محمود خادمی: سودای رفسنجانی در جدال با ولی فقیه چه میباشد؟! (1)

khadamimاگر چه بدلیل انحطاط عقیدتی و سیاسیِ جریان اصلاح طلبی که سکانداری و هدایت قیام اعتراضی مردم در خرداد سال 88 را بعهده داشت ؛ آتش فشان شعله ور خشم مردم بدون دست یابی به خواسته هایش بسردی گرائید و جنبش شاداب و سر زنده مردم و جوانان کشور با آنهمه شور و نشاط به ورطه سردی و سکون سوق نمود . اما علیرغم آن ؛ پیروزیِ بزرگ این قیامِ اعتراضی بوجود آمدن عمیق ترین بحرانها در درون نظام بود .

خامنه ای میخواست با بالا کشیدن احمدی نژاد در انتخابات سال 88 ؛ به جناح بندیهای درونیِ نظام و هر نوع شکاف در حاکمیت اش پایان دهد و نظام خود را یکدست سازد . وی در فضائی به چنین اقدامی دست یازید ؛ که شکافهای درون حاکمیت چنان عمیق و گسترده بودند که رقابتهای جناحی جای خود را به رویاروئی و تخاصم تمام عیار داد و باعث بی اعتباری گسترده تر نظام دینی حاکم بر کشور و ولی فقیه آن ؛ در میان مردم ایران و جهان شد .

اگر چه ولی فقیه موفق به حذف کامل اصلاح طلبان از دایره قدرت گردید و اگر چه جناح موسوم به کارگزاران با محوریت رفسنجانی نیز در تیر رس انواع فشارها قرار گرفت و فشارها علیه رفسنجانی  و خانواده اش فزونی یافت ؛ ولی سرانجام ولی فقیه ؛ باند اصولگرای وابسته بوی ؛ نیروهای نظامی و امنیتی دریافتند که به تنهائی ــ و بطور مشخص بدون ورود رفسنجانی بدایره قدرت ــ از عهده حل مشکلات پیچیده و بحرانهای گریبانگیر نظام بر نمیآیند .

بناگزیر ولی فقیه و باند اصولگرای وابسته راه را برای ورود هاشمی رفسنجانی و باند او به صحنه سیاسی کشور هموار نمودند . با ورود رفسنجانی بعرصه سیاسی کشور ؛ بتدریج وی بعنوان مرکز ثقلی برای گرد هم آمدن اصلاح طلبان و دیگر نیروهای معتدل و میانه ؛ در آمد  . بدین ترتیب اپوزیسیونِ میانه به سردمداری رفسنجانی شکل گرفت .

و از آن به بعد جنگِ قدرت میان ولی فقیه و هاشمی رفسنجانی با شدتی بسیار بیشتر از گذشته در درون نظام شروع شد . جنگی که در پروسه رشد خود و بتدریج ؛ آثار و پیامدهایش در تار و پود نظام و از جمله مجلس و ارگانهای نظامی ـ امنیتی و …. تنیده و گسترش یافت . بعدا” رفسنجانی توانست با یارگیری از میان آخوندهای باصطلاح کمتر آلوده  و کمک مراجع غیر حکومتی و دیگر نهادهای حکومتی ؛ خامنه ای را قدم به قدم وادار به عقب نشینی نماید و نهایتا” حسن روحانی را بعنوان رئیس جمهوری کشور ؛ به خامنه ای تحمیل نماید .

الف ــ موضوع و ماهیت جنگ و دعوای باندها :

بطور کلی و بر اساس تجربه 37 سال حکومت دینی و بررسی ماهیت کلی روندِ جنگ قدرت باندهای نظام روشن میشود که از دل درگیریهای باندهای دزد و غارتگر این حکومت ؛ دمکراسی و عدالت بیرون نمیآید . اما پرداختن و توجه به این جنگ و دعواها از آنجا اهمیت دارد که ؛ ادامه این درگیریها به تضعیف باندهای قدرت و پایه های حکومت منجر میشود و از آن می توان در راستای مبارزه با کلیت این رژیم استفاده نمود . بخصوص اگر بتوان این جنگ و جدالها را ؛ هر چه بیشتر به درون خیمه گاه ولی فقیه هدابت نمود .

