افسانه اسکویی: کودک خیابانی

با موهای ژولیده کودکانه
در ژنده پوش تن فرسود
با چشمان همیشه خسته
در جستجوی کدام خانه ای؟

زیر سقف شب سیاه بی ستاره
بر کارتن و
بالش سنگفرش سرد،
در خواب ناز شیرین ،
خواب کدام لقمه نان می بینی کودکم ؟

وقت ناهار و
سفره ای ، روزنامه.
با تصویر کدام عمامه بر سر و “انگل زاده”
سیر ازغذای نخورده روز می شوی؟

با عشق وامید همیشگی
در قلب کوچک
وکتف خسته ات
از دوش زباله های
جهل و جنایت حاکمان شهر،
راه کدام خانه را طی می کنی؟

راهی که تو می روی
این گونه امروز،
دست آور پوشاندن
چشم و گوش ماست.

گناه از تو نیست کودک نازنین
گناه ما ست،
این همه سهل انگاری
 
 
افسانه اسکویی
 ۲۰۲۰-۴-۲۸