مقامات دولتی با ارائه برخی از شاخصهای اقتصادی مدعی هستند که آثار منفی تحریمهای ناشی از «فشار حداکثری» ایالات متحده رو به کاهش است و اصطلاحاً از نقطه اوج این فشارها گذر کردهایم.
پرسشی که درباره ادعاهای دولتمردان مبنی بر پایان تاثیرات منفی فشار حداکثری میتوان مطرح کرد آن است که بر فرض آن که تاثیر تحریمها به نقطه پایانی رسیده و در مرحله پس از فشار حداکثری باشیم گام بعدی دولت ترامپ چه خواهد بود؟ آیا ادعاها درباره پایان فشار حداکثری لزوماً به معنای نوید اتفاقات خوشایند و خبرهای خوبی است؟!
واقعیت آن است که سیاست دولت ترامپ در قبال جمهوری اسلامی بر دو پایه استوار است؛ پایه نخست پیشنهاد مذاکره برای توافقی که مختصاتی متفاوت از برجام دوران باراک اوباما را داشته باشد و پایه دیگر همین سیاست فشار حداکثری از طریق اعمال تحریم نفتی و ایجاد ممنوعیت بر صادرات نفت ایران و همچنین تحریم پولی و بانکی است.
با نگاهی به ارزیابیهای داخلی و بینالمللی از اقتصاد ایران میتوان به این نتیجه رسید که حتی اگر از نقطه اوج تحریمها گذر کرده باشیم نیز با توجه به فقدان چشماندازی امیدوارکننده برای تغییر این شرایط آثار مخرب تحریم بر اقتصاد ایران تا سالهایی طولانی باقی میماند.
از سویی دیگر عدم تمایل مسئولان جمهوری اسلامی به مذاکره مستقیم با ایالات متحده شرایطی را ایجاد میکند که گزینههای موجود برای رفع تحریمها نیز اندک و اندک شود.
بر این اساس پرسش قابل طرح این است که پس از فشار حداکثری آمریکا و با توجه به نبود امکانی برای مذاکره جهت دست یافتن به توافقاتی تازه میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده چه گزینهای در دسترس خواهد بود؟
در پاسخ به این پرسش دو گزینه مطرح میشود؛
گزینه نخست آن که برخی معتقدند گزینه جایگزین مذاکره بر مبنای علم دیپلماسی و تجارب تاریخی در این حوزه برخورد سخت دو سوی این میدان خواهد بود و بر همین اساس وضعیت پس از فشار حداکثری نه تنها لزوماً شرایطی مناسبتر از امروز نیست بلکه میتواند وضعیت را سختتر از امروز کند
اما در مقابل برخی دیگر هم بر این نکته تاکید دارند که سیاست خارجی تازه جمهوری اسلامی که «مقاومت» نامیده میشود در نهایت سبب پایان فشار حداکثری و عقبنشینی دولت ترامپ خواهد شد. حال باید منتظر ماند و دید که کدام یک از این دو پیشبینی درباره دوران پس از فشار حداکثری محقق خواهد شد. بهار نیوز