جمشید پیمان: یک کهکشان ستاره

با تشکر از دوست ارجمندم ، “حسن حبیبی” که

در سرودنِ این شعر از ایده ی زیبایش الهام گرفتم!

***
در من گریست دیشب
تا صبح مامِ میهن
جاری به هق هقش بود
تصویر سر به داران
جان خسته بود رستم
در چاهِ نابرادر
آرش فتاده از پا
با خنجر انیران
دیشب به بزم ضحاک
در خون تپیده بابک
در بند پای یعقوب
دیوِ سپید رقصان
کاوه پریش و حیران
در من گریست دیشب
تا صبح مام میهن
اما نماند خاموش
امّا نگشت ویران
همراه شد دماوند
با خنده های های رامین*
جوشید قلب البرز
با زانیار مغرور*
با شعله های لقمان*
با شور سر به داران
خواهد شکست آخر
در کوچه های شورش
تندیس زشت ظلمت،
روید دوباره از خاک
یک کهکشان ستاره
در آسمانِ ایران

*اشاره به زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی که
جمهوری جنایت کار اسلامی به جرم آزادی خواهی اعدامشان کرد!

جمشید پیمان
9092018