منصور امان: بهانه گیری خامنه ای بین بیم و اُمید

amanبازی موش و گُربه آیت الله خامنه ای با مُذاکرات هسته ای در حال رسیدن به سطح یک کُمدی رقت بار است. این امر بیشتر از آنکه ناشی از بی استعدادی ذاتی او در پنهان کردن مقاصدش باشد، از بی تناسبی میدان بازی تنگ با ادعاهای فراخ وی و امکانات ناچیزی که در اختیار دارد با ژستهای گُشاده دستانه اش سرچشمه می گیرد.

روز شنبه 21 اردیبهشت، زمان کوتاهی پیش از آغاز دور جدید گُفتُگوها با گُروه 6 کشور، رهبر جمهوری اسلامی در کنار موشکهایی که زیردستان نظامی و امنیت اش در ویترین به نمایش گذاشته بودند، به رجزخوانی علیه طرفهای خارجی پرداخت و با اطوار میلیتاریستی، روی نُقاط چالش با آنها و به ویژه برنامه موشکی “نظام” مانور داد.

برنامه مُشترک آقای خامنه ای و سپاه پاسداران در این روز، بخشی از یک نمایش به جا مانده از دوران اوج بُحران هسته ای است که به طور معمول پیش از شُروع هر دور مُذاکرات با هدف قُدرت نمایی و با برگزاری مانور نظامی در اطراف خلیج فارس یا موشک پرانی روی صحنه می رفت.

ناسازگاری این خیمه شب بازی با شرایط پس از “توافُق ژنو” را فقط روند رویدادها نیست که مُهر می کند، بلکه مُعلق بودن ناگُزیر آقای خامنه ای بین بیم و اُمید “نرمش قهرمانانه” که در ایراد سُخنان دوپهلو و رویکرد گیج سرانه به آن تجلی می یابد، سهم مُهمی در برجسته شدن این وِیژگی دارد.

آقای خامنه ای در بازدید موشکی مزبور از یکسو مُدعی شد که “همواره طرفدار ابتکار در سیاست خارجی” بوده و از سوی دیگر، حساب خود را از “ابتکار”ی که برای حل چالش بُنیان کن تحریمها به او تحمیل شده جُدا کرد و ریاکارانه و به صورت نمایشی از “مسوولان” خواست “راهی دیگر برای حل موضوع تحریم پیدا کنند”.

این واقعیت که برای رهایی از تحریمها در عمل هیچ “راه دیگری” جُز “مُذاکره” و نوشیدن جُرعه به جُرعه “جام زهر” وجود ندارد، در به لُکنت افتادن آقای خامنه ای برای مُعرفی “راه” پیشنهادی خودش به روشنی پیداست. او همچون هر مُستبد زخم خورده و به بن بست رانده شده دیگری که زیر فشار و برای نجات از مهلکه مجبور به پس نشستن شده، فقط بهانه می گیرد و علیه تدارُک چیان عقب نشینی دست به موذی گری می زند.

منصور امان

24 اردیبهشت 1393

ولی فقیه جمهوری اسلامی همچون گذشته، بی اعتنا به وضعیت زیست و کار مردُم و مصالح کشور، به هیچ پروژه دیگری به جُز حفظ موقعیت خود در قُدرت و منافعش از ثروت مُتعهد نیست. او بین گُذشته شکست خورده و آینده نامعلوم بندبازی می کند و برای تامین هزینه آن – چونان همیشه – به جیب دیگران چشم دوخته است.