محمد قرائی: اگرجهان پهلوان تختی زنده بود…

mohamad gharai1روز هفده دیماه هزارو وسیصد و چهل وشش در ورودی دببرستان ما همهمه ای بر پا بود.

دانش آموزان زیادی دور هم جمع شده بودند. سال اول دببرستان بودم. کنجکاوی دوران  نوجوانی تحریکم میکرد. تلاش کردم خودم را به مرکز جمعیت برسانم. چند نفر برگه روزنامه ای را بالای دست داشتند و مدام فریاد میزدند:

فوق العاده! فوق العاده… تختی را خود کشی کردند!

 اگردرست به خاطر داشته باشم، یک تک برگ روزنامه فکاهی توفیق بود.

و فریاد ها، بازهم اوج میگرفت. آقا بخوانید… فوالعاده… فوق العاده تختی را خودکشی کردند!

 تختی را خود کشی کردند…!

گیج شده بودم. نام تختی بگوشم خورده بود. اورا هرگز ندیده بودم. توی ذهنم قویترین و بزرگترین آدم دنیا به حساب می آمد. قویتر از پهلوانان محل تولدم که بسیار هم تنومند بودند. آن روز دبیرستان وحتی کلاس درس ما حال و هوای دیگری داشت. صحبت از تختی بود وچگونگی مرگش. معلم کلاس فیزیک ما زیر ضرب سئوالات بود.

 یکی پرسید آقا اجازه… تختی را خود کشی کردند یعنی چه ؟!

معلم هربار ازپاسخگویی سرباز میزد و…آن روزها شایع بود که دیوار موش دارد و موش هم گوش!

در برنامه اخبار سیمای آزادی ، صدای پهلوان اسکندر فبلابی را می شنیدم که از مرادش و از پهلوانش تختی میگفت. صحبت از مردمداری و فدای تختی بود. صحبت از جوانمردی و وطن پرستی تختی بود. صخبت از ایستادگی تمام عبار و بدون چشمداشت تختی در مقابل ستمگر دوران بود. صحبت از دریای عاطفه و چشمه زلال بخشندگی بود. نقل میکرد وقتی در جریان کمک به زلزله زدگان بوئین زهرا زنی به تختی میرسد و کیفش را برای کمک میگشاید، صناری پول ندارد. زن فداکار فی البداهه چادر از سر برداشته وپس از بسته بندی به تختی تقدیم می کند.

 چهان پهلوان تختی، صاحب هشت مدال افتخار جهانی ،اشکش سرازیر میشود . و پهلوان دوران ما، صاحب بازوبند پهلوانی ایران و ایرانی، مثل همیشه بغضش میترکد، صدایش میلرزد و اشک میریزد.

در بسیاری ازتظاهراتها و میتینگهای مقاومت که افتخار داشته ام اورا ازنزدیک ببینم هرگاه بحث تختی وخاطرات با او بودن است پهلوان را متاثرمی سازد.

به قطع و یقین میلیونها هموطن ایرانی در داخل وخارج هم که برنامه را ببینند در احساس من شریک خواهند بود.

 تختی در دستگاه ستمگر دوران، بخاطروطن پرستی و انسان دوستی، دشمنان زیادی پیدا می کند. از کسانی که او را از نزدیک می شناختند و با او حشر ونشرداشتد، شنیده ام هرزمان او وارد جمعی و مکانی میشد مردم برایش از جان و دل مایه میگذاشتند. کف میزدند وبعضا برای سلامتی اش صلوات!

لابد “جهان پهلوان تختی “از جنس آدمهایی بود که همه چیز را برای مردمش میخواست. لابد که هر قدمی برای همولایتی هایش  برمیداشت با خلوص نیت و بدون چشمداشت بوده است.

لابد عیار” فدا “و “صداقتش” را مردم به عینه و در بسیاری میدانها دیده بودند.

راستی اگر او را تحمل میکردند و اگر او هم اکنون زنده بود کجای تاریخ ایران می ایستاد؟!

 راستی اگر این ذخیره ملی ایران و ایرانی ازایلغار شاه به هر دلیلی می جست، حالا کجا ایستاده بود؟!

راستی اگر انقلاب ضد سلطنتی را پشت سرمی گذاشت، با شیخ ستمگر از سلفش چه رابطه ای میتوانست داشته باشد ؟! پاسخ به سئوالات بالا با توجه به خصوصیات تختی کاملا روشن است.

 به قطع و یقین تختی در کنار آزادیخواهان واقعی مردم ایران می ایستاد.

همچنانکه پهلوان اسکندر فیلابی بارها گفته و نوشته است حتما که درکنار مجاهدین ، شورای ملی مقاومت و در کنار رهبری مقاومت و یار ویاور مردم ایران بود.

گذشته چراغی است فرا راه آینده.

یاد و راه تختی و تختی های دوران ما پر رهرو و ماندگار و جاودان باد.

محمد قرایی – سوئد

دیماه 1392