محمودخادمی: چرا با حسن روحانی هم؛ سرنگونی تنها راه نجات است؟ (4)

Mahmoud_Khademiدر بخش قبلی مقاله بساختار دینی نظام بعنوان یکی از موانع نزدیکی و رابطه با غرب و امریکا ؛ اشاره کرده و نوشته بودم که نه متن مقدس که ظاهرا جمهوری اسلامی بر اساس آن شکل گرفته است اجازه صلح و دوستی با شیطان بزرگ ــ امریکا ــ  را میدهد و نه تفاسیر روحانیون و مراجع از این متن ؛ میدان مانوری برای چرخش و تغییر در سیاست خارجی رژیم ؛ باقی میگذارد . از جمله گفته بودم آخوندهای شیعه به ” امت واحده ” معتقدند و ایران را ” ام القرای ” جهان اسلام میدانند . بر این اساس این رژیم ؛ دخالت در کشورها و بحران آفرینی در منطقه را جزء وظایف خود میداند که این سیاست مخالف منافع امریکا در منطقه میباشد . همچنین نوشته بودم که تغییر در سیاست خارجی روی دیگر سکهِ تغییر و ایجاد فضای باز در داخل است و از آنجا که هر تغییر و گشایشی در داخل پای مردم را به صحنه می کشاند ؛ بنابراین ترس از قیام و شورش مردم مانع دیگر در برقراری رابطه است و …… اکنون بخش بعدی و پایانی مقاله

سوم ــ سپاه پاسداران ؛ مانع اصلی :

سپاه چندان دغدغه قیام و شورش مردم را ندارد ؛ چون قدرت نظامی و ابزار سرکوب است .

ولی فقیه و آخوندها محتاج و دست بدامان سپاه و بسیج برای سرکوب قیام و شورش مردم و حفظ نظام میباشند .

ایران تنها کشوری در جهان است که دو ارتش و دو پلیس دارد ؛ یعنی در مقابل ارتش کلاسیک و باصطلاح ارتش ملی ؛ سپاه پاسداران وجود دارد و در مقابل پلیس و شهربانی ؛ نیروی انتظامی قرار دارد . مطابق قانون فرمانده کل قوا برای همه نیروهای نظامی ــ سپاه و ارتش ــ  ولی فقیه میباشد . نیروهای نظامی ــ تنها و آنهم در ظاهر ــ خود را در مقابل ولی فقیه ؛ جوابگو میدانند .

در واقع امر اما ؛ با توجه به نقش کلیدی سپاه در حفاظت از نظام و قدرت انحصاری اش در همه تحولات سیاسی و اقتصادی ؛ سپاه به قدرتی بلا منازع در نظام تبدیل شده است . بطوریکه امروز می توان گفت ؛ نقش اصلی و تعیین کننده در همه تصمیم گیریهای سیاسی و اقتصادی نظام و از جمله پرونده اتمی را سپاه ؛ بعهده دارد .

سپاه بدلیل توان عمده در سرکوب و تروریسم و نقش آن در حفاظت از رژیم به موقعیت بزرگترین قدرت تعیین کننده در سیاست و اقتصاد کشور بدل شده است . با توجه به نقش تعیین کننده کنونی سپاه در همه عرصه های سیاسی و همچنین نقش این ارگان بعنوان اهرم اصلی حفظ قدرت ؛ ولی فقیه نه میخواهد و نه میتواند او را مهار و کنترل کند و همچنین نمی تواند مانع دخالت و تأثیر گذاری آن بر روند اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور ؛ بشود .

یعنی قدرت و نفوذ سپاه در همه ارکان نظام بحدی گسترش یافته است که دیگر ولی فقیه جرأت و قدرت جلوگیری از دخالت آنها در مسائل و تصمیم گیریهای نظام را ندارد . همچنین ولی فقیه نمی تواند بدون موافقت آنان ؛ تصمیم مهمی اتخاذ نماید . بعبارتی دیگر ؛ کار از اجازه دادن و یا ندادن ولی فقیه برای دخالت سپاه در سیاست ؛ اقتصاد و ….. ؛ گذشته است .

سپاه پاسداران آنجنان با اقتصاد کشور پیوند خورده است که قابل جدا کردن نبوده و در صورت جدا کردن هم ؛ بدلیل این پیوستگی چرخ های اقتصاد کشور در حد فعلی آنهم نخواهد چرخید و از کار خواهند ایستاد . یعنی امروزه سپاه دیگر بازیگر اصلی ؛ عرصه سیاسی و اقتصادی کشور است . بدلیل رعایت همین شأن بالای اقتصادی سپاه و قابل حذف نبودن بود که حسن روحانی از آنها خواست فقط در پروژه بزرگ و سراسری اقتصادی وارد شوند .

با پذیرش نقش منحصر بفرد سپاه در اقتصاد ؛ در سرکوب نیروهای سیاسی و مخالفین نظام و همچنین نقشی که در حفاظت از نظام بعهده دارد ؛ بهتر می توان به منظور ولی فقیه و حسن روحانی از ” دخالت نکردن سپاه در مسائل سیاسی ” پی برد . این توصیه چیزی نیست ؛ جز دخالت نکردن در دعواهای جناحی و باندی در درون نظام ؛ اگر چه در این حد هم برای سپاه قابل قبول نمیباشد .

در چنین وضعیتی و شرایطی است که تلاشهای حسن روحانی برای گشایش و تغییر در سیاست خارجی ؛ مذاکره با امریکا و کاستن از تنش ها و در نهایت لغو تحریم ها و همچنین تلاش برای بسط اقتصادی و گسترش بازار آزاد ؛ با مخالفت جدی جناحهای نظامی و امنیتی ــ که از قِبل تحریمها در این سالیان سود سرشار بجیب زده اند و اکنون بر بخش بزرگی از اقتصاد ایران سلطه دارند  ــ ؛ مواجه شده و خواهد شد .

بنابراین سپاه پاسداران بهیچوجه نه میخواهد و نه میتواند در شرایط چرخش رژیم بطرف امریکا ؛ تماشاگر ساکت امور باشد . چرا که آنها با هر امری که به نفوذ آنان در عرصه های نظامی و اقتصادی ضرری وارد کند ؛ حساس هستند . بویژه آنکه ؛ به خاصیت رعب افکنی بمب اتم و نقش آن در تکمیل دستگاه سرکوب ؛ بخوبی آگاه هستند . باندهای دیگر اصول گرا هم که منافع شان در نزدیکی با امریکا بخطر میافتد ؛ منافع خود را از طریق سپاه پاسداران دنبال میکنند .

اکنون در حالی که سپاه از چنان قدرتی برخوردار است که میتواند در رابطه با سیاستهای رئیس جمهور مزاحمت ایجاد کند . آیا حسن روحانی میتواند و یا میخواهد به جنگ و مقابله با سپاه برود و دستهای او را در مداخله در امور سیاسی و اقتصادی کشور ؛ کوتاه کند ؟ در حالیکه سپاه ــ بقول احمدی نژاد برادران قاچاقچی ــ تعداد نسبتا” زیادی بنادر مخفی برای قاچاق کالاها در اختیار دارند و از این طریق سودهای میلیاردی از شرایط تحریم برده و هم اکنون نیز میبرند . آیا روحانی میتواند نقطه پایانی بر چپاول ثروتهای ملی و در آمدهای کشور توسط مافیای سپاه ؛ بگذارد ؟ هاشمی رفسنجانی گفت ( روزنامه اعتماد ) : دیدار روحانی و اوباما یک فرصت بود . وی با اشاره سپاه و دیگر مخالفان با این پروسه ؛ آنان را کاسبکاران خواند و گفت : آنها از قِبل تحریمها سودهای هنگفتی به جیب زده اند .

به پاره ای اظهار نظرهای فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی در باره رابطه با امریکا و ” نرمش قهرمانانه ” ولی فقیه توجه کنید :

علیرغم اینکه آقای دهقان وزیر دفاع دولت روحانی که خود از فرماندهان ارشد سپاه بوده ؛ گفته است : سیاستی که مقام معظم رهبری اعلام میکنند ؛ برای همه جهات و ارکان نظام لازم الاجرا است . امّا مخالفت و اعتراض فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی همچنان با سیاست ” نرمش قهرمانانه ” ولی فقیه ؛ ادامه دارد .

در بیانیه رسمی سپاه پاسداران با هشدار به رئیس جمهور ؛ نوشته شده است : تجربه تاریخی رصد هوشمندانه و همراه با تردید نسبت به رفتارهای سردمداران کاخ سفید برای دستگاه دیپلماسی کشور ضروری و اجتناب نا پذیر است .

محمد رضا نقدی فرمانده بسیج : نرمش قهرمانانه یعنی شعار مرگ بر امریکا مسعود جزایری معاون فرمانده کل قوا : ……. خوشبینی در برخورد با پیشنهادات امریکا و یا تبلیغات آنها باید در سیاست کلان جمهوری اسلامی ایران مردود تلقی شود .

محمد رضا نقدی فرمانده بسیج کشور : آنهایی که از صلح امام حسن دم میزنند ؛ از روی نادانی و جهالت انجام میدهند و بی شک اگر تکرار کنند ؛ از ملت تو دهنی خواهند خورد .

احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی : نرمش قهرمانانه که در کلام مقام معظم رهبری متجلی شد ؛ به معنای سازش قهرمانانه نیست .

حجت الاسلام طائب فرمانده قرارگاه عمار : مبادا از نرمش قهرمانانه عجز و ناتوانی و عقب نشینی در مقابل اهداف بلند جمهوری اسلامی ؛ برداشت شود .

بعد از برگشت حسن روحانی و هیئت همراه وی از نیویورک علاوه بر خوش آمد گوئی و ” استقبال قهرمانانه ” ؛ لباس شخصی های خود سر با لنگه کفش از وی استقبال نموده و ولی فقیه ؛ فرماندهان سپاه و دیگر مقامات باند مقابل با اظهاراتی وفاق و همدلی خود را با مواضع و سخنان رئیس جمهور در نیویورک و سیاست ” نرمش قهرمانانه ” نشان دادند !!! ؛ این در حالی بود که بنابر گفته سخنگوی دولت روحانی ؛ وی  در هماهنگی با ولی فقیه و  اجرائی کردن توصیه ” نرمش قهرمانانه ” او به نیویورک رفته بود .

ولی فقیه بعد از چند روز سکوت و بعد از بررسی و مَظنّه کردن اوضاع و شرایط گفت : برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد بجا نبود ( منظور ولی فقیه ؛ اشاره به تنها فعل حرامی بود که توسط رئیس جمهورش صورت گرفته بود ؛ یعنی تماس تلفنی کوتاه روحانی با اوباما ) .

محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران حرف دل ولی فقیه را زد و  گفت : بهتر بود همانگونه که برای ملاقات حضوری با اوباما وقت داده نشد ؛ از پذیرش مکالمه تلفنی با اوباما نیز خودداری کرده بود ( بیچاره اوباما که ناچار شده است ؛ منت کش رابطه و تماس با چه جانورانی باشد ) .

محمد رضا باهنر نایب رئیس مجلس هم بعد از سفر روحانی و همراهانش به نیویورک گفت : اختلافات میان ایران و امریکا یک داستان 50 ساله است و حل نخواهد شد . امّا ما میتوانیم دشمن باشیم و در عین حال حداقل زیان را از دشمن ببینیم .

حسین شریعتمداری مدیر مسئول و نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان : بدون هیچ تردیدی دو هفته گذشته و مواجهه دیپلماتیک ایران و امریکا جای کمترین تردیدی باقی نگذاشت که امریکا قابل اعتماد نمیباشد .

محمد جواد لاریجانی رئیس مجلس رژیم ؛ اطهار داشت : تماس تلفنی اوباما و روحانی کار درستی نبوده است . وی تأکید کرد : مذاکره و برقراری رابطه اوباما و روحانی نقشه ای بود که توسط رژیم صهیونیستی راه اندازی شد .

امّا در طرف مقابل ؛ با وجود مخالفت بسیاری از مقامات رژیم و نمایندگان مجلس با نظر سنجی از مردم در رابطه با سفر روحانی به نیویورک و تماس تلفنی با اوباما  ؛ حسن روحانی برای مقابله با این هجمه تبلیغاتی علیه سفر او به نیویورک ؛ دستور یک نظر سنجی را صادر کرده است . علی مطهری از حامیان و هواداران روحانی اقدام وی را خطرناک دانسته و گفته است : ضمن احترام به نظر رئیس جمهور در این باره، باید بگویم که من موافق نظرخواهی در مسائل کلان و ملی نیستم چرا که ممکن است به مسائل دیگر نیز سرایت کرده و تنشهایی را ایجاد کند.

بهر حال ظواهر تاکنونی امر نشان میدهد ؛ علیرغم اینکه سناریوی نیویورک به هنر پیشگی روحانی و ظریف و بدستور و کارگردانی ولی فقیه باجرا در آمده است ولی خود وی ــ ولی فقیه ــ هنوز نسبت به پیامدهای آن در وحشت بسر میبرد و بآینده آن خوشبین و امیدوار نمی باشد و در نتیجه هنوز نتوانسته است به اجبارات این سیاست گردن بگذارد و از چهارچوب و مدارهای سیاسی گذشته در رابطه با امریکا فاصله بگیرد .

بعبارتی وی هنوز به نرمشی که توسط رئیس جمهور و کارگزاران سیاست خارجی اش شروع شده ؛ اعتقادی ندارد و مطمئن نیست که تنها راه باقیمانده برای حفظ نظامش ؛ چرخش و غلط گردن گوئی در رابطه با امریکا میباشد .  وی فکر میکند هنوز راه و یا راههای دیگری بجز تغییر در سیاست های راهبردی نظام وجود دارد . بنابراین بنظر می رسد که ؛ او فعلا” برای حذف و کاستن از دامنه تحریمها ؛ تنها بدنبال کم گردن از دامنه تنش های ایران و امریکا میباشد .

از طرف دیگر ؛ روشن است که بحران سیاست خارجی و اختلافات ایران و امریکا قبل از آنکه به فعالیتهای اتمی رژیم مربوط باشد به سیاستهای منطقه ای رژیم یعنی ترویج بنیاد گرائی در منطقه ؛ تروریسم و مداخله گری در امور کشورهای منطقه ؛ مربوط میباشد . در این صورت ؛ حسن روحانی چه تدابیری برای مهار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ــ فرمانده عملیات تروریستی برون مرزی رژیم ــ و پیشگیری از اقدامات تروریستی وی ؛ اندیشیده است ؟  مأموریت اصلی سپاه قدس ؛ فرماندهی و انجام عملیات تروریستی و تجهیز نظامی مخالفین سیاسی کشورهای منطقه میباشد و مستقیما” زیر نظر ولی فقیه انجام وظیفه میکند. حسن روحانی چگونه می تواند مانع دخالت و آتش افروزی های این جریان ــ در کشورهای منطقه که دوستان و هم پیمانان امریکا میباشند ــ ؛ بشود ؟ آیا روحانی می تواند و یا میخواهد به جنگ سپاه برود و به دخالتهای این ارگان در امور سیاسی و اقتصادی کشور پایان دهد ؟ و آیا سپاه اکنون که بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی در حکومت ایران است بروحانی و سیاستهای اقتصادی او تمکین خواهد کرد ؟ آیا سپاه اجازه دست درازی حسن روحانی و یا حتی  ولی فقیه به حیطه قدرتش را ؛ خواهد داد ؟

بنابراین وعده کاهش و یا لغو تحریم ها که حسن روحانی وعده آن را بمردم میدهد ؛ وعده ای نسیه است و مشروط به جلب موافقت و حمایت محتوائی و واقعی ــ  و نه تاکتیکی ــ  ولی فقیه و سپاه از برنامه های مربوط به سیاست خارجی است که روحانی پرچمدار اجرای آن شده ؛ میباشد . که بعید بنظر می آید چنین موافقتی فعلا” وجود داشته باشد . به گفته علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران : ” نرمش قهرمانانه ” فقط تغییری در تاکتیک است و نه در اصول ثابت سیاسی و تغییر در همین حد هم جز اختیارات ولی فقیه میباشد . یعنی رئیس جمهور هیچکاره است .

از طرف دیگر ؛ اوضاع وخامت بار سیاسی و اقتصادی و از جمله تحریمهای بین المللی ریشه در سیاستهای استراتژیک این نظام دارد و رئیس جمهور هر کس هم که باشد مجبور است دنباله روی سیاستهای تغییر ناپذیری باشد که از طرف ولی فقیه و سپاه برای حفظ این نظام در پیش گرفته شده اند . در چنین شرایطی تنها راه رهائی از اوضاع وخامت بار سیاسی و اقتصادی کشور ؛ قطع ریشه های سیاسی این وضعیت ؛ یعنی نفی تام و تمام موجودیت این رژیم میباشد .

وظایف نیروها در شرایط جدید :

همانطور که ولی فقیه و دیگر سردمداران نظام بدرستی بارها بیان داشته اند ” اگر از اتمی عقب نشینی کنیم ؛ حقوق بشر را پیش میکشند بعد مسئله حزب الله و سوریه و … ” یعنی حل پرونده اتمی تنها یکی از مشکلاتی است که میان ایران و غرب وجود دارد  . مشکلات  موجود میان دو طرف چند وجهی است و بسته شدن پرونده اتمی تنها پایان یکی از مشکلات میباشد و نه پایان همه مشکلات غرب با ایران و همچنین نه پایانی برای لغو تحریم ها .

احمد خاتمی امامِ  نماز جمعه تهران در گفتگو با مردم یزد میگوید : امروز مشکل غرب موضوع هسته ای است ؛ این موضوع اگر حل شود . آنها مسئله حقوق بشر را مطرح میکنند و میگویند هر اختیاری که مرد دارد باید زن هم داشته باشد . امری که خطر آن ــ برابری زن و مرد ــ برای رژیم کمتر از خطر چشم پوشی از بمب اتم نمیباشد .

اما اوضاع اقتصادی ایران : اقتصادِ شکوفای دهه پنجاه با روی کار آمدن این رژیم ؛ ابتدا و در دوران جنگ 8 ساله ؛ به اقتصادی جنگی و بعد و بعدتر به اقتصادی دلالی و اقتصادی در انحصار اعوان و انصار رژیم و آخوندها انگل و مفت خور ؛ تبدیل شد . و  در نتیجه این وضعیت ؛ سودهای نجومی و میلیاردی نصیب سپاه و دیگر کارگزاران دزد و فاسد رژیم گردید و در مقابل آن ؛ روز به روز بر فقر ؛ گرسنگی و فلاکت مردم ایران افزده گردید  .

در نتیجه دیگر ؛ اقتصادی که با غارت و چپاول سپاه و باندهای دزد و فاسد رژیم کاملا” متلاشی و نابود شده است ؛ حتی با فرض توافق میان ایران و امریکا ــ اگر چه کنار آمدن غرب و امریکا با رژیمی که مردم ایران ؛ سالها از حاکمیت اش در رنج و عذاب بوده اند ؛ توهین و بی احترامی بمردم ایران محسوب می شود ــ و لغو تحریم های بین المللی  ؛ بسادگی و در کوتاه مدت و بخصوص بدون تغییر بنیادی ساختار این نظام ؛ امکان باز سازی ندارد . یعنی در صورت لغو تحریمها هم با این رژیم ؛ اوضاع با گذشته فرق چندانی نخواهد کرد .

در اینصورت ؛ در شرایطی که بدلیل گستردگی مطالبات بر حق و مشروع مردم ؛ رژیم قادر به پاسخگوئی آنها نمیباشد ؛ و پاسخگوئی بآن مطالبات ؛ دیگر با حذف و نابودی رژیم برابر شده است . و در شرایطی که دامنه نارضایتی ها و نفرت و انزجار از این رژیم باوج خود رسیده است ؛ چه باید کرد ؟ و وظیفه نیروهای سیاسی مخالف این رژیم چه میباشد ؟ موتور انقلاباتِ تاکنونی در کشورها ؛ معمولا” توسط قشر اول و آگاه جامعه و با نیروی نسیه ــ نیروی اجتماعی نسیه ــ و نه نقد ؛ براه افتاده است . معمولا” مخالفین رژیمها و انقلابیون در ابتدای کار هیچوقت نیروئی برابر و معادل رژیم نداشته اند و غالیا” پروسه رشدِ انقلابها ؛ پروسه نقد و بالفعل کردن نیروهای اجتماعی بوده است .

امّا در کشور ما برای اولین بار ؛ مردم بصورتی خود جوش برای چند روز ــ در ابعاد میلیونی ــ و در غیاب پبشتازان اش ؛ به میدان آمده است و برای سرنگونی رژیم هم اعلام آمادگی کرده است و اگر از طرف اصلاح طلبان به خانه هایشان فرستاده نشده بودند ؛ امروزه مردم ما در شرایط کاملا” متفاوتی قرار داشتند . اکنون هم و بعد از خیانت اصلاح طلبان ؛ باز هم نیروی وسیعی برای انقلاب و سرنگونی این رژیم ؛ بالقوه وجود دارد .

هیچ کس بهتر از خود این رژیم به موقعیت لرزان و رو بسقوط اش ؛ اگاهی ندارد . وحشت مرگ و سرنگونی سراپای ولی فقیه را فرا گرفته و به نیروهایش دلداری میدهد که درست است که من به غلط کردن گوئی افتاده ام و سیاست  نظام تغییر کرده است ؛ ولی شما باید حواستان جمع باشد که ” دچار وا دادگی و پشیمانی ” نشوید .

ولی فقیه خطاب به نیروهایش در سپاه و بسیج گفت : بهانه نیاورید و نگوئید دنیا تغییر کرده و همه چیز عوض شده و ما هم باید آرمان خود را عوض کنیم ؛ خیر یک چیزهائی عوض نمی شود . یکی از آثار و پیامدهای این عقب نشینی ذلت بار ؛ طغیان اعتراضات مردم ؛ شکستن طلسم اختناق و افتادن جامعه در مسیری که فروپاشی نظام را سرعت می بخشد و شرایط را برای ورود ضربه نهائی سرنگونی ؛ فراهم می کند .

این وضعیت جدید که در شرایط عقب نشینی رژیم از سیاستهای گذشته و انباشت فقر ؛ محرومیت و نارضایتی عمومی حاصل میشود ؛ فرصتی ایجاد خواهد کرد که اگر توسط مخالفین و نیروهای سیاسی بدرستی استفاده شود ؛ میتواند مبارزه مردم را به مدار بسیار بالاتری ارتقاء دهد . این فرصت باید از طرف جنبش اعتراضی مردم و مخالفین سیاسی مورد بهره برداری قرار گیرد و با کشاندن مردم به صحنه مبارزه اجتماعی و با سازمان دادن اعتراضات حول مطالبات رادیکال و سرنگونی طلبانه به فشارها ؛ برای سرنگونی رژیم افزوده شود .

واقعیت این است که شرایط کشور بگونه ای است که جز راهکارِ انقلاب و سرنگونی این رژیم ؛ هیچ راه دیگری برای تأمین منافع مردم و کشور باقی نمانده است . یعنی هیچ راه دیگری برای مخالفین و نیروهای سیاسی جز مسلط و فراگیر کردن گفتمان سرنگونی این رژیم در بستر یک انقلاب توده ای ؛ وجود ندارد . سرنگونی فصل مشترکی است که می تواند خواسته های همه مخالفین را در بر داشته باشد و تشکیل حکومتی سکولار مبتنی بر دمکراسی و حقوق بشر را ؛ در چشم انداز قرار دهد .