محمد قرائی: “رجوی” و ” خمینی “دو نام ، دو دیدگاه در مقابل یکدیگردرتاریخ معاصرایران!

ارتش آزادیبخش ملی ایران در سلسله تحقیقات و افشاگریهایش در رابطه با قتل عام اول سپتامبر 2013  در اشرف، به مزدور خود فروخته و جنایتکاری اشاره دارد که میتواند عبرت روزگار برای همه جیره خواران و مزدوران ریز و درشت آدمکشان حاکم برتهران باشند.

نام این عنصر پلید، مسعود دلیلی داخل است. گویا سابقا از افراد گارد نگهبانی و حفاظت در اشرف بوده است.هموست که قاتلان حرفه ای سپاه قدس را به سمت ساختمان پنجاه ودو وساختمان فرماندهی ومحل اسکان مجاهدان اشرفی رهنمون می شود. نگاهی اجمالی به پروسه جدایی اش از ارتش آزادی و نامه نگاری هایش به مسئولان مقاومت، حاکی است که مثل همه نمونه های این چنینی، بیشترین انعطاف و انسانی ترین برخوردهای قابل تصور حتی پس از پشت با زدن به مبارزه درحق او رعایت شده است.

این نمونه برخورد دررابطه با بریده مزدوران که بعضا دست درجنایت هم داشته اند به نظرمیرسد درهیچ کجای تاریخ و در هیچ جنبش آزادیبخشی نظیرنداشته باشد. درهمه نبردهای آزادیبخش ودر همه سازمانهای انقلابی، سزای خائنین و جاسوسان ، محاکمه های انقلابی و در بیشترموارد حکم براعدام انقلابی خائنین بوده است. در جنبش آزادیبخش فلسطین ودربسیاری از جنبشهای وطنی ، منطقه ای وبین الملی نیزچنین بوده وهست. بطوری که تقریبا دربسیاری ا زنهضتها، امری بدیهی ومورد توافق بوده است. به مجاهدین ، به ارتش آزادی وبه مقاومت خون فشان ایران که میرسد برخورد باخائنین با تمامی نمونه های تاریخی تفاوت فاحش دارد. از ترهات و شیطان سازیهای رژیم علیه مقاومت  که بگذریم درحقیقت حتی یک نمونه انتقام واعدام  دراین زمینه ها درتاریخ پرافتخارمقاومت  وجود خارجی ندارد.

اپورتونیستهای چپ نما سازمان پرافتخار مجاهدین را متلاشی می کنند. برخی از مجاهدین را اعدام واجسادشان را مثله می کنند. مجاهدین قبل و بعد از انقلاب نه تنها دست به مقابله به مثل نمیکنند بلکه  پس از صدور حکم اعدام تقی شهرام- یکی از رهبران این جریان – اطلاعیه میدهند و ملایان حاکم را  فاقد صلاحیت برای محاکمه می شناسند و…

درافشاگریهای مجاهدین و ارتش آزادی بارها خوانده وشنیده ایم که عناصری خود فروخته و نفوذی پس از افشای ماهیت خبیثشان بازهم از جانب رهبری مجاهدین مورد بخشش قرارگرفته وبعضا زنده وسالم به میهن باز گشته اند. دوستان زیادی را می شناسم که درعملیات فروغ جاویدان شرکت داشته واز نزدیک شاهد برخورد انسان دوستانه رزمندگان با اسرا وبعضا با پاسداران و کمیته چی های آدمکش بوده اند.

درمقابل پاسداران تباهی و جنایت با اسرای مجاهد با نهایت سبعیت و توحش برخورد کرده و در بسیاری از موارد آنها را زجرکش کرده اند.آویزان کردن مجاهد والامقام طاهره طلوع ازدرختی درکمرکش کوه درحالی که دشنه ای قلبش را شکافته بعنوان مشت نمونه خرواراست. حرامیان و غداره بندان نظام نه تنها با مخالفین خویش که با ریزشیهای خودی و مخالفین خانوادگی خویش نیزرکورد شکن و یکه تازند. نمونه اش، منتظری امید امت وامام! که خانه نشینش کردند. دق مرگش کردند. حتی از برگزاری مراسم وسالگردهای مرگش نیزجلوگیری میکنند. نمونه اش، سعید امامی وخانواده اش. نمونه اش ، شایعه رایج در میان خودیهای نظام درمورد قتل احمد خمینی یادگار امام !

نمونه اش ، موسوی وکروبی از همدستان خودشان که پس از سالیان حصر دست از سرشان برنمی دارند.

 زندانیان از بند رسته شاهدند بسیاری از باصطلاح نادمین وتوابین تیرخلاص زن پس از قتل عام شصت وهفت ، خود نیزتیرباران شدند.درهمین زمینه آخریعنی پس از اتمام ماموریت کثیف مسعود دلیلی داخل قاتلان خامنه ای – مالکی اورا به هلاکت رسانده وصورتش را برای غیرقابل شناسی شدن به آتش می سپارند. این نمونه ونمونه های پیشین میتواند عبرتی برای سایرمزدوران و جاسوسان رژیم باشد اگرچشمی برای دیدن وگوشی برای شنوایی باقی مانده باشد. لاجوردی وخلخالی وبسیاری از این قماش را مردم وتاریخ ایران هرگز فراموش نخواهند که چه جنایاتی را درحق مردم ومبارزان راه رهایی انجام دادند.

خیلی ها بحق لاجوردی را تحسم روح خمینی درزمینه برخورد با مخالفین خویش بشمار می آورند.

بی شک سرچشمه همه سبعیت وبرخوردهای ضد بشری از همان سرچشمه سرریزشده است.

درنقطه مقابل همه برخوردهای فوق انسانی و گذشت در رابطه بانادمین وبریده مزدوران وحتی کسانی که دست درخون مجاهدین داشتند را به قطع و یقین باید مدیون دیدگاه بغایت انسانی رهبری مجاهدین بود و لاغیر.

تاریخ ایران و آیندگان به قطع ویقین دونام را بخاطرخواهند داشت. دونام با دو ماهیت وبا دوچهره!

“خمینی ” و ” رجوی” !

یکی سمبل ومجسمه شقاوت، دجالیت و چاه ویل  کینه ورزی.

دیگری نمونه بی نظیر صداقت ، فداکاری ، قله بالابلند عطوفت وانسانیت.

محمد قرایی- سوئد

دسامبر2013