محمود خادمی: اعدام و قصاص؛ عدالتیِ انتقامی و تحقیری « بخش دوم ــ پایان »

Mahmoud_Khademiدر بخش نخست مقاله به 2 برابر شدن آمار اعدامها در چهار ماه اول ریاست جمهوری حسن روحانی اشاره کردم و گفتم بر اساس آمارهای اعلام شده ــ از سوی نهادهای حقوق بشری ــ ؛ در مجموع در هر 7 ساعت یک نفر در کشور ؛ اعدام شده است . همچنین به آبشخور اصلی این اعدام ها یعنی فقه آخوندی اشاره کرده و نوشتم درک فقهی از اسلام که درکی الزام آور و سرکوب گرایانه از دین است منشاء اصلی اعدام و سرکوب میباشد و آخوندها و سیستم قضائی نظام دینی با استناد بهمین درک است که سنگسار ؛ قصاص ؛ زندان و شکنجه ؛ اعدام و تجاوز و …. انجام میدهد . آنها این درک فقهی را لباس قانون پوشانده و شقاوت و  سنگدلیِ قانونی را ؛ مقدس کرده اند و ….

اکنون بخش دوم و پایانی مقاله ……..

ب ــ اعدام و قصاص :

خمینی در 25 خرداد سال 1360 در مخالفت با فراخوان ” جبهه ملی ” که در اعتراض به تصویب لایحه قصاص ؛ خواستار راهپیمائی اعتراضی شده بود ؛ در اظهاراتی تند و تهدید آمیز گفت : مردم ایران را دعوت کرده اند که مقابل لایحه قصاص بایستند ؛ یعنی در مقابل ” نص ” قرآن کریم راهپیمائی کنند و ….. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است .

متأسفانه در حالیکه خمینی  تنوره میکشید و مشغول محکم کردن پایه های استبداد ؛ دیکتاتوری و دست درازی آشکار بحقوق و آزادیهای مردم زیر لوای دین بود ؛ جبهه ملی در مقابل این فشار و تهدیدها  عقب نشینی و او را در ادامه تعرض و دست درازی اش بآزادیها و حقوق مردم ؛ ترغیب و مصمم تر کرد . اگر چه پیشاپیش روشن بود که خمینی کسی نبود که در مقابل اعتراض ” جبهه ملی ” و یا جریانات سیاسی دیگر عقب نشینی کند ؛ ولی چنین اعتراضی بخصوص اگر با حمایت و پشتیبانی سایر جریانات سیاسی مواجه میشد ؛ می توانست هم هشداری جدی به خمینی باشد و هم هشیاری مردم را در مقابل  فریبکاری هایِ دینی خم  ینی بالا ببرد .

بهر حال اعدام و قصاص ادامه پیدا کرد . اعدام و قصاص تکرار عملی مجرمانه در مقابله با عملی مجرمانه است ــ نوعی مقابله به مثل ــ ؛ عملی که بدی و ضرر را با بدی و ضرر دیگر پاسخ میدهد . در واقع صدور و اجرای احکام اعدام و قصاص نوعی انتقام گیری آشکار است که به ادعای آخوندها عین عدالت است و حق را به حق دار میرساند .

مجازات و انتقام کشی بیرحمانهِ اعدام در حالی در ایران صورت میگیرد که سردمداران جنایتکار این رژیم و آخوندهای دزد و فاسد نه تنها از حل و فصل جرائم و ناهنجاریها که محصول فرآیندهایِ ظالمانهِ گوناگونِ  اجتماعی است ؛ عاجز بوده اند بلکه آنها خود از عاملین اصلی و بدترین مروّجان فساد و دزدی و خشونت در جامعه و در میان مردم می باشند .

اعدام و قصاص از بدترین و بیرحمانه ترین و در عین حال عاجزانه ترین راهکار در چاره جوئی و حل مشکلات و معضلات اجتماعی است که ؛ تنها صورت مسئله را پاک می کند . اعدام یک قتل دولتی است ؛ قتلی برنامه ریزی شده ؛ آزادانه و آگاهانه بر علیه فردی اسیر و دست و پا بسته که توسط حکومت انجام می گیرد .

اعدام فی نفسه و صرف نظر از اینکه متهم چه جرم و جنایتی مرتکب شده ــ یا نشده ــ است از نظر اخلاقی امری محکوم و نکوهیده است . زیرا حق حیات را از انسانی سلب میکند و به خشونت و ناهنجاریها در جامعه دامن می زند .

اعدام مجازاتی بیرحمانه است ؛ زیرا خانواده محکوم را بدون ارتکاب جرمی ؛ مجازات میکند . یعنی در حالیکه مجازات اعدام و قصاص ؛ مجازاتی فردی است ؛ آخوندهای سفاک و بیرحم با دار زدن و یا قصاص فرد در ملا عام فرد مجرم و خانواده اش را قربانی قدرت طلبی خود میکنند و در عین حال که یک قتل را دو قتل می کند  ؛ یک خانواده عزادار را نیز بدو خانواده عزادار تبدیل میکنند ــ دو خانواده ای که هیچکدام جرمی مرتکب نشده و در تولید جرم نقشی نداشته اند ــ .

بعلاوه انجام اعدام ها در ملا عام ؛ باعث میشوند خانواده و آشنایان فرد مجرم با انگشت نما شدن در مقابل دیگر مردم ؛ تحقیر شده و  تاوان بزهکاری او را بپردازند ــ در مورد جرائم و اتهام های جزائی ــ و بعبارتی با دار زدن افراد در خیابانها و در ملاء عام ــ کاری که آخوندها برای ایجاد جو رعب و وحشت در جامعه در این 34 سال همیشه انجام داده اند ــ ؛ هم به حقوق فرد مجرم و هم به خانواده و آشنایان او ؛ بی حرمتی میشود .

اعدام جنایتی برنامه ریزی شده بدست دولت است که بعنوان ابزاری برای ایجاد ترس و سرکوب و از میان برداشتن مخالفین و تثبیت حاکمیت دینی بکار میرود . ارگانهای سرکوب رژیم بدستور ولی فقیه با استفاده از همین ابزار بود که شعله های قیام اعتراضی مردم را ــ در سال 88 ــ خاموش نمودند . صادق لاریجانی ــ رئیس قوه قضائیه ــ در جریان اعتراض تنی چند از شخصیت ها به کثرت اعدامها در آن زمان ؛ گفت : تمام کوشش من این بود که نگذارم بیش از این اعدام صورت بگیرد و الا درخواست مقامات مافوق از من بیش از اینها بوده است . وی در ادامه تصریح کرد که آقا ــ علی خامنه ای ــ به من فرمودند : ا  نتظار ما انصافا” بیشتر از اینها بود ( سایت جرس 20 اسفند 1388 ) .

 

ج ـ هدف رژیم از اعدام ها :

هدف رژیم از اعدام و سرکوب که عمدتا” هم بدون رعایت موازین حقوقی و قانونی صورت میگیرد ؛ ایجاد ترس و ارعاب در میان مردم است تا آنها را از اعتراض بوضعیت ذلت باری که در آن گرفتار شده اند بترساند و همچنین از این ابزار برای انتقام گرفتن و گرو کشی استفاده میکنند . بدلیل رعب آفرینی این نوع مجازات است که ؛ تنها به کشتن این اسیران زندانی اکتفا نمی کند بلکه با اعدام عمدی زندانیان در ملاء عام ؛ ترس و وحشت را به درون جامعه تسرّی میدهد .

تشدید اعدام و سرکوب روزهای اخیر هم رابطه مستقیم با وضعیت متزلزل کنونی در مذاکرات اتمی و عقب نشینی های رژیم و بالا کشیدن جام زهرِ اتمی ؛ دارد . در چنین شرایطی که موازنه قدرت رژیم بهم خورده است ؛ رژیم مجبور شده برای جلوگیری از گستاخی و سود جوئی مردم از شرایط اخیر و شروع اعتراضات ؛ بر دامنه سرکوب و اعدام بیافزاید .

کما اینکه در تابستان سال 1367 هم که خمینیِ پلید مجبور شد جام زهر ” عقب نشینی ” در جنگ 8 ساله با عراق را ؛ سر بکشد ؛ رژیم برای مرعوب کردن مردم و جلوگیری از اعتراضات احتمالی آنان ــ به ویرانی و خسارات جنگ و اصرار بیهوده بر ادامه آن ــ ؛ بقتل عام وسیع زندانیان سیاسی در زندانهای کشور ؛ دست زد . چون رژیم بدون اشاعه ترس و وحشت قادر به حفظ تعادل خود نیست . پیام اصلی اعدامهای گسترده اخیر ؛ رو به مردم و جوانان کشور است ؛ تا مبادا از فرصت پیش آمده برای پیگیری مطالبات سرکوب شده اشان ؛ استفاده نمایند .

بعد از انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب شدن حسن روحانی ؛ بر خلاف انتظار مردمی ــ حامیان رفسنجانی ؛ خاتمی و تعداد زیادی از هواداران جنبش سبز ــ که بوی رأی داده اند ؛ ته تنها گشایشی در فضای سیاسی کشور و تلاشی برای رهائی و رفع حصر آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی صورت نگرفت ؛ بلکه در تقسیم کاری آشکار میان اصولگرایان وابسته به ولی فقیه و باند رفسنجانی ــ حسن روحانی ؛ بنظر میرسد ادامه اعدامها و تشدید سرکوب مردم و مخالفین ــ برای ایجاد رعب و پیشگیری از گسترش اعتراضات و نا آرامی های احتمالی ــ بعهده باند اصولگرایان و پیشبرد دیپلماسی لبخند و عقب نشینی     ر سیاست خارجی ــ هم برای باز کردن قفل تحریمها و هم جلوگیری از ارجاع پرونده نقض مستمر حقوق بشرِ رژیم به کمیته حقوق بشر سازمان ملل ــ به حسن روحانی و تیم سیاست خارجی وی ؛ واگذار شده است .

 

د ــ سنگسار :

سنگسار بخشی از قوانین جزائی ظالمانهِ نظام قضائیِ جمهوری اسلامی است که از فقه شیعه استخراج شده و بادعای آخوندهای حاکم ؛ کیفری شرعی و حکمی حیات بخش است . جنایتی مملو از شقاوت و سنگدلی که برای معاشقه و رابطه جنسی زن و مرد قبل از ازدواج مقرر شده و نشانی از  توحش غیر قابل تصور و ماهیت ضد بشری و ارتجاعی این رژیم منحوس میباشد .

جنایتی باور نکردنی که در دنیای مدرن و در نزد ملل مترقی حتی اِعمال آن در حق حیوانات هم جرم محسوب میشود و مجازات دارد و مجریان و مسئولان اِعمال این جنایات بعنوان بیماران روانی به بیمارستانهای روانی فرستاده میشوند . این مجازات ضد انسانی نشان میدهد که آخوندها جانی و جنایتکار حاکم بر کشور ما ؛ تا چه حد قسی القلب و بری از خوی انسانی اند .

این مجازات سنگدلانه ؛ برای جرمی باجرا گذاشته میشود که در واقع جرم نیست و جرم محسوب نمیشود . رابطه جنسی میان افراد بالغ و عاقل امری خصوصی بین آنان میباشد و هیچ ربطی به دولت ؛ قانون و قضا ندارد . یعنی این رابطه میان انسانهای عاقل و بالغ که آزادانه و با رضایت طرفین انتخاب میشود ؛ جزء حریم خصوص افراد محسوب میشود و نباید دولت و هیچکس دیگر در آن مداخله کند . بطور واقعی آنچه جرم میباشد و باید در محاکم ذیصلاح رسیدگی شود رابطه جنسیِ اجباری و بدون رضایت طرفین و همچنین تجاوز به زنان است .

یعنی رابطه آزاد جنسی میان انسانها جرم نیست و برای این رابطه نباید مجرمی وجود داشته باشد . مجرمان واقعی مصوبین و مجریان قوانین قرون وسطائی و ظالمانه سنگسار ؛ قوانین مربوط به ازدواج های اجباری ؛ قوانین مربوط به آزادی ازواج دخترکان کم سن و سال ؛ صیغه و چند همسری ؛ قانون ازدواج با فرزندخوانده و قوانین ظالمانه مربوط به طلاق و ….. هستند ؛ که باید در دادگاههای صالحه محاکمه و رسیدگی شوند .

در این رژیم در حالی برای رابطه آزاد جنسی بین دو نفر ؛ حکم سنگسار صادر و مرگی دردناک در چشم انداز مرتکبین و متهمین قرار گرفته است که ؛ سوء استفاده های جنسی از زنان و دختران خردسال ــ به فتوای خمینیِ ملعون حتی دختران نوزاد و شیر خواره ــ تحت عنوان صیغه ؛ ازدواجهای اجباری ؛ تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام در زندانها و ….. به فتوا و تجویز همین فقیهان و علمای دین ؛ امری رایج و شرع پسند است .

بارها محافل حقوق بشر ؛ اسناد و مدارکی از تجاوز مکرر و وحشیانه به زنان در زندانها بدستور و فتوای آخوندها خبر داده اند ؛ از جمله در این اسناد به زنی بنام ” صفوره غفوری ” اشاره کرده اند . این زن بی پناه و بیگناه که به جرم قتل در زندان بوده است ــ در حالیکه قاتل اصلیِ قتلی که صورت گرفته بود داماد امام جمعه ” بیرم ” از توابع شهرستان لار بوده است ــ بکرات مورد تجاوز دسته جمعی زندانبانان قرار گرفته ؛ بطوریکه بدلیل شدت جراحات ؛ در بیمارستان بستری و مورد جراحی قرار گرفته است . بعدا” برای سرپوش گذاشتن بر جنایت انجام شده و فراری دادن مرتکبینِ این جنایت از مجازات؛ این زن را اعدام کرده اند .

چاره و فرجام اما ؛ سرنگونی است :

در واقع این رژیم بدون اعدام ؛ سرکوب ؛ قصاص و رعب آفرینی هیچ افقی برای آینده خود متصور نمی بیند ؛ بنابراین تصور اینکه روزی رژیم دست از سرکوب و شکنجه و اعدام بر خواهد داشت ؛ تصور باطلی است . از طرف دیگر استبداد دینیِ حاکم بر کشور ؛ در این 34 سال برنامه سرکوب و مجازات های قرون وسطائی خود را زیر لوای دین به پیش برده و دین و قران را بهانه کرده است . بنابراین برای رهائی از سلطه جهنمی آخوندها بر امر قضا و جلوگیری از تصویب و اجرای احکام و قوانین قرون وسطائی و ارتجاعی ؛ راهی جز سرنگونی این حکومت دینی وجود ندارد .

کاملا” روشن است که علیرغم تلاش شبانه روزی و هرینه های هنگفت و ترساندن مردم با اجرای سرکوبگرانه و خشونت بار احکام فقه و قوانین ظالمانه و قرون وسطائی و اِعمال انواع مجازات های اسلامی و همچنین علیرغم تلاشهای آخوندهای حاکم برای تثبیت ارزشهای دینی در جامعه ؛ استبداد دینی حاکم بر کشور ؛ موفّق به تصرف  ” محدوده عمومی جامعه ” نشده و نتوانسته است مانع بروز و ظهور مطالبات آزادیخواهانه ؛ ارزش های  ملی و سکولار در جامعه ؛ بشود . امروزه دیگر :

1 ) کمتر ایرانی ؛ برای روضه خوانیهای آخوندها ارزش و احترامی قائل میشود و دیگر کمتر کسی باور دارد که دین موجود در دست آخوندها ؛ امری الهی است که حداقل میتواند به رستگاری معنوی مردم و اخلاق فردی و اجتماعی ؛ جامعه یاری برساند . بلکه بر عکس ؛ دیگر مردم معتقدند دین رایج در کشور بشدت با نیات پلید آخوندها و اهداف قدرت طلبانه آنها آلوده است و دین خدا به امری زمینی و حربه ای در دست آخوندها برای حفظ قدرت ؛ بدل شده است .

2 ) باورهای مردم و جامعه ایران و بویژه جوانان کشور ؛ بطور خاص بعد از قیام اعتراضی مردم در خرداد  88 و بعد از مشروعیت زدائی از ولی فقیه و نظام دینی ؛ تغییر جدی و بنیادی کرده است و این مردم در حال رفتن بسوی حاکم کردن ارزشهای ملی ؛ ارزشهای یک جامعه مدنی و در حرکتیِ شتابان بسوی سرنوشتی سکولار و دمکراتیک ؛ میباشند .

علیرغم تبلیغات و بازار گرمیهای اصلاح طلبان و دار و دسته های خاتمی و رفسنجانی که تلاش میکنند چنین القاء کنند که با حسن روحانی اوضاع بهبود و امور سامان می یابد ؛ طغیان علیه گرسنگی و فقر و فلاکت روز افزون مردم ؛ در چشم انداز قرار دارد ؛ زیرا مردم بینوا و محرومی که در بدترین موقعیت و شرایط قرار دارند ــ حتی در زیر سایه شدیدترین سرکوبها و قساوتها ــ ؛ وقتی هستی و زندگی خود را در شعله فقر و گرسنگی محکوم به فنا و نابودی می بینند ؛ دست به قیام و شورش خواهند زد .

امری که خواب راحت را از چشمان ولی فقیه و دیگر سردمداران دزد و غارتگر نظام ربوده است . با توجه بهمین وحشت از سرنگونی است که جعفر شجونی عضو جامعه روحانیت مبارز و عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی ؛ دیگر نه تنها تبلیغ ثبات نظام را نمیکند بلکه میگوید هر طور شده نباید بگذاریم سرنگون شویم  وی گفته است : باید جمهوری اسلامی را با چنگ و دندان ؛ نگه داشت .

اما :

مرگ ظالمان ؛ ظالمان ؛ ظالمان            سخت و بی امان ؛ بی امان ؛ بی امان    در راه است .

تیک تاک عقربه سرنگونی رژیم بیش از هر زمان دیگری بگوش میرسد ؛ در شرایط در هم پاشیده و بشدت متزلزل رژیم ؛ سرکوب و اعدام نه تنها موجب رعب و وحشت نمی شود بلکه بر خروش خشم مردم برای سرنگونی رژیم میافزاید و طولی نخواهد کشید که با سرنگونی این رژیم و حاکم شدن ارزشهای ملی و سکولار ؛ مردم ایران برای همیشه از نکبت آخوندها و قوانین ظالمانه و سرکوبگرایانهِ ارتجاعی و عهد عتیقی آنان ؛ رهائی خواهند یافت  .