علیرضا یعقوبی: اعدام در انظار عمومی، جنایتی علیه بشریت

yaghobiدیشب خسته و مانده از کار روزانه به منزل برگشتم، همسر و دخترم را غرق در ماتم و عزا دیدم. گفتم شاید حادثه ای دیگر برای عزیزانمان روی داده است که آنها را اینگونه افسرده ساخته است. علت را جویا شدم، بعد از مدتی سکوت، همسرم گفت که ما فیلمی از اعدام دیده ایم و اینچنین از دیدن آن متأثر شده ایم. در جواب گفتم : «خوب بهتر بود که چنین فیلم هایی را تماشا نکنید!». مطابق معمول سری به صفحات فیس بوک دوستان زدم تا به فیلم مورد گفتگو رسیدم، تازه فهمیدم که فیلم مورد گفتگو از صحنه اعدام واقعی در ایران بوده است. تا صبح داشتم با خودم کلنجار می رفتم. نه از شدت وحشیگری جلادها  و مأموران اجرای حکم چون خشونت را درباره خود هم کم ندیده بودم. دردم از حضور مردم و شعارهای آنها بود. براستی ما ایرانیان در کجای تاریخ ایستاده ایم؟. چرا خشونت و خشونت ورزی با تاریخ ما ایرانیان عجین گشته است؟.

همزمان فیلم دیگری در محیط یوتیوب از کشته شدن یک فرد انگلیسی در خیابانهای لندن را هم حتما هموطنان مشاهده کرده اند. فردی ۴۸ ساله فعال مدنی به دوچرخه سواری که در پیاده رو به دوچرخه سورای مشغول بود، اعتراض داشت. ادامه اعتراض او با مشت سنگین دوست همراه دوچرخه سوار مواجه شد که منجر به مرگ فرد معترض گردید. دادگاه بخاطر قتل غیر عمد، قاتل را به چهارسال و نیم زندان محکوم کرد!.

براستی هدف از مجازات چیست؟ جز تنبه فردی و عبرت آموزی اجتماعی؟. مسلما هدف قانونگذار جزایی جز این نبوده که بزهکار را به مجازات لازم رسانده تا کسب تنبه کرده و جامعه نیز در پس مجازات بزهکار عبرت بیاموزد تا «جرم» و «بزه» به یک عادت در جامعه تبدیل نگردد. این قانونمندی برآمده از خرد در دنیای متمدن است. اما در جامعه امروز ایران قانونی بنام «مجازات اسلامی» تنها و تنها «انتقام» و کینه کشی متعلق به دوران توحش را یگانه هدف خود قرار داده است. ارزشی بغایت جاهلی و متعلق به دوران مادون تاریخی که اقوام فردی را که بقتل رسیده است، «صاحب دم» می شناسد و برای آنها حق     نتقام و کینه کشی برابر با حادثه ای که اتفاق افتاده است، قائل شده است. هدف نه تنبه فردی و نه عبرت اموزی اجتماعی در پس اعدام های وحشیانه خیابانی است. هدف همانا کینه کشی و انتقام و ارضای چنین حسی است و جامعه گرفتار کینه کشی و انتقام، مسلما جامعه ای بیمار است. در یک کلام اجرای قوانین جزایی بنام «قصاص» متعلق به دوران جاهلیت، یک جنایت آشکار و ظلمی مسلم بر تمامی بشریت متمدن است.

بر هیچ ایرانی پوشیده نیست که رژیم جمهوری اسلامی عاجز از درک چالش ها و مشکلات و معضلات جامعه ایران و جاهل به تمامی دستاوردهای بشریت معاصر تنها راه مقابله با ناهنجاری های فردی و اجتماعی را در حذف صورت مسئله می بیند. در پس هر اعدام خیابانی باید چنان رعب و وحشتی بر جامعه مستولی شود تا اصل باقی مانده از دوران توحش یعنی «النصر بالرعب» تحقق یابد و جانیان و غارتگران حاکم فارغ از هرگونه ترس و وحشتی به کار خویش پردازند. جامعه ای که عنصر «اراده» و «تصمیم» برای تغییر سرنوشت خویش از طریق ایجاد رعب و وحشت از آن سلب شده باشد، جامعه ای است با امنیت مرده و فاقد هر  گونه اراده و تصمیم و عزم. طنز تلخ آنکه جاهلین حاکم بر ایران حتی یکی از عوامل پیروزی سپاه مهدی موعود بر قