مشرق: “جنجال درمانی” راهبرد روحانی؛ چرا وی عصبانی شده است؟

روحانی نمایه

مقاله جالبی در سایت مشرق امده است که منعکس میکنم، خواندن ان خالی از لطف نیست، شیب تند به سوی سرنگونی همه را عصبانی کرده است.

مشرق: “در شرایط فعلی به نظر “جنجال درمانی” بهترین گزینه برای گریز از مسئولیت است و رادیکال شدن سخنان رئیس‌جمهور در این چارچوب قابل تحلیل است.

ادبیات سخنان روحانی در ماه‌های اخیر به سمتی متمایل شده است که چالش‌های بسیاری را در فضای رسانه‌ای – سیاسی ایجاد کرده است. یک هفته پیش از حوادث آبانماه ایشان با حمله به قوه قضائیه عملکرد آن در برخورد با فساد را مورد انتقاد قرار دادند و آن را بیشتر یک تبلیغات رسانه‌ای دانستند تا فعالیت واقعی؛ در یک هفته اخیر نیز روحانی با دو اظهار نظر خود همان خط قبلی را در پیش گرفته است. نخست که در سخنانی خواستار تشکیل دادگاه ویژه برای تمام مسببین سانحه هوایی شدند و در ادامه نیز به عنوان رئیس جمهور با متهم کردن شورای نگهبان به برخورد جناحی به رد صلاحیت‌ها اعتراض کردند.”

اما بحران سازی و ایجاد تنش برای انحراف افکار عمومی،روحانی در شرایط کنونی به چه علت است و به کدام دلیل قصد تند کردن فضای سیاسی و ایجاد تنش را دارند؟

۱- بسته شدن راه مذاکره با آمریکا

ایده اصلی دولت آقای روحانی از ابتدای شکل گیری تا امروز مذاکره و گرفتن امتیاز از طرف مقابل در برابر دادن امتیاز بوده است تا به قول خودشان سرمایه خارجی جذب گردد و با رفع تحریم‌ها اقتصاد رونق یابد. بنده معتقدم برای منافع ملی کشورمان از هر ابزاری باید استفاده کنیم اگر بدانم به یک جلسه‌ای بروم و با کسی ملاقات کنم که کشور من آباد می‌شود و مشکلات مردم حل می‌شود من دریغ نخواهم کرد اصل منافع ملی ملت ما است.»

آمریکا با ترورسلیمانی عملاً وارد رادیکال‌ترین نوع برخورد با جمهوری اسلامی شد و تنش‌ها به بالاترین سطح خود پس از انقلاب رسید. احتمالا در این شرایط است که آقای روحانی مواضع رادیکالی برای برون رفت از این بن بست سیاسی خود اتخاد کرده است.

۲- مکانیسم ماشه و کور شدن آخرین کورسوی امید

روز ۲۴ آبان «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا فعال شدن مکانیسم ماشه را اعلام کردمکانیسم ماشه روندی است که طی آن اگر طرفین به نتیجه‌ای برای حل اختلاف نرسند نهایتاً به بازگشت تحریم‌های شورای امنیت منتهی خواهد شد. اما با اعلام رسمی فعال شدن مکانیسم ماشه این نقطه امید نیز برای دولت به خاموشی گرایید و دیگر راهی برای بازگشت به برجام و سود بردن احتمالی از آن وجود ندارد.

۳- حوادث آبانماه و مطالبات بی پاسخ

پس از اعلام گران شدن بنزین در آبانماه ۹۸ اعتراضاتی به وجود آمد که از نظر خشونت بی سابقه بود و علاوه بر تعداد کشته‌های بالا، خسارات مالی زیادی را به اموال عمومی وارد کرد. طرحی که مسئولیت مستقیم آن با دولت بود و تمام مسائل پیرامون آن را رئیس جمهور و اعضای دولت باید پاسخ دهند. مطالبه‌ای که قریب دو ماه است هیچ تلاشی در جهت برآورده سازی آن صورت نگرفته است. اما؛ به نظر می‌رسد این مسئله‌ای است که نمی‌توان از زیر بار آن به راحتی گذشت. با فروکاسته شدن موج‌های خبری این روزها، طبیعتاً دوباره این مطالبه برای پاسخ گویی به وجود خواهد آمد. دولت و در رأس آن شخص رئیس جمهور به نظر متوجه این امر هستند که برای گریز از این گردباد باید مطالبات و امواج جدید خبری ایجاد گردد.

۴- اوضاع نابه سامان اقتصادی و کاهش محبوبیت دولت

بر همه آشکار است که اوضاع اقتصادی کشور در شرایط نامناسبی قرار دارد و دولت ایده روشنی جز مذاکره برای بهبود این شرایط ندارد. ایده‌ای که در طول شش سال گذشته پیگیری شده است و اکنون به بن بست رسیده است.محبوبیت دولت در یک سال گذشته به شدت کاهش یافته است.

۵- جنجال آفرینی؛ راه پیروزی انتخابات

فضای کشور رفته رفته وارد فضای انتخابات می‌شود. تجربه نشان داده است در انتخابات‌ها راه پیروزی تند کردن فضای سیاسی و سپس ساختن دوقطبی‌هاست. از دو قطبی آزادی-اسارت گرفته تا دو قطبی مذاکره-انزوا طلبی، به نظر می‌رسد تند کردن فضای سیاسی و جنجال آفرینی، راهبرد دولتمردان و حامیان اصلاح‌طلبش در ماه‌های منتهی به انتخابات خواهد بود.

فرجام سخن

دولت و آقای رئیس جمهور در نقطه حساسی از حیات سیاسی خود قرار دارند. از طرفی برجام که رئیس جمهور آن را چون کوهی که برسر منتقدان آوار شده است تعبیر کردند ، آخرین تیر خلاص نیز به سمتش شلیک شده است و از طرفی دیگر سیاست‌های اقتصادی دولت مانند دلار ۴۲۰۰ تومانی، گران کردن بنزین نیز به جای تعدیل وضعیت موجود باعث تشدید تورم و تلاطم اقتصاد شده است؛ در حوزه سیاسی نیز مطالبات برای پاسخ‌گویی در قضایای مختلف بالا رفته است. در این چنین شرایطی به نظر “جنجال درمانی” بهترین گزینه برای گریز از مسئولیت است و رادیکال شدن سخنان رئیس جمهور در این چارچوب قابل تحلیل است.

این یکی دجالگریهای روحانی و اصلاح طلبان قلابی را خوب فهمیده است اما نمیداند که پاسخ و علاج، سرنگونی است و همین اصلاح طلبها بودند که عمر رژیم را طولانی کردند وگرنه خیلی قبل این رژیم باید سرنگون میشد. مردم بدرستی شعار میدادند “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”