افسانه اسکویی: گذر سیمرغ رهایی مردم ایران از وادی سختی ها

۲۶مهر روز انتخاب خانم مریم رجوی به عنوان ریس جمهور مقاومت مردم ایران مبارک باد.

سيمرغ نماد آفرینش است وبخشی از آیین ایران باستان را نمایندگی می کند. آیینی که خدایان بسیار در جان هستی وآدمی درهم آمیخته اند وبه هم وبه جهان عشق می ورزند وهستی از این پیوند می روید.

سیمرغ مظهر بی نشان حق است که دیگر پرندگان در جستجوی او تصمیم به سفر می گیرند.

ماجرا این گونه أغاز می شود: ”مرغان همه گرد آمدند وگفتند ما را رهبری باید که به رهبری او تسلیم شویم واو را به رهبری بشناسیم.”

بیایید در طلب او به راه افتیم واو را بیابیم ودر سایه او زندگی کنیم. فرمان بردار او باشیم وگوش به اوامر او داریم وپیرو احکام او شویم. ما شنیده ایم که رهبری است که او را سیمرغ می خوانند فرمان او در خاور وباختر جربان دارد. بیایید نزد او برویم وخویشتن بدو بسپاریم.

در این داستان جمع مرغان که مظهر سالكان راه حقند، در طلب رهبر خود به جستجوی سیمرغ، که جلوه ی حق است بر می آیند. در این میان هدهد راهنما وپیر طریقت مرغان است. آن ها به سوی کوه قاف که جایگاه سيمرغ است رهسپار می شوند.

در ابتدأ راه عده ای از مرغان هر کدام به بهانه ای از ادامه ی راه صرف نظر می کنند. هدهد با روایت داستان شیخ صنعان مابقی مرغان را به ادامه ی راه وا می دارد. مرغان در این مسیر سخت هفت وادی پیش رو دارند که اشاره به هفت وادی سلوک دارد. این وادی ها به ترتیب عبار تند از: طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحيد، حیرت، فقر وفنا.

در عبور از این وادی ها بسیاری از مرغان از پا در می آیند. واز میان آن همه پرنده فقط سی مرغ باقی می مانند که به جایگاه سیمرغ می رسند. در واقع سيمرغ خود این سی مرغ هستند که پس از عبور از هفت وادی «سيمرغ» شده اند.

با نگریستن در آينه حق در می‌یابند که سيمرغ در وجود خود آن هاست. در نهایت با این خود شناسی مرغان جذب جذبه خدا وند می شوند وحقیقت را در وجود خویش می‌یابند.

در بیش از صد سال مبارزه مردم برای رسیدن به آزادی همیشه دستگیری، زندان، شکنجه، تهمت و افترا، اعدام وجود داشته است.

براستی مگر سیمرغ رهایی مردم ایران از وادی سختی ها با عشق وفدا عبور نکردند؟

در هجرت نیز در اخراج مجاهدین از فرانسه، عمليات های تروریستی وبمباران وموشک باران علیه مجاهدین در أشرف و لیبرتی، وهم اکنون هزاران توطنه تروریستی در اروپا بر علیه مقاومت مردم ایران در جربان است.

امروز پس از گذشت ۴۰ سال، سیمرغ رهایی مردم ایران بر فراز آسمان ایران زمین، بال گسترده است. آنان نه تنها ازمیان ”هفت وادی ” بلکه از هفتصد وادی سختی ها برای آزادی میهن در زنجیرمان عبور کرده اند.

سیمرغ مردم ایران در پیوند با کانون های شورشی وارتش رهایی بخش، ضحاك زمان را بر زمین می کوبد وأغاز هستی خوشبختی ایران زمین را رقم می زند.

چکیده ای از عشق

نگاه سبز چشمانت ، به هر صحرا چمن زاری است
اگر دُر در دل دریاست ، تو مروارید به لب داری
ستاره گرچه زیبه ، گر درخشان
تو آن دنباله دار اختر، هزاران فروغ جاودان داری

تو آن پاکی که قلبم طاقت عشقت ندارد
تو آن خوبی  ، کلامم جرات و صفت ندارد

به مقصد می رسد کشتی ،در این طغیان دریاها
مسافر را امان باشی ،اگر نوحش تو می باشی
ظالم را تو کیفر، به هر مظلوم پناه باشی
ضحاک زمان را تو ، کاوه در جهان باشی

تو علم را از کجا داری ، که درد وطن دانی؟
درد وطن ما را ،تو ناجی شفا داری

گر پروانه ای یا شمع ، بگو !
از گل بگو با من
تو آن شمع فروزانی  خورشید زمان باشی
تو آن گل زیبایی  ، در خزان بهار باشی

مسیحا ی زمان باشی ، به مرده جان همی بخشی
زمان را تو طیب باشی  مریض را شفا بخشی
تو آن خوبی ، تو آن پاکی  که عیسی زاده شد از آن
زبانم از بیان کوته ، کلام قاصر ز توصیفت
اگر گل می بودی یک روز ،   تو راهم خزان بودی
تو آن روینده گل ، مریم   ،    بهار جاودان داری

غم و غصه چه جای دارند ،  همه شادی تو می باشی
به بالا سر میهن  ،  چو سیمرغ در هوا باشی
اگر کافر نمی باشم  ، همه خلق را تو خالق باش
به هر زخمی تو مرهم  ، بی کس  را تو کس می باش

دلت سرشار ه از خوبی ، به لب خنده همی داری
درآن خنده نوید فتح   به زن ها ،کودکان داری
درآن خنده ،.  امید صلح و پیروزی به ره داری

افسانه اسکویی
۲۵ مهر۱۳۹۷