فرّخ حیدری: دمپایی زندان!
اولین پایی که منو پوشید یک زندانی بود، این جوری شد که منم راه افتادم. نمیدونم کی بود، خب زیاد فرقی هم نمیکرد که پای کی باشم و مال کی باشم. فقط خوشحال بودم که راه افتادم و اینور و اونور میرم و با همه هستم. آخه تا چند روزادامه