کاوه ال حمودی: هلاکت فاسم سلیمانی پایان یک دوران و شروع دوران جدید

متاسفانه بر سر بسیاری مسائل در کشورمان نگاه معیوب وجود دارد. برای همین است که می بینیم برخی قاسم سلیمانی را “قهرمان” و بخشی دیگر او را “جنایتکار” میدانند.  

راستی چگونه می شود که شاخص ترین فرمانده نظامی و مجری بلند پروازی های برون مرزی نظام را “قهرمان” دید و در عین حال مدعی مخالفت با رژیم ولایت فقیه و جمهوری اسلامی هم بود؟!

بر سر بازتابها و تاثیرات ضربه هلاکت قاسم سلیمانی بر روی جمهوری اسلامی و همچنین اپوزیسیون ان هم کماکان همین نگاه معیوب وجود دارد و پرسش ها و گمانه زنی های بسیاری مطرح است.

برخی ابراز نگرانی می کنند که مرگ قاسم سلیمانی ممکن است باعث سرکوب بیشتر ازادیخواهان گردد, برخی دیگر نگران بروز جنگ قریب الوقوع هستند! 

در حالیکه رژیم هیچ گاه سرکوب را در هیچ مقطعی قطع و یا کم نکرده است که بخواهد ان را افزایش دهد. 

مهمترین عامل و تهدید جنگ در منطقه ماجراجویی ها و تنش افرینی ملایان است. 

نباید تحت تاثیر تبلیغات رژیم بود.

اولین بازنده و اولین زیان کننده این تحول خود رژیم است.     

هر کس کمترین اشنایی با ماهیت رژیم اخوندی داشته باشد بروشنی میداند که ولایت فقیه هیچگاه بر روی وزارت خارجه و بر روی پیشبرد اهداف خود از طریق دیپلماسی حساب باز نکرده است, اگر چنین بود چه نیازی به دستگاه عریض و طویلی با بودجه نا محدود مانند سپاه تروریستی قدس بود؟! 

ولایت فقیه همواره خط و استراتژی خود یعنی صدور انقلاب و بنای هلال شیعی را با نیروی قدس پیش برده است, نیروی قدس به سرکردگی قاسم سلیمانی در حقیقت نوک پیکان سیاست های برون مرزی رژیم ولایت فقیه را تشکیل میدهد. 

بهمین دلیل است که قاسم سلیمانی تنها فرمانده نظامی بود که بمدت طولانی بیش از بیست سال در سمت فرماندهی نیروی قدس ابقا شده بود و اگر کشته نمیشد معلوم نبود که تا جند سال دیگر در این مقام ابقا می شد؟  

همین مسئله بخوبی نشان میدهد که قاسم سلیمانی فرد نردیک و مورد اعتماد شخص خامنه ای بود. 

ژنرال دیوید پترایوس که قبلا مقام سرفرماندهی کل ارتش امریکا در منطقه خاورمیانه, شرق افریقا و اسیای مرکزی را بر عهده داشت در مصاحبه با فارین پالیسی در مورد اهمیت کشته شدن قاسم سلیمانی گفته است: این اقدام بدون اغراق مهمتر از کشتن بن لادن و یا حتی مرگ البغدادی رهبر داعش است. 

قاسم سلیمانی معمار و فرمانده عملیاتی تلاشهای رژیم ایران برای تحکیم سلطه به اصطلاح هلال شیعی که گستره ان از ایران تا عراق از طریق سوریه به جنوب لبنان می باشد. 

واقعیت اینست که خامنه ای دچار اشتباه محاسبه مهلکی شده بود, او تصور می کرد که دونالد ترامپ بشدت درگیر پروژه انتخابات ریاست جمهوری است و نمی تواند نسبت به اقدامات تحریک امیز رژیم ایران در منطقه و در قبال ایجاد مزاحمت برای کشتی ها و کشتیرانی ازاد در خلیج فارس و یا علیه موشک پرانی و هدف قرار دادن تاسیسات نفتی ارامکو درعربستان…واکنش نشان دهد.     

بخصوص بعد از این که امریکا و اروپا طی بیانیه هایی اعلام کردند که تحقیقات صورت گرفته بر سر موضوع حمله موشکی به تاسیسات نفتی ارامکو در عربستان نشان میدهد که این اقدام از سوی رژیم ایران صورت گرفته است, اما اقدام مشخصی هم در تنبیه ملایان صورت نگرفت, خامنه ای این بی عملی را اشتباه ترجمه و تفسیر کرد. واضح است که این مسئله دادن پیام غلط به خامنه ای بود. که گویی می تواند دست به هر ماجراحویی و تنش افرینی و اقدامات تهدید امیز بزند, بدون اینکه عواقبی برایش داشته باشد و این مسئله از نظر محتوایی ارسال پیام ضعف بود که خواه ناخواه تبعات بسیار وحشتناکی را در پی خواهد داشت و به ناارامی های بازهم بیشتری درمنطقه و دیگر نقاط جهان منجر می شد, بهمین دلیل امریکا می باید بهر قیمتی واکنش ضروری نشان میداد. 

داستان هلاکت قاسم سلیمانی در حقیقت بیانگر پایان یک دوران و شروع دوران جدیدی است. 

پایان دوران شاخ و شانه کشیدن ملایان, و شروع دوران برخورد جدی با تنش افرینی و ماجراجویی انان است.  

از این به بعد ولی فقیه برای هر اقدامی که می کند, باید انتظار واکنش متناسب را هم داشته باشد. 

اکنون در مقابل ولی فقیه دو راه (سازش و یا رویارویی) وجود دارد, هر کدام از این دو راه و دو گزینه انتخاب کند, شرایط بزیان اوست.  

دوران سکوت و مماشات سازشکارانه در قبال قلدری و شاخ و شانه کشیدن ولایت فقیه به پایان رسیده است و دوران جدیدی شروع شده است.

دورانی که روند قضایا در هر حال علیه ملایان و علیه قلدری و قانون شکنی انان و بی شک بسود مخالفان و اپوزیسیون ملایان می باشد. 

کاوه ال حمودی 

Kaveh179@gmail.com