ابوذر غفاری
در روزهای اخیر ایرانیان در سراسر جهان و درون کشور، به مناسبت روز جهانی علیه مجازات اعدام به خیابانها، میادین و شبکههای اجتماعی آمدند تا فریاد مشترکی سر دهند: نه به اعدام، نه به سرکوب و نه به فقر.
اما شاید تأثیرگذارترین صدا از جایی برخاست که رژیم میپندارد در آن خاموشی مطلق برقرار است، از درون دیوارهای سرد و خفقانآور زندان قزلحصار.
شعارهایی که دیوارها را لرزاندند
زندانیان سیاسی قزلحصار، به مناسبت روز جهانی علیه مجازات اعدام، با شعارهایی چون
«هر سه ساعت یه اعدام، یادآور قتلعام!»
«نه به اعدام، نه نه نه!»
«مرگ بر خامنهای!»
«برپاخیز، از جا کن، بنای کاخ دشمن!»
به صراحت فریاد اعتراض خود را علیه یکی از سیاهترین چهرههای این حکومت یعنی اعدام و سرکوب سازمانیافته بیان کردند. این فریادها پژواکی از دردی است که سالهاست در تار و پود جامعه ایران رسوخ کرده است، دردی از جنس فقر، تبعیض، تحقیر و بیعدالتی.
چرا جامعه ایران به نقطه انفجار رسیده است؟
اعتراضات اخیر، چه درون زندانها و چه در خیابانها، نشانهای روشن از یک واقعیت اجتماعی غیرقابل انکار است: مردم ایران به مرز تحمل ناپذیری رسیده اند.
دههها سرکوب سیاسی، فساد سیستماتیک، گرانی افسارگسیخته، بیکاری، ناامیدی جوانان و تبعیض ساختاری، جامعه را به آستانه فروپاشی اخلاقی و اقتصادی رسانده است.
رژیم “ولایت فقیه” به جای اصلاح و پاسخگویی، با تشدید اعدامها، سرکوبها و ارعاب میکوشد قدرت پوسیده خود را حفظ کند. اما تاریخ نشان داده است که هرگاه حکومتها برای بقا به زور و خون متوسل شوند، عملاً وارد مرحله پایانی خود شدهاند.
اعدام؛ ابزار ترس یا نشانه ضعف؟
در نگاه مردم، اعدام دیگر نه ابزار عدالت، بلکه نشانه ترس رژیم از مردم است. وقتی هر سه ساعت یک حکم اعدام اجرا میشود، این نه اقتدار، بلکه وحشت حاکمان را بازتاب می دهد.
اعدام برای خاموش کردن صداهاست، اما حالا همان اعدامها به فریادی جهانی علیه رژیم بدل شدهاند.
از زندان تا خیابان؛ یک صدای واحد
جنبش “نه به اعدام” امروز فقط یک مطالبه حقوق بشری نیست، بلکه تبدیل به نماد مقاومت و بیداری عمومی شده است. زندانیان سیاسی با جان خود هزینه این مقاومت را میپردازند و مردم در بیرون از زندانها با حضور در تظاهرات و آکسیونهای جهانی، صدای آنان را به گوش جهان میرسانند.این هماهنگی، این وحدت صدا، نشانه آغاز فصلی نو در تاریخ معاصر ایران است، فصلی که در آن مردم، فارغ از ترس، فریاد میزنند:
“نه به اعدام، نه به دیکتاتوری، آری به آزادی و دمکراسی”.
نشانههای فروپاشی؛ پایان دوران تاریکی
تداوم اعتراضات درون و بیرون زندانها، همزمان با بحران اقتصادی و انزوای بینالمللی رژیم، همه از یک واقعیت حکایت دارد: پایه های حکومت به لرزه افتاده است.
وقتی فقر، گرانی، سانسور، فساد و خشم در کنار هم میایستند، جامعه دیگر به وضعیت پیشین بازنمیگردد.
و این همان چیزی است که این روزها در ایران شاهد آنیم، روزهای پایانی یک نظم پوسیده و آغاز امید به رهایی.
نتیجهگیری: فریادی که خاموش نخواهد شد
طنین شعار زندانیان قزلحصار، فقط صدای چند نفر در یک زندان نیست؛ پژواکی است از وجدان بیدار ملتی که دیگر نمیخواهد بترسد.
اعدام شاید جسمها را خاموش کند، اما فریاد آزادی را نه.
ایران امروز در میانه رنج و امید ایستاده است و از درون این تاریکی، نوری در حال طلوع است که هیچ زندان و هیچ طنابی یارای خاموش کردنش را ندارد.



