بحران در رأس نظام ولایت فقیه ریشه در جنگ و جدال باندها برای کسب قدرت بیشتر دارد . بهمین خاطر باندها و جناحهای مختلف رژیم از هر مسئله ای بعنوان دستاویزی برای رسیدن به اهداف مالی و سیاسی خود استفاده میکنند . با شروع دور جدید مذاکرات هسته ای در ژنو  ؛ این  مذاکرات به موضوع اصلی جنگ و دعواهای اخیر باندهای رژیم تبدیل شده است

بحران ناشی از توافقات اتمی وقتی با بحرانهای اقتصادی و اجتماعیِ و فرهنگیِ گریبانگیر نظام جمع میشود ؛ با سرنوشت و آینده رژیم ارتباط تنگاتنگی مییابد . در زمینه حل و فصل بحران هسته ای رژیم  دو راه حل و دو راهکار مشخص درون گرا و برون گراِ توسط باند ولی فقیه و باند رفسنجانی ؛ با غالبیت راه کار رفسنجانی در جریان میباشد . بنابراین در این مقطع اگر چه زمینه های جنگ باندی مختلف است اما ریشه و آبشخور اصلی همه آنها یکی است و آنهم تضاد و اختلاف بر سر راه حل رفسنجانی ـ روحانی یعنی آویختن به دامان غرب و امریکا و یا راه حلِ درون گرای ولی فقیه یعنی ” اقتصاد مقاومتی ” و دمیدن در شیپور جنگ و ایجاد بحران .

راه حلهای متضاد هریک از یاندها برای مقابله با نارضایتی های فزاینده اقتصادی و احتماعی و همچنین مقابله با بحران اتمی ؛ خود به عاملی برای تشدید اختلافات میان آنها تبدیل شده است . باند اصولگرای وابسته به ولی فقیه ؛ راه حلهای باند رفسنجانی ـ روحانی را فاقد ظرفیت لازم برای تحقق آرمانهای خمینی و خامنه ای میداند و از نظر آنها ؛ شعارها و راهکارهای این باند با راهکارهای ولی فقیه که بنیان نظام برآن استوار شده است ؛ ناسازگاری دارد .

یک طرف جنگ و دعواهای درونی رژیم باند ولی فقیه ؛ اصولگرایان سنتی ؛ سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی و طرف دیگر دعوا جناح باصطلاح میانه رو نظام برهبری هاشمی رفسنجانی میباشد . جناح اول که جناح مسلط نظام میباشد بسیاری از انحصارهای اقتصادی ؛ سیاسی و فرهنگی را در اختیار دارد و با هر تحول و تغییری که بخواهد پایه های این ساختار قدرت را متزلزل کند مخالفت میکند .

و مخالفت این جناح با مذاکرات و توافق اتمی بخاطر پیامدهای بعدی این توافق است . آنها نگران هستند که این توافق باعث شود نظام به  تعهداتی تن بسپارد که مجبور به اجرای گشایش های اقتصادی و سیاسی شود . این نوع گشایش ها ؛ بوجود آمدن آزادیهای فرهنگی و اجتماعی و گشوده شدن فضای سیاسی ؛ را بدنبال خود دارد که با موجودیت نظام در تضاد میباشد .

جناح مقابل خامنه ای ؛ یعنی جناح میانه رو ــ رو رفسنجانی ـ روحانی ــ ؛ بدنبال تنش زدائی با غرب و امریکا و کشورهای منطقه است و آینده نظام را بآن مشروط میداند . باند اصلاح طلب حکومتی هم که از باند رفسنجانی ـ روحانی حمایت میکند و امیدوار است با حاصل شدن توافق اتمی و پیامدهای بعدی آن ؛ بتواند جایگاه گذشته خود در قدرت را بدست آورد .

توافق اتمی در لوزان سوئیس علاوه بر اینکه ؛ تعادل رأسِ قدرتِ نظام را بهم ریخته است ؛ باعث سر درگمی و تردید در جناح اصولگرای وابسته به ولی فقیه نیز شده است . از یکطرف سیل تبریکات به مناسبت پیروزی از جانب بالاترین مقامات اصولگرای نظام ــ از فرماندهان نظامی مانند سر لشگر فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و معاون وی جزایری ؛ جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران  تا آیت الله همدانی و آیت الله امامی کاشانی امام جمعه تهران و …. ــ  به ولی فقیه ؛ رئیس جمهور و تیم مذاکره کننده اتمی و از طرف دیگر ؛ عده زیادی از مقامات و کارگزارن همین باند ؛ موج حمله ؛ توهین و تهمت به تیم مذاکره کننده اتمی براه انداخته اند و ولی فقیه هم در اعتراض به تیریک گویان گفت ” هیچ جای تبریک گفتن نیست چون چیزی تغییر نکرده است “.

به گوشه ای از حملات باندهای رژیم به همدیگر که با نزدیک شدن به توافق اتمی شدت بیشتری هم گرفته است توجه کنید :

صادق زیبا کلام از باند رفسنجانی معتقد است ” مردم از سیاستهای گذشته رژیم خسته شده اند و نمی خواهند در غل و زنجیر هسته ای باشند و ترجیح میدهند با امریکا آشتی کنند ؛ ولی اصولگرایان با شعار امریکا ستیزی میخواهند با منافع ملی بازی کنند ” .

حسن روحانی به اصولگرایانِ دلواپسِ نظام حمله کرد و آنها را به جهنم حواله داد و خامنه ای متقابلا” جواب داد که دلواپسی جرم نیست و خودش نیز از دلواپسان است . داریوش قنبری از طرفداران باند رفسنجانی گفت ” در اینکه برخی مخالفان توافق ژنو بی سواد هستند هیچ تردیدی وجود ندارد و قبلا” هم اعلام نمودم که مخالفان توافق ژنو یا نادان هستند و یا مغرض و …… و از روی حسادت و منافع جناحی و بی توجهی به منافع نظام توافق ژنو را رد میکنند ” .

خامنه ای در دیدار با جمعی از کارگران گفته بود که ” راه حل مشکلات اقتصادی نه در لوزان ؛ ژنو و نیویورک بلکه در ایران است ” حسن روحانی رو در روی علی خامنه ای در سخنرانی برای کارگران  پرونده هسته یی و حل آن را اولین گام برای حل معضلات اساسی دانست و تأکید کرد ” ….. با توافق نهایی که در ماههای آینده امکان پذیر است ؛ شرایط تولید در ایران به مراتب بهتر خواهد شد ” .

مشکل حامنه ای برای تعاملِ باند رفسنجانی ـ روحانی با غرب و بویژه امریکا ؛ این است که تعامل با غرب بر سر پرونده اتمی ؛ نه تنها عقب نشینی از دعاوی گذشته اش در مورد پروژه اتمی محسوب میشود بلکه در صورت تعامل ؛ نظام آخوندی میبایست از دعاوی دیگرش هم ــ چون صدور انقلاب ؛ تروریسم ؛ دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه و هژمونی جویی منطقه ای و ….. ــ دست بردارد . بهمین دلیل است که نمایندگان مجلس و امام جمعه ها ؛ رادیو و تلویزیون و … را علیه باند رفسنجانی و تیم مذاکره کننده اتمی بسیج کرده است .

آخوند نبویان نماینده مجلس از باند اصولگرایان معتقد است ” یکسری فکر میکنند جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده ؛ سیاستهای قبلی جواب نمیدهد و باید تسلیم هژمونی دیگران ــ غرب و امریکا ــ شویم ؛ در صورتی که ما بر خلاف آنها میگوئیم ” .

روزنامه کیهان؛ ارگان وابسته به ولی فقیه در 12 بهمن 93 قدم زدن وزیر خارجه ایران و امریکا را بهانه حمله به روحانی قرار داده و نوشته است ” آقای روحانی ….. قدم زدن آقای ظریف با جان کری در ژنو که بلافاصله روی آنتن رسانه ها رفت بر خلاف آنچه جنابعالی می فرمائید یک اقدام بشر دوستانه نبود . بلکه دقیقا” همانگونه که دشمنان نیز برای آن کف زدند و هورا کشیدند؛ به مفهوم آن بود که به رغم نظر انقلاب و نظام ؛ دولت جنابعالی هیچ مانعی برای دوستی صمیمانه با امریکا در میان نمی بیند ” .

روزنامه جوان ارگان بسیج 12 بهمن 93 سیاستهای وابسته گرایانه باند رفسنجانی ـ روحانی را از زاویه دیگری مورد اشاره قرار داده و مینویسد ” ابتدائی ترین نظریه در این خصوص ؛ موضوع کنار آمدن با غرب و حل تزاحم بین بد و بدتر است . برخی معتقدند کشور توانایی هماوردی با دنیای غرب و کدخدای جهان را ندارد و از اینرو ما می بایست بین حفظ حداقلها و از دست دادن همه چیز ؛ یکی را انتخاب کنیم ” .

روزنامه رسالت متعلق به باند مؤتلفه ( 13 اردیبهشت ) می نویسد ” دولت روحانی و وزرای اقتصادی آن ” اقتصاد مقاومتی ” ولی فقیه را بکناری گذاشته اند و راه آویختن به بیگانه را پیش گرفته اند ” .

روزنامه کیهان وابسته به ولی فقیه 13 اردیبهشت 94 سیاست خارجی دولت روحانی را تحت نام ” مرعوبان ” مورد حمله قرار داده و آن را ” سیاست خارجی مدارا با دشمنان “ و ” اهانت “ به دوستان ــ باند خامنه ای ــ میداند و معتقد است که این سیاست راه به مدارا با ” کافر حربی “ برده است . قلم به مزد روزنامه کیهان نوشته است که از رئیس جمهور می پرسیم ” منفعت مدارا با دشمن اصلی کشورمان چه میباشد ؟ ” .

همانطور که مشاهده میکنید نظرگاه ولی فقیه و باندش رو در روی خط وابسته گرایانه رفسنجانی است که ؛ کلید حل مشکلات نظام را در آویختن بدامن غرب و امریکا میدانند . اگر این خط پیش برود ضربه جدی به اتوریته ولی فقیه و نظام والائی وارد میشود( بعدا” در این باره بیشتر توضیح میدهم ) .

اما بحران در رأس حاکمیت تنها در زمینه مسائل اتمی نبوده و نیست . این جنگ قدرت میان باند  ولی فقیه و رفسنجانی در زمینه مسائل اجتماعی و فرهنگی هم به موازات جنگ بر سر توافق اتمی جریان داشته است . حسن روحانی 5 اردیبهشت 94 در جمع فرماندهان نیروی انتظامی گفته بود ” وظیفه پلیس نه اجرای اسلام ؛ بلکه فقط اجرای قانون است ” . این حرف فریاد وا شریعتای باند ولی فقیه و بعضی از مراجع حکومتی را بلند کرد .

آخوند یزدی رئیس مجلس خبرگان با اشاره به حرفهای حسن روحانی برای وی خط و نشان کشیده و می گوید ” قوه مجریه باید اسلام را اجرا کند و نمی تواند بگوید که اسلام نه ؛ اگر بگوید اسلام نه ؛ اسلام به او میگوید شما نه ” .  و یک روز قبل از آخوند یزدی ؛ 121 عضو نماینده مجلس در نامه ای به حسن روحانی نوشته اند ” آیا سخن شما بدان معنی نیست که دین از سیاست جدا است ؟ آیا قوانین مصوب مجلس غیر اسلامی است ؟ آیا این به معنی تعطیل شدن واجبات از جمله امر به معروف و نهی از منکر نیست ؟ ” .

سه تن از مراجع حکومتی بنامهای آیت الله صافی گلپایگانی ؛ مکارم شیرازی و نوری همدانی هم به دستور خامنه وارد میدان شده و حسن روحانی را بخاطر اینکه گفته ” وظیفه پلیس اجرای قانون است و نه اسلام ” مورد حمله قرار داده و حرفهای او را ” نه سنجیده و نا درست “ خوانده و از بیان آن ” ابراز نگرانی “ کرده اند .

جواد کریمی قدوسی نماینده مجلس از اصولگرایان ( 8 اردیبهشت ) ؛ رئیس جمهور را تهدید کرد که اگر دست از مواضع مخرب خود بر ندارد از پای خواهد افتاد و گفت ” …. آقای روحانی اگر حرف خود را پس نگیری . در محضر الهی و شهدا استغفار نکنی ؛ از علمای اسلام و ملت عذر خواهی نکنی ….. بزودی از پای خواهی افتاد و اسلام بر سرت آن خواهد آورد که بر دیگران آورد ” .

اما روحانی با دهن کجی به مراجع و اصولگرایان باند ولی فقیه ؛ طعنه زنان به آنها پاسخ داد که ” نمی شود به قوه قهریه نظام که دست بند و کلت همراهش هست ؛ بگوئیم آقا تو هم بیا اجتهاد بکن ؛ تو هم حوزه علمیه هستی ” . این حرف روحانی خیلی اهمیت دارد زیرا علیرغم موج سنگین حملاتی که حرف او در پی داشته و حتی او را تهدید به برکناری کرده بودند به جای عقب نشینی ؛ حرف خودش را تکرار کرده است . یعنی روحانی رو در روی مراجع و کسانی که ولی فقیه علیه او بسیج کرده بود ؛ ایستاد .

و یا رفسنجانی در مورد وضعیت زندان و سرکوب در رژیم ؛ در 23 فروردین گفت ” امروز همه مصیبت این است که چند زن بد حجاب در خیابان باشد ؛ بله این مصیبت است و این زنها باید حداقل حجاب اسلامی را داشته باشند . اما مسئله این است که بقیه مسائل مانند زندانها ؛ ظلم ها ؛ سرکوبها و حق هایی که از مردم ضایع میشود ؛ چه میشود ؟! ” .

محسنی اژه ای معاون اول و سخنگوی قوه قضائیه 24 فروردین در مورد این اظهارات گفت ” چنانچه این ادعا بدون استناد باشد میتواند در زمره تهمت و تشویش اذهان عمومی قرار بگیرد . بیان اینگونه مسائل کلی ؛ حتما” خلاف قانون است ” . و آخوند روح الله حسینیان نماینده اصولگرای مجلس ؛ در پاسخ به رفسنجانی در مورد زندان گفت ” کسی که 8 سال رئیس جمهور بوده و در دوران ریاست جمهوری اش زیر بنای امنیتی شدن فضا ریخته شده ؛ حالا از سرکوب در زندانها میگوید . حالا که فرزند تان قرار است به دست قانون سپرده شود از وضعیت زندانها سخن میگوئید ” .

اکنون به برسی موقعیت و توازن قوا در مورد باندها در ساختار قدرت می پردازم :

ب ــ ولی فقیه به انزوا میرود :

ولی فقیه و باند مسلط وابسته باو ؛ که بر اثر اِعمال سیاستهای ضد ملی ؛ ایران بر باد ده و سرکوبگرانه در طول حاکمیت اش و بخصوص بعد از سرکوب خونین قیام اعتراضی مردم در سال 88 ؛ بشدت منفور و منزوی شده و با شعار ” مرگ بر دیکتاتور ” مردم ؛ اتوریته اش در خیابانهای تهران لگد کوب مردم ناراضی شده بود ؛ در اثر تمردها و گردن کشی های احمدی نژاد در طول 8 سال ریاست جمهوری اش علیه او  و همچنین بی اعتنائی او  به دستوراتش ؛ سکه یک پول شده و بطور مضاعف  از هر اعتباری ساقط شده  است .

بخصوص اینکه ؛ فشار تحریمها و اوضاع غیر قابل تحمل اقتصادی ؛ بر دامنه منفوریت و بی اعتباری او در میان مردم بشدت افزوده است ؛ بطوریکه سایت ولی فقیه مجبور شده برای تبعیت و اجرای دستورات او ابلاغیه صادر کند و مردم و مسئولین را در صورت تخطی از فرامین وی ؛ تهدید و سرزنش کند ” هیچ کس حق ندارد به بهانه اینکه فرمان رهبری اشتباه است و یا ممکن است اشتباه باشد از اطاعت آن شانه خالی کند ” . به بعضی از اظهارات اعضاء باند ولی فقیه در باره موقعیت وی توجه نمائید :

بعد از سرکوب قیام مردم در سال 88 ؛ حاج منصور ارضی از مداحان معروف بیت رهبری گفته بود ” همه به ولی فقیه پشت کرده اند ” .

آخوند یزدی رئیس مجلس خبرگان با اشاره به تهدیدِ رفسنجانی ؛ گفته بود ” امروز رهبری تنهاست و دوستان نزدیکش هم شمشیر را از رو بسته اند ” .

آخوند کعبی عضو مجلس خبرگان ( 31 اردیبهشت 94 ) با صراحت بیشتری به بی اعتباری ولی فقیه در میان کارگزاران نظام اذعان کرده و میگوید ” این تفکر که فکر کنیم رهبری تنها تذکر میدهند ؛ غلط است . عده ای همین که حکم خود را گرفتند ؛ دیگر رهبری را در عمل فراموش میکنند و مستقل کار میکنند . اما خلاف قانون اساسی است و باید به رهنمون های رهبری مو به مو عمل نمود …. این تفکر که ایشان تنها مدیر معنوی جامعه هستند ؛ اشتباه بزرگی است ” .

احمد جنتی دبیر شورای نگهبان ( 19 دی 93 ) در گردهمائی باند ولی فقیه در شیراز از وضعیت متزلزل خامنه ای و تلاش های باند رقیب برای متزلزل کردن هرچه بیشتر موقعیت او سخن گفت ” برخی جریانها بدنبال قبضه کردن انتخابات مجلس خبرگان سال آینده هستند … سالهاست که دشمنان طمع بآینده کشوری بسته اند که موضوع رهبری را انتخاباتی قلمداد کند . عده ای سرشناس از قدیم هم از حاکمیت ولی فقیه ناراضی بودند ” .

از طرف دیگر شکافهای نهادینه در ساختار نظام آخوندی و جنگ و جدال روزمره باندها ؛ بیانگر ضعف مفرط و موقعیت متزلزل ولی فقیه و نظام آخوندی است و نهادهای های سه گانه قدرتِ نظامی که خامنه ای رهبری آن را بعهده دارد ؛ با توطئه و دامگذاری متقابل مشغول دریدن و پاره کردن همدیگر میباشند و زمینه را برای سرنگون کردن سریعتر نظام فراهم میکنند .

خامنه ای ؛ ولی فقیهی که با توطئه بخشی از روحانیت به سرپرستی هاشمی رفسنجانی قدرت ولایت فقیه را در دست گرفت ؛ آیا آخرین ولی فقیهی خواهد بود ؛ که در اثر زمینه سازی جمع دیگری از روحانیون باز هم به سر پرستی رفسنجانی ؛ بساط قدرتش توسط مردم جمع میشود ؟! این سئوالی است که در بخش بعدی مقاله به آن خواهم پرداخت ……. ادامه دارد

 

8 خرداد 1394 ( 28.05.2015 )