بر چرثیل وسنگ سار، یکی از کارهای دیگر سازمان در حمایت از خلق در زنجیر ایران است. که با هر چه وسیع تر آگاهی رساندن به جوامع بشری و حقوق بشر، موجب شود تا رژیم، بدون هزینه به سرکوب مردم نپردازد. وهر روز وحشی تر نشود. گرچه هنوز اعدام ها وسنگ سارها و دستگیری های سیاسی ادامه دارد، ولی چهره غیر انسانی آخوندها برای جهانیان واضح گشته واین جانیان کمی دست به عصا تر عمل می کنند. وقادر به تکرار جنایات سال های 60تا67 نیستند. ولی برای ایجاد رعب وماندگاری حکومت کثیفشان، ناچار به انجام اعمال قرون وسطایی نظیربه دار آویختن بر جرثقیل و سنگسار هستند. چون به یقین می دانند که اگر اعدام درایران متوقف و ممنوع شود حکومتشان بر فنا خواهد بود.
این سازمان ورهبران آن هستند که با داشتن عقاید دینی محکم در برابراسلام خود ساخته ولایت فقیه ایستاده اند. وچهره ای دیگر از اسلام را برهمگان نشانگرهستند. آخوندهای مرتجع که روزی خواندن نمار پشت سر مجاهدین را تنها نماز کامل خود می دانستند، توان چسباندن انگ کافر وبی دین بر مجاهدین را نداشتند. پس نفاق و دورنگی خود را به مجاهدین نسبت می دهند. و چون این مجاهدین بودند که از همان ابتدای انقلاب، ارزشهای دینی آنها را بی ارزش نمودند. یعنی جانی بودن ولی فقیه ارتجاع را برهمگان روشن ساختند. زیرا ولی فقیه را علم کرده اند تا با این ولایت خود ساخته حاصل دست رنج مردم را چپاول کنند. چنانچه حاصل انقلاب را دزدیدند ودر این سی وچند سال انجام داده اند، پس کینه ای صد برابر از مجاهدین بر خود واجب میدانند.

پس از بیان این دلایل در مقاومت جانانه وهمه جانبه مجاهدین در برابرآخوند های مرتجع و اسید پاش، به این میرسیم که تنها اپوزیسیون رژیم و تنها آلترناتیو همیشه در صحنه، که نوک پیکانش همیشه در برابر آخوندها بوده است، تنها وتنها شورای ملی مقاومت وسازمان مجاهدین خلق ایران است وبس، ولی با تمام این توصیفات به مطلبی از برادر قهرمانمان مسعود رجوی می پردازم که با روحیه ای که از یک انقلابی تمام عیار همچون او انتظار می رود، گفته است که هر گروه وجریانی که از ربرو وبرای سرنگونی رژیم ولایت فقیه وایجاد یک حکومت دمکراتیک در ایران پایه ریز مقابله مردم با آخوندها شود. ما بدون هیچ چشمداشتی خود را موظف به حمایت و پشتیبانی می دانیم. کما که خطاب به موسوی هم گفت اگربرای سرنگونی ولایت فقیه اقدام کند در پشت او قرار میگیریم، که این خود بیانگرروحیه بالای مجاهدین است. که هیچگاه برای به دست آوردن قدرت به مبارزه با رژیم های شیخ و شاه نپرداخته اند. وهدف شان از مبارزه در مقابل استبداد بدست آوردن آزادی برای خلق قهرمان ایران بوده وهست.
«به امید دست یابی هرچه زودتر به آزادی خلق در زنجیر از استبداد ارتجاع ولایت فقیه»
شهیاد احسانی ناطق 3/12/2014