علیرضا یعقوبی – نرمش قهرمانانه؟!

yaghobiبا روی کار آمدن رژیم آخوندی در ایران، بیکباره جامعه ایران یک سری کلمات و واژه ها را به گوشش شنید که تا آن زمان کاربردی نداشت، کلماتی همچون طاغی و باغی. این واژه ها درباره هر کسی که بکاربرده میشد معلوم بود که طرف باید عمرش را بشما بدهد. جلوتر که رفتیم با واژه «شیطان بزرگ» روبرو شدیم که خمینی در وصف آمریکا بکارش می برد. تا آنزمان برای ما شیطان فقط یکی بود. کوچک و بزرگ هم نداشت. حال چه شد که خمینی بیکباره موفق به کشف شیاطین مختلف شد فقط خود داند و بس. چرا که خدا هم چنان شیطانی نافریده بود. شاید هم خمینی از ذات خودش خبر داشت و می خواست بگوید که شیطانتر از او هم وجود دارد، آنهم«شیطان بزرگ»!. بگذریم که خمینی چه بر سر ادبیات و دستور زبان فارسی آورد. فعل و فاعل و مفعول و … در صحبت هایش جایش معلوم نبود. آنطور نباشد که آقایان بگویند چه و چه و کذا و کذا. او یک حرف راست در تمام عمرش زد و آن نوشیدن جام زهر قطعنامه ۵۹۸ بود که فی الفور در او اثر گذاشت. با مرگ او نه تنها فکر می شد خلایقی از دست او راحت شده اند بلکه ادبیات فارسی هم می تواند نفس راحتی بکشد که بزرگترین متجاوز به خود را «کفن پاره» می دید.

جانشین خمینی البته که مثل او در بکارگیری دستور زبان فارسی، زبانی الکن نداشت و گویا با شعر و ساز و دف هم انسی داشت اما نتوانست سنت خمینی را در تجاوز به ناموس و معانی کلمات به کناری بگذارد. او سعی کرد فاصله خود با خمینی را با شعارزدگی محض و هل من مبارز طلبیدن پر کند. از همان ابتدا از شکست در جبهه هخای جنگ که بخاطرش خمینی مجبور به نوشیدن جام زهر قطعنامه آتش بس شد، به کمک رفسنجانی، یک پیروزی بزرگ ساخت. اما در پس هر شعاری، هر کجا که هوا را پس می دید به «عقب نشینی قهرمانانه»! دست می زد. نمونه آخرش دستگیری ملوانان انگلیسی بود که وقتی با تهدید نخست وزیر وقت انگلیس روبرو شد، فردا گماشته اش، محمود را فرستاد بازار و برای هر کدام یکدست کت و شلوار و کلی سوغات برای خانواده و اعوان و انصارشان خرید و فی الفور با سلام و صلوات و بدرقه رسمی با «ریتیش ایر» روانه شان کرد که مبادا دولت فخیمه بیشتر عصبانی شود.

حال بعد از کلی شاخ و شانه کشیدن برای «استکبار جهانی به سرکردگی آمریکی جهانخوار» و کلی مشت و لکد کوبیدن به دهان یاوه گویان و «ایادی دشمن» طی ۳۴ سال گذشته و طی ۳۴۰۰۰ تظاهرات «دشمن شکن» و خلاصه بعد از هزاران عمل تروریستی و بمب گذاری بر سر راه نیروهای آمریکایی در عراق و یا محل اقامتشان از عربستان تا شاخ آفریقا، ته خط به «نرمش قهرمانانه» رسیده اند. اگر خمینی جرأت این را داشت که آبروی نادشته را با خدا معامله کند و جام زهر را بنوشد و به آن اعتراف کند، این یکی حتی جرأت آن را هم ندارد که مثل امامش به نوشیدن جام زهر و اعلام آن تن در دهد. می خواهد خواری و ذلت و  حضیض خود را در زر ورقی بنام «قهرمانانه» بپوشاند فقط مشکل اینجاست که واژه همراهش یعنی «نرمش» هیچ همخوانی با «قهرمانانه» ندارد.

نرمش را هم قهرمانان برای گرم کردن بدنشان برای مبارزه انجام می دهند و هم غیر قهرمانان برای سلامت و آمادگی جسمانی و طراوت و شادی روحشان.. اما ورزش و نرمش که هیچ با ذات آخوند جماعت همخوانی ندارد!. اینها آخوند شدند که ورزش و نرمش نکنند. پس مراد خامنه ای حتما نرمش ورزشی نیست. هدفش نوعی کنار آمدن و سازش است که از قضا گویا با «غیرت دینی» آخوند جماعت همخوانی ندارد. حال ما هر چه در دایره المعارف سیاسی و یا در فرهنگ لغات فارسی دنبال معانی «نرمش قهرمانانه» گشتیم به چیزی برنخوردیم که بخواهد ما را به درک بکارگیری این دو واژه ظاهرا نأمونس توسط «ولی فقیه» رژیم آخ  وندی هدایت کند. نرمش را اگر بمعنی کوتاه آمدن و سازش و رسیدن به توافق بدانیم آنهم با دشمنی که ۳۴ سال به ابا و اجدادش هر آخوند ریز و درشت که چه عرض کنم، بلکه هر بی سرو پایی دیگر برای تقرب به درگاه ولی فقیه به پائین تا بالایش فحش و ناسزا گفته است، اسمش را هر چه بخواهیم بگذاریم «قهرمانانه» نیست. دوستان اگر به معانی این واژه ها آنطور که مد نظر خامنه ای هست، دست پیدا کردند، ما را هم خبر کنند.

علیرضا یعقوبی