جمشید پیمان: دشمنی با دشمن اصلی حاکمیت اخوندی!

در نظام پیشین بهای درخواست آزادی و حاکمیت مردمی سنگین بود و طاقت شکن ! در حاکمیت آخوندی که فساد و ظلم و بی قانونی اش هزاران برابر دیکتاتوری شاه است، طلب آزادی و استیفای حقوق اجتماعی و کوشش و مبارزه برای احیای حاکمیت مردم  بسیار پرهزینه تر و طاقت شکن تر است!

مبارزه برای ازادی در نظام پیشین با وجود هزینه های جانی و مادّی اش، چندان پیچیده نبود: در یک جبهه طرفداران شاه بودند و در جبهه ی مقابل مخالفان او! مخالفان دیکتاتوری شاه اگر در احزاب و گرو ه های گوناگون هم پراکنده بودند اما عمل‌کرد اکثریت نزدیک به اتفاقشان در راستای سلب قدرت غیر قانونی شاه بود

در نظام جمهوری اسلامی امّا وضع گونه ای دیگر دارد: امروزه در صحنه ی سیاسی نه دو جبهه که سه جبهه با مشخصات معین حضور فعال دارند:

ـ جبهه نخست؛ خود نظام آخوندی و وابستگان مستقیم و شناخته شده ی داخلی و خارجی اش!

ـ جبهه ی دوم؛ مخالفان و دشمنان نظام که بطور رسمی خواهان سرنگونی یا براندازی یا حذف همه جانبه‌ی رژیم اند، هرچند که برای پیش‌بُرد مبارزه و تحقق امر براندازی دارای برنامه و شیوه عمل مشترکی هم نیستند! در این جبهه بطور واقعی بزرگ ترین، شناخته شده ترین و کارآمد ترین وتاثیر گذارترین نیروی برانداز یا سرنگونی خواه ، شورای ملی مقاومت و ارتش آزادی بخش ملی ایران با محوریت سازمان مجاهدین خلق است.

ـ جبهه‌ی سوم؛ که تشکیل دهندگانش بیشتر با عنوان « اپوزیسیون نما» شهرت دارند، متشکل از افراد و گروه هایی است که در ظاهر علیه نظام آخوندی موضع می گیرند و از ارائه ی شعارهای تند و تیز هم روی‌ نمی گردانند. امادر بزن‌گاه های تعیین کننده، و آنجا که منافع و موجودیت رژیم جمهوری اسلامی در معرض تهدید جدی و خطر قرار می گیرد، وارد عرصه پیکار می شوند و تیر و توپ تبلیغاتی شان را با شدت هرچه بیشترشلیک می کنند. اما هدف شلیک آنها نه نظام آخوندی که بطور دقیق و عمدی، با صراحت ، دشمنان نظام اند! روش و شیوه ی کار این جبهه و در این راستا به شیوه و روش “هشتاد ـ بیست” معروف است که دستورالعمل وزارات اطلاعات رژیم است. به این معنی که تشکیل دهندگان این جبهه برای تبلیغ علیه نظام تا هشتاد درصد، دست باز دارند. اما آن بیست درصد باقی مانده را باید صرف کوبیدن  و زدن جدی ترین بخش نیروهای ضد نظام بکنند، آنهم نه سر خود، بلکه در چارچوب عملکر خود نظام در این راستا! خوب است در این مورد نمونه هایی بیاورم:

ـ نمونه نخست : وقتی که دولت آمریکا در برابر مقاومت برحق مجاهدین و شورای ملی مقاومت و با تمکین از قانون، ناگزیر به حذف نام مقاومت ایران از لیست تروریستی شد، بخشی از دُم داران این جبهه در پوش جمهوری خواه و مشروطه خواه و کمونیست و مذهبی که همگی هم خود را اپوزیسیون نظام جا می زنند ، در یک نامه ی سرگشاده به نهادهای قانونی آمریکا خواستار ابقای شورا و مجاهدین در لیست تروریستی شدند! همان خواستی که همزمان از حلقوم باندهای گوناگون حاکمیت جنایت کار آخوندی بیرون زده بود!

ـ نمونه دوم و تا امروز ، آخرین نمونه: دیدار مایک پمپئو وزیر پیشین امور خارجه ی آمریکا با خانم مریم رجوی درشهر اشرف سه دارای چنان بازتابی بود که باز هم اعضای این جبهه‌ی “هشتاد ــ بیست” آسیمه سر و از هر سوراخ آشکار شدند و هر کدام با بوقی و به گونه ای، همراه، همنوا و همسو با رژیم آخوندی، به خیال خودشان به تخطئه و تخریب این دیدار پرداختند!

امّا مبارزه برای براندازی حاکمیت آخوندی یا جمهوری اسلامی ( نظام ضد بشری مسلط بر کشور ایران با هر اسم و عنوان رسمی و غیر رسمی) تا تحقق این هدف و فراهم شدن شرایط حضور و دخالت آزادانه مردم ایران برای تاسیس یک نظام جمهوری دموکراتیک، نه تنها ادامه دارد بلکه برشدت و شتاب آن هم افزوده می شود

آن اشتباه و خطای پرهزینه ی سپردن قدرت به خمینی فریب کار، نباید تکرار بشود. سیکل معیوب دیکتاتور قیام دیکتاتور در کشور ما باید درهم شکسته شود. شورای ملی مقاومت در این مسیر گام نهاده و از رفتن هم باز نخواهد ایستاد

در این زمینه کوشش و فداکاری مقاومت در عرصه داخل کشور و در صحنه ی بین المللی برای تضعیف جمهوری اسلامی و فراهم کردن فرصت و امکان هرچه بیشتر برای سرنگونی آن است.

ماندگاری و پایداری مقاومت و به بیچارگی انداختن رژیم در داخل و دیپلوماسی مقتدارنه و کارآمد در سطح جهانی، براستی شکوهمند و بی نظیر و برای هر انسان منصف و آزادیخواه شایسته ی احترام است . در این راستا به نظر من یکی از بهترین کارهای مقاومت ، ایجاد رابطه با کشور های عضو سازمان ملل متحد و نیز سازمان ها و گروه های سیاسی و شخصیت های سیاسی، اجتماعی و علمی  برای به حد اقل رساندن و در صورت امکان قطع رابطه با حاکمیت آخوندی است!

در این نقطه و عرصه، زدن انگ های بی معنی و بیهوده نظیر؛” همکاری و همدستی با امپریالیست ها ، سرمایه داران غارتگر، استعمار گران و نظایر اینها به کشورهایی که در شکل گیری مناسبات میان ملل مؤثرند، در بهترین حالت نشان از نا آگاهی و ماندن در میانه ی قرن بیستم است. وگرنه بی عمل ها، فرصت طلب ها، فراریان از مبارزه و نق زن های حرفه ای ، حسودان و کین توزان،در برابر هر کوشش و تلاش این مقاومت، از جمله کوشش های دیپلوماتیک آن، از در ایرادگیری و بهانه جویی و دشمنی وارد می شوند. و این رفتار های زشت و ضد منافع ملی ایران گاه به جایی میرسد که ژرفای مغزشان را بیرون می ریزند و آشکارا اعلام می کنند که «««البته همین نظام»»»!

جمشید پیمان،23/5/2022