کاوه آل حمودی: سخنی با تحریمی ها

از برتولت برشت ادیب المانی نقل شده است که می گوید: بدترین بی سوادی بیسوادی سیاسی است, بیسواد سیاسی نه می شنود و نه می بیند, در زندگی سیاسی مشارکتی نمی کند و حتی نمی داند که هزینه زندگی و قیمت نان و آب و حبوبات و دارو و اجاره خانه اش همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند. وی حتی به جهالت سیاسی خود نیز افتخار می کند سینه اش را جلو می دهد و ادعا می کند که از سیاست بیزار است, چنین ادم سبک مغزی نمی فهمد که از دل همین بی توجهی اش به سیاست است که زنان فاحشه و کودکان طرد شده بیرون می آیند و دزدی زیاد می شود و بر فساد دولتمندان فاسد افزوده می شود.

بالاخره آخرین پرده از نمایش مسخره ای که ولی فقیه ارتجاع دجالانه بر آن نام مقدس انتخابات را گذاشته بود به پایان رسید و با پایین آمدن پرده این نمایش خامنه ای تصمیم به ابقای روحانی برای 4 سال دیگر گرفت.

از ابتدا هم روشن بود که با توجه به ترکیب کاندیداهای تایید صلاحیت شده این که چه کسی از صندوق ها بیرون بیاید تا حدود زیادی به سیاست و به خط مشی 4 سال آینده ولی فقیه بستگی دارد, به این تعبیر که در شرایط کنونی و با توجه به پایان دوران طلایی زمامداری اوباما و به قدرت رسیدن ترامپ و همچنین وضعیت داخلی و بین المللی ولی فقیه دو راه کار و دو انتخاب در پیش رو داشت که عبارتند از:

  • ادامه سیاست تنش آفرینی, یاغی گری و شاخ و شانه کشیدن برای آمریکا و غرب با پذیرش عواقب و پیامد های آن که بی شک بهترین گزینه برای چنین سیاستی از نظر خامنه ای بیرون آوردن رئیسی از صندوق ها بود, زیرا رئیسی برای چنین سیاسی در بین 6 کاندید تایید صلاحیت شده مناسب ترین بود.
  • راه دوم راه تعامل با غرب و کنار آمدن با غرب بجای شاخه و شانه کشیدن های سابق. راه آمدن با جامعه بین المللی و سر خم کردن در مقابل آنها که در این سیاست و این مشی مناسب ترین گزینه ابقای روحانی در پست ریاست جمهوری است.

این که ولی فقیه بر خلاف تمایل و ماهیت خود, خط تعامل و همراهی و آشتی با غرب را بر گزیده و به این منظور روحانی را برای 4 سال دیگر در پست ریاست جمهوری ابقا کرده است بیانگر ته کشیدن ذخایر استراتژیک ولایت و اتمام پتانسیل و در حقیقت خالی شدن باک سوخت عظماست.

در رابطه با بعضی از به اصطلاح ایرانیانی که در این نمایش مسخره با توجیهات مسخره تر شرکت کردند نیز باید بگویم که در جایی خواندم روزی زنی از یک حقوقدان پرسید: تا کی شما می خواهید به مردان اجازه دهید زن دوم بگیرند؟ حقوقدان گفت: تا زمانی که هیچ زنی حاضر نشود زن دوم هیچ مردی بشود! حال داستان مملکت ماست تا کی باید آخوندهای هرزه و وقیح در ایران حکومت کنند و در روز روشن به هر چی دمکراسی و حقوق بشر و انتخابات دهن کجی کنند؟ تا زمانی که این ملت حاضر نباشند آخوند بر آنها حکومت کند, حاضر نباشند یک آخوند رئیس جمهورشان باشد, کسی که لباسی غیر از لباس سنتی اکثریت مردم جامعه برتن دارد یعنی از جنس و از خود آنها نیست بر آنها حکومت کند.

همچنین به ایرانیان غیور و آزاده ای که این نمایش تهوع آور را تحریم کردند می گویم: دوستان اگر دیدید که علی رغم فراخوان های مکرر برای تحریم نمایش انتخابات باز هم تعدادی از ایرانیان در انتخابات شرکت کردند و هر کدام با تفاسیر و توجیهات سخیف و مسخره شرکت خود در نامشروع ترین حرکت تاریخ ایران اعلام کردند شما ناراحت نباشید, همواره راه کرامت و آزادگی, مسیر مبارزه برای احقاق حقوق در برابر ارتجاع هار مذهبی راهی بسا نا همواره و سخت و پر مشقت است لذا از کمی رهروان راه ناراحت و پریشان نشوید هر کسی لیاقت قدم زدن در این مسیر سخت و پر مخاطره را ندارد. قله های رفیع و سر به فلک کشیده هیچگاه توسط افراد سست عنصر و راحت طلب فتح نمی شوند. انسان های با اراده و فداکار می خواهد.

شنا کردن در خلاف جریان آب همواره کار ماهیانی است که هر چند کوچولو اما با افکاری بس بلند و اراده ای به سختی پولاد است, ماهیانی که در اندیشه رسیدن به دریا هستند و از ماندن در برگه عفن و بوگندوی ولایت بیزارند, شنا کردن بر خلاف جریان اب هنر است و گر یک ماهی مرده براحتی با مسیر و جریان آب میرود!  مبادا خودتان را با کسانی که مانند برگ خشک و یا پر کاه با هر باد و نسیمی به این طرف و انطرف بحرکت در می  آیند مقایسه کنید. مبادا سطح پایین برخورد برخی افراد بی هویت, سست عنصر و بی اراده شما را ناراحت و افسرده کند. غیر ممکن ها را کسانی محقق می کنند که نباله رو اکثریت نیستند و همرنگ شدن با جماعت برگ خشک و پر گاه برایشان ارزش نیست, آزادی و حق و حقوق خود را از دیکتاتور گدایی نمی کنند, چه رقت انگیز است حال و روز کسانی که می دانند هیچ چیز را نمی توانند تغییر دهند ولی باز هم با دلخوش کردن به وعده های پوچ خود را فریب می دهند!

در رابطه با بعضی از به اصطلاح هنرمندان و روشنفکران که بازیچه و عروسک تیلیغاتی این یا آن کاندید شدند نیز تنها به یاد آوری حرف زنده ياد احمد شاملو بسنده می کنم که به شیوا ترین بیان صف خود را از هنرمندان و روشنفکران قلابی جدا کرد و گفت: « هنرمند هميشه بر قدرت است نه با قدرت, حالا اگر يکی می خواهد برود با قدرت باشد, بگذار برود خودش را با بند تنبان فلان رئيس جمهور دار بزند. اصلآ برايم مهم نيست نه زنده بودنش برايم مهم است نه مردنش. هنر که می تواند چيز مفيدی را زيباتر عرضه کند و به آن قدرت نفوذ بيشتری بدهد بايد از خنثی بودن شرم کند. فضيلت هنرمند است که در اين جهان بيمار به دنبال درمان باشد نه تسکين, به دنبال تفهيم باشد نه تزئين, طبيب غمخوار باشد نه دلقک بيعار».

شب ماندنی نیست, پایان شب تیره و دمیدن صبح آزادی و دمکراسی ایران حتمی و به یمن ایستادگی شما محقق خواهد شد. جهان پر است از ترسو های خوش فکر و خوش ذوق که هیچ چیزی را در جهان تغییر نمی دهند. درود بر عزم و شرفتان!   

 

Kaveh179@gmail.com