چرا نمی‌بخشیم و فراموش نمیکنیم خانم مارگوت والستروم…؟

رعایت  حقوق بشر چیزی نیست که  بخواهیم کسی را به پروتوکل های ملل متحد یا قوانین مدون سده اخیراتحادیه اروپا  ارجاع دهیم.وهیچ حاکم دینی ویا سکولار هم نمیتواند از طریق ترس از آتش جهنم و یا داغ و درفش و مصلوب کردن مخالفین خود از مردم سلب کند.  حقوق مندرج در پروتوکل و اساسنامه 1948 نقطه تعادل بین بنی بشر یعنی اتباع و حکام است . هرجا که حاکمیت بخواهد این حقوق نهادینه شده در ذات بشر را محدود و یا انحصاری کند اتباع کشور ها بمقاومت بر میخیزند تا در هوای آزادی تنفس کنند. جوامع آزاد در جهان امروز هم از آتش گداخته دولتهای مستبد که حرارت درون جهنم حاکمیت  از حرارت جهنم موعود بیشتر شده بود  قیام کردند و ساختار حاکمیت را شکستند و آزاد شدند .

گرچه شکل  جدید مانیفست  امروزی آن  در سال 1948  پس از کشتار وحشتناک  آتش  جنگ جهانی دوم تنظیم شد ولی نطفه آن به ماهیت بشر که در اختناق نمیتواند حیاط داشته باشد بر میگردد .اساسنامه 1948  یک جمعبندی مهماز دست آورد اجداد ما   و نیاز جامعه جهانی استکه به کشور های عضو ، از طریق منشور ملل متحد اکیدا در اجرای آن سفارش شده و هرساله در شورای حقوق بشر(کمیته سوم سابق) که اکنون در سطح یک کشیش نصیحت گر  تنز ل کرده اجلاس برگزار میکنند.  ولی تاکنون هیچ کشوری  که من بیاد دارم پرونده اش  باین جرم ( نقض حقوق بشر ) به شورای امنیت ارجاع داده نشده است و خاطیان عضوملل متحد  با انکار جرم یا احتکار و انحصار  رسومات دینی و عرف محلی ، با امضای قراردادهای چرب تر دهان معترضین را میبندند. وحتی در رژیم دیکتاتوری ایران  این سند مهم که از  اصول دین اسلام هم دست کمی ندارد را بچالش میکشند و جانوری مثل روحانی  “حقوق شهروندی اسلامی”  را درمقابل این سند، برخ مشتری های انچنانی مماشاتگر بازار مکاره خود  در سازمان ملل میکشد تا حامیانش بمصداق بزک نمیر بهار میاد …..ملتهای ممالک خود را برای آمدن “کمپوزه و خیار” سرکار معاملات ننگین تجاری بگذارند.

اکنون چهل  سالی است  که حقوق حقه ملت ایران از سالی  به سال دیگربامید ظهور یک رفرمیست موعود دست بدست میشود و این فصول تهوع آوراختناق  ضد انسانی  پشت سر گذاشته میشود  و بهای این بی مبالاتی بین المللی  را همچنان انسانهای بیگناه در کشورا یران  با قصاوت بی نظیر  ولایت فقیه دست بدست میشود

بی مناسبت نیست که من تراژدی ایکه  را که بر دودمان ما رفته و همچنان  عاملان ان بی مجازات در کشوری حکومت میکنند که سوئد یکی از طرفهای تجاری و سیاسی آنست و این کشور که نامش ایران است را بدیده “معدن طلا “و یا شکاری میبیند که  میتواند “بازار مهمی برای کمپانیهای سوئد پس از قرار داد اتمی باشد”  مثل چند شریک دیگر اقتصادی از انجام وظایف خود  برای  نظارت بر انجام  مصوبات ملل متحد  چشم پوشی میکنند .برایتان تعریف کنم.

تراژدی خانواده  علیجان طالش شریفی از طالش محله رامسر(واقع در استان مازندران)

دو فرزند از این خانواده بنامهای محمود و داوود  طالش شریفی یکی در سال 1982 و دیگری در سال 1988 بشیوه ای غیر قانونی و ضد انسانی نا عادلانه   اعدام میشوند .

محمود طالش شریفی کارگرو مستخدم مدرسه  در سال 60 پس از آغاز دستگیرهای گسترده درخانه یکی از بستگانش دردریک  روستا ی کتالم رامسر   ،غیر مسلح و صرفا  بجرم  هواداری از مجاهدین دستگیر میشود . پس از اعمال شکنجه های  وحشیانه چند روز بعد در یک دادگاه فرمایشی درشهر  رامسر  به ده سال زندان محکوم میشود .پس از  واقعه 7 تیردر  تهران  که چندصد کیلومتراز محل زندان او فاصله داشت  ، پاسداران  رژیم جهت اعمال رعب و وحشت در جامعه  تعدادی از زندانیان در بند را از جمله  محمود که دوران محکومیت زندان  را میگذرانید  درتاریخ 12 تیر ماه 1360 ( پنج روز بعد از حادثه انفجار حزب ) کنار دریای خزر اعدام صحرائی میکنند .

