مجتبی قطبی: آب ریخته به لانه مورچه‌ها

اتخاذ سیاست سخت‌تر ،هر چند تا کنون تلویحیِ، دونالد ترامپ در قبال رژیم تروریستی حاکم برایران بار دیگر آب به لانه مورچه‌ها ریخته است.

از زمانی که دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد، بار دیگر جبهه مماشات چه در سطح بین‌المللی و چه در جبهه داخلی، که منافع خود را در خطر می‌بینند سخت به تکاپو افتاده‌اند و طبق روال همیشه در لفای نگرانی از وقوع جنگ ناخواسته  ویا تحت عنوان نگرانی از افزایش قدرت جناح “سخت سر” یا به عبارتی “تندروها” و تضعیف جناح “میانه روها” ابلاغ می‌کنند و به این ترتیب آب به آسیاب رژیم ولایت فقیه میریزند.

این سیاست، اگر چه با انتصاب هاشمی رفسنجانی به عنوان جهارمین رئیس جمهور رژیم بازمانده از خمینی آغاز شده بود در زمان خاتمی که با شعار دجالانه “گفتگوی تمدنها” برای خروج و جلوگیری از ایزوله شدن رژیم در سطوح بین‌المللی به بازار مکاره آخوندها وارد شده بود، اوج بیشتری به خود گرفت و شدت یافت.

وی و همپالگی آنها مکارانه سعی بر آن داشتند تا اصطلاح “اطلاح طلبان، البته از نوع دروغین آن را در میان محافل سیاسی غرب جا بیندازند تا رژیم برجای مانده از رهبر عقیدتی خود، یعنی خمینی دجال را از فروپاشی و سرنگونی نجات بخشند و یا روند آن را کُند کنند، که البته تا حدی هم موفق بودند.

 این روند اتخاذ شده همچنان در دوران تشدید اعمال تحریمها با صرف و پرداخت هزینه‌های گزاف و استخدام مزدورهائی که تحت عناوین مختلف به لابی‌گری برای رژیم می‌پردازند ادامه یافت.

پس از نوشیدن جام زهر اتمی، موسوم به برجام در سال 1394، شرایط به کلی دگرگون شد و خطر فروپاشی و سرنگونی را در چشم‌انداز قرار داد. اگر چه این توافق زیر نظر مستقیم علی خامنه‌ای “ولی فقیه نظام” انجام شد اما همین جناح برای نجات  وادامه حیات خود از طریق تروریسم، که یکی از دو پایه اصلی استواری رژیم را تشکیل میدهد، لابیها و مزدوران خود را چه در جبهه داخل و چه در خارج از ایران تحت عنوان “دلواپسان نظام” به بازار فرستاده است تا به بازی طراحی شده جناح “تندروها و “میانه روها” ادامه دهد، البته این بار به نمایندگی حسن روحانی  در نقش رئیس جمهور “مدره”.

روحانی خود در یک سخنرانی در روز 16 آذر به مناسبت روز دانشجو اعتراف کرد که: «هیچ قدمی در مسئله برجام برنداشتیم، مگر آنکه با مقام معظم رهبری مشورت کردیم و جلسه گذاشتیم. نامه‌های مکتوبی که ایشان خطاب به بنده داده‌اند و دستوری که بنده روی این نامه‌ها نوشته‌ام، موجود است. هیچ نامه‌ای نبوده که ایشان بنویسند، مگر اینکه بنده دستور اجرای کامل بدهم».

از سوی دیگر سیاست رسمی آمریکا در قبال ایران که سیاست مماشات و باج دادن و سکوت و چشم پوشی در برابر سرکوب داخلی و ماجراجویی های منطقه‌ای آخوندها بود در زمان اوباما نه تنها ادامه یافت بلکه شدت نیز یافت. با این تفاوت که در آن دوران هیچ یک از “دلواپسان” برون مرزی به سیاست خارجی اوباما در برابر رژیم ایران اعتراضی نکرده و آن را مایه نگرانی برای آینده جنبش مردمی ندانستند.

بدیهی است که بها و هزینه‌های گزاف این سیاست مشمئز کننده، مخرب و ضد مردمی غربی‌ها را مردم ایران مجاهدین خلق و مقاومت سازمایافته ایران پرداختند.

استران استیونسون، رئیس گروه دوستان ایران آزاد، در مصاحبه با روزنامه الزمان بین المللی ۷ دی ۹۵ گفت:  “واقعیت این است که استراتژی اوباما در خاورمیانه مبتنی بر سیاست سازش ونزدیکی به ایران بود و بهمین دلیل همه امتیازات ممکن را در هر زمینه ای ازعراق گرفته تا توافق هسته ای به رژیم ایران داد و حوادث فجیعی که اکنون در سوریه رخ میدهد نمونه روشنی از سیاستهای فاجعه بار اوباماست. اگر چه هنوز زود است که بگوییم تغییری در سیاست امریکا در قبال ایران وجود دارد ولی حداقل میتوان گفتکه یک فرصت بزرگ برای ایجاد موضعی قاطعتر در مورد سیاستهای خصمانه رژیم ایران در منطقه و در داخل ایران و سیاست سرکوب و نقض حقوق بشر که بر مردم ایران اعمال میکند، بوجود آمده است”.

این “فرصت بزرگ” و تغییر سیاست مماشات آمریکا به سمت “سیاست قاطعتر” نگرانیهای رژیم حاکم بر ایران را، خصوصا بعد از تمدید قانون تحریم‌های علیه رژیم ایران بمدت ۱۰سال از جانب کنگره آمریکا و همچنین اعمال تحریمهای علیه ۵۰ شرکت و موسسه رژیم برای جلوگیری از توسعه برنامه موشکی و هسته‌ای آنها، افزایش داده است.

در همین رابطه “دلواپسان نظام” و سوپاپ اطمینان‌های رژیم با همان کارت شناخته شده، اما اکنون سوخته، اتخاذ یک سیاست سخت‌تر از سوی آمریکا را با علم کردن، لولو خورخوره تندروها، و جنگ،“بمباران اتمی”، “بمباران غیر اتمی”، و “حمله نظامی زمینی”، از سوی دولت آمریکا، به زیان دولت “میانه رو” دانسته و بدین ترتیب به ایفای نقش خائنانه خود ادامه می دهند.

جبهه مماشات همچنین خطر “تجزیه ایران” و یا “سوریه ای” شدن ایران را دست آویز استدلالهای آبکی خود قرار میدهند و بدان تمسک میکنند، بدون آنکه به تفاوتهای اقلیمی، جغرافیای سیاسی و فرهنگی ایران در مقایسه با کشورهای منطقه کمترین توجهی داشته باشند و هیچگاه به نقش رژیم آخوندی در وضعیت امروز سوریه و سیاست جنگ طلبانه، تروریستی و بی ثبات کننده آخوندها در، یمن، افغانستان، لبنان، و دیگر کشورها و پشتیبانی از گروه های تروریستی اشاره ای نکرده و آن را عمدا به دست فراموشی می سپارند.

البته جناح “تندروها، نیز همزمان به ایفای نقش خویش پرداخته و گاهگاه با “عربده‌ها” و “رجزخوانی‌ها که “به پارس سگ ترسو”،  شباهت دارد پرداخته، تا به مزدوران خارجه خود سوخت رسانی کنند.

این جبهه مماشات البته برای لاپوشانی منظور اصلی خویش هیچگاه به روی نامبارک خود نیاورده و نمی آورند که بخش اعظم درآمدهای ملی ایران صرف همین سیاستهای تروریستی می‌شود.

خبرگزاری مهر در آذرماه امسال، با مقایسه بودجه نهادهای نظامی لایحه سال آینده و نخستین سال زمامداری دولت روحانی، از رشد ۸۶ درصدی بودجه این نهادها گزارش داده بود.بر اساس همین گزارش بیشترین میزان رشد بودجه مربوط به بودجه سپاه پاسداران می‌شود و به این تفصیل بودجه مشترک سپاه در لایحه بودجه سال ۹۶ بالغ بر ۲۲ هزار و ۲۴۵ میلیارد تومان تعین شده است که در قیاس با سال ۱۹۹۳، یعنی نخستین سال زمامداری دولت تدبیر و امید، رشدی معادل ۱۰۰ درصد داشته است.

آنها هیچگاه به این امر اعتراف نکرده و نمی‌کنند که جنگ جناحهای مختلف رژیم نه در رابطه با نگرانی‌های آنها در مورد سرنوشت ایران و اختشاش در روند تدریجی اصلاح طلبی از درون رژیم است، بلکه بر سر چپاول و به یغما بردن باقی‌مانده این سرمایه ملی است.

یکی از مهره‌های به اصطلاح “اصلاح طلب” اخیرآ در مصاحبه‌ای با روزنامه اکسپرسن، که در رابطه با سفر نخست وزیر و هیئت بلندپایه تجاری سوئد به ایران انجام شده بود، اعتراف می‌کند که فساد در ایران سیستماتیک است و اضافه میکند که «همه  فاسدند، بانکها، دستگاه قضائی، دوائر دولتی، تمامیت سیستم. بدون فساد نمی‌توان کاری را پیش برد». اگر چه وی و به قصد تطهیر روحانی، این امر را نتیجه دولت احمدی نژاد می‌داند. ایشان هم البته، پیرو انقلاب مخملی است و در بیانات خود همان لولو خورخوره جناح “سخت سر” را یادآوری میکند.

 این در حالی است که سابقه  فساد در رژیم آخوندی با عمر رژیم از زمان بنیان‌‌گذاری آن برابری می‌کند و اینگونه  استدلالها کودکی را هم فریب نمی‌دهد. به نظر می‌رسد افشاگری‌هـای جناح مقابل از دزدی‌های نجومی افراد منصوب به جناح “مدره”  گوش آنها را ناشنوا و به یادسپاری شان را مخدوش کرده است.

با این وجود معلوم میشود که نگرانیهای جبهه ” دلواپسان خارج از کشور نظام”  نه از بابت تقویت جناح “تندروها” در ایران است، بلکه از اعتلا و اعتبار مقاومت ایران و چشم‌انداز سرنگونی تام و تمام رژیم حاکم است که از همان ابتدای امر به عنوان تنها راه بازگشت صلح و ثبات منطقه و رهائی مردم ایران از چنگال این “اقتاپوس هزارپای” تروریسم بنیادگرای اسلامی تلاش کرده، بر آن اصرار ورزیده و آن را به پیش برده است.