و اما  جنایت همینجا خاتمه نیافت  و باقی ماجرا :

عمال رژیم به خانواده او خبر میدهند که کسی و یا کسانی را برای دریافت پیکر محمود به بیمارستان رامسربفرستند  . یکی از بستگان خانواده طالش شریفی  با چند نفراز وابستگان  با یک وانت بار عازم بیما رستان میشوند،آنها  بی خبر از ماجرای پشت پرده  طرح ضد مردمی سپاه رامسربودند . سپاه رامسر تعدادی از  “حزب الهی های”  محل را ،حدودا ده نفربسیج کرده ، وانتی را اجاره میکند و چندین کیسه قلوه سنگ بار وانت میزند  و از جهت مخالف مسیر حمل پیکر محمود بسمت بیمارستان رامسر حرکت میکند .راننده وانت که سپاه انرا اجاره کرده  بود بیخبر از ماجرا از فرمانده آنها  مقصد آنها را میپرسد. فرمانده میگوید آنها قصد دارند وانت بار  حامل پیکرمحمود طالش شریفی  که مشخصات آن چنین و چنان است را در مسیر خود  متوقف کرده  سرنشینان ان را سنگسار کرده و بکشند ……….بدلیل  نامشخص  وانت بار  سپاه  در فاصله چند  صد متری وانت بار حامل پیکرمحمود طالش شریفی با یک تیر برق کنار خیابان بین جاده کازینو و بیمارستان رامسر  تصادف میکند و انت سپاه چپ میکند و اکثر آنها زخمی و خونین میشوند . وانت بار حامل پیکر محمود   که دقایقی بعد به محل حادثه میرسد بی اطلاع از ماهیت ماشین تصادفی  با مشاهده  صحنه تصادف، ترمز میزنند چنانچه بتوانند کمکی بکنند.  ناگهان کسی از همان وانت چپ شده فریاد میزند که فرار کنید….. تازه  پس از مراسم خاکسپاری محمود بود ، بستگان محمود  متوجه این طرح این جنایت  ضد انسانی سپاه رامسر واقف  میشوند..

داوود طالش شریفی  برادر کوچکتر محمود

داوود  پس از کشتار های سال 60 در جنگلهای  رامسر بمدت چند سال مخفی بود . در زمان دستگیری مسلح نبود . وقتی متوجه رسیدن گله پاسداران به  مخفیگاه خود میشود  با داسی که همراه  داشت قصد بریدن رگ گردن خود میکند  تا اطلاعاتی به دشمن ندهد. اما پاسداران سر رسیده و زخم را میبندند و اورا به بیمارستان و سپس زندان منتقل  میکنند .بگفته همبند های وی علیرغم ماهها شکنجه  او تسلیم  پاسداران نشد و هرگز با رژیم  سازش  نکرد. جانیان رژیم اورا نیز به 10 سال زندان محکوم کردند. اما درقتل عام  سال 67 اورا بروایتی نسبتا موثق در زندان تنکابن  اعدام و درجای نامعلومی دفن کردند.

یکی از همرزمان داود به شرکت یکی از دوستان  داوود  طالش شریفی مراجعه کرده و در قبال خرید خدمتی از او این اسکناس را باو میدهد . همرزمش تاکید میکند که این اسکناس را  جهت یادگاری نگهدارند . شب  هنگام صاحب شرکت متو جه اسم ” داود شریفی ” که روی اسکناس  کمرنگ درج شده  بود و  حکایت رمز سلامتی اوداشت متوجه سفارش اکید  همرزمش میشوند . که باید قبل از سال 1366 باشد که از زندان آن تابلو را برای بستگانش ارسال میکند.

این تابلو را مجاهد قهرمان داوود  طالش شریفی همانطور که از تاریخ آن پیداست برای یکی از بستگانش در بیرون زندان ارسال میکند و مشخص است تا آنزمان در قید حیات بود. اندازه واقعی این تابلو کمی بزرکتر از یک پاکت سیگار است.

مجاهدان قهرمان  داوود و محمود  طالش شریفی در  خانواده ای رشد کرده اند که اختناق را از دوران کودکی  در زمان شاه لمس کرده بودند . امورات  خانواده آنها پس از انقلاب موسوم به “سفید شاه ” که از طریق  دامداری ودهقانی ساده ای  میگذشت  توسط مالک به یغما رفت . فرزندان این خانواده مقاومت برای  احقاق حقوق مدنی   و زندگی شرافتمندانه را نه در لابلای کتابها بلکه با پوست و استخوان خود در مبارزه پدرش سالها در بیدادگاههای فاسد زمان شاه  لمس کرده و یاد گرفته بودند.

آنها بدنبال انتقام از شاه نبودند که به  انقلاب  پیوستند  بلکه  بدنبال حقوق خود بودند مثل داشتن جائی برای زندگی ، رفتن بمدرسه ، برخورداری از امنیت اجتماعی ، بر خورداری از بهداشت ، داشتن یک زندگی شرافتمندانه از طریق داشته شغلی برای امرار معاش  که مالک  طمعکار محل زندگی آنها را که سالها در آن اسکان داشتند غصب کرده بود …..

اینگونه نیاز ها  ابزارهای زندگی اند  و نیازی به آگاهی زیادی  ندارد آنها نیازی نداشتند که در کتابها دنبال حقوق بشر باشند. پس از انقلاب بود که فهمیدند جامعه  را با ید با مشارکت همه اقشار مردم  ساخت. آنها میخواستند آزادی و عدالت قانونمند شود . فردی یا قشری از خواص مملکت را دوباره   دردست نگیرد . بهمین دلیل آنها به سازماندهی محلات پرداختند و انجمن  و شوراهای  محلی را در مقابل انحصار گران  آخوندی  راه اندازی کردند.  آن  نسل در همان روز های اول انقلاب فهمیده بود   که دشمن واقعی تغییرات زیر بنائی  همان اسلام  ارتجاعی خمینی است آگر دین برای توده مردم یک نرم افزار برای ارتباط با ماوراء طبیعه است ، برای جماعت آخوند وسیله ای برای دستیابی به تاج و تخت است .

علیجان طالش شریفی پدر مجاهدان شهید و خانواده اش از چهره های خوشنام رامسر بود، سالها در اسارت وزندان وتحت شکنجه  بود پس از سالها مقاومت در مقابل دو دیکتاتوری  پس ازآزادی از  زندان دوسال  قبل ازوفاتش   طی تماس تلفنی با من آرزوکرد فریادش  بگوش جهانیان برسد، چنانچه  هنوز عدالتی و یا فریادرسی  هست .

اکنون 29 سال از قتل عام  سی هزار  زندانیان سیاسی  از جمله  داوود میگذرد.  خواست من از وزیر خارجه سوئد  خانم مارگوت والستروم که روابط  تنگاتنگی  با رژیم ایران دارد  اینستکه ایا این کشتار را که توسط خود وزیران کابینه روحانی “مدرات” اعتراف کردند که” فرمان الهی را جرا کردند و به آن افتخار میکنند”  ویا  جانشین خمینی آقای حسینعلی منتظری هم این “جنایت” را  تایید کرده است  را  به شورای امنیت ارجاء میدهد؟

مبارزه برای دموکراسی و آزادی از حقوق پایه ای  بشر است همه کشور ها باید به اجرای حقوق بشر ملزم وضامن باشند .  ضامن اجرای  مصوبات  سازمان ملل اعضای آن سازمان اند.اگر منافع اقتصادی برای کشور ها مهم است باور کنید حقوق و آزادیهای پایه ای و دموکراسی  برای ما صد برابر مهمتر است . ما برای کسب آن خواستار جاری کردن  تمامی  مفاد 30 گانه  حقوق بشر در ایران هستیم  و هیچ مرزی  برای تحقق آن نمیشناسیم. اشکال مبارزه از دیدگاه ما  از کانال برخورد رژیم با مردم ما میگذرد . ما نوع مبارزه را تعیین نمیکنیم  مبارزه را رژیم به مردم ایران و اکنون منطقه تحمیل کرده است . مشروعیت  روابط  تجاری با ایران نیز از همین راه میسر است  و بجز این درخدمت سرکوب مردم  و نقض حقوق بشر، گسترش  نا امنی  و بی ثباتی منجر خواهد شد.

من بعنوان  دوست دوران کودکی و روابط  فامیلی با مجاهدین شهید   داوود و محمود طالش شریفی  که چند سال  درخانواده ما زندگی کردند ودر  سنین جوانی  اعدام شدند، بعنوان مسئولیت انسانی خود ، خانم  عاصمه  جهانگیری را  خطاب قرار میدهم برای  روشن شدن ابعاد این جنایت هولناک، مرتکبین  حوادث سال 67  را بطور خاص و نقض سیستماتیک حقوق بشر را در ایران  بطور عام که پیوسته   توسط  ولی فقیه نظام  و عمالش ادامه دارد  را بدست عدالت بسپارد. .

بنابراین اگر ما این جنایات را نمیخشیم بهمین دلایل است که وقتی نشانی از  قبر و یا وصییت نامه و چرائی قتل آنها در دست نداریم و عوامل این کشتار کماکان بعضا در قدرت هستند  ومحاکمه نشدند و غرامتی به  بازماندگان   پرداخت نشده و خواسته شهدا  و زندانیان سیاسی در بند  مبنی برآزادی و دموکراسی دست نیافتیم  چگونه میتوانیم ببخشیم ویا  بدتر از آن فراموش کنیم.

حسین پهلوان
2017 10 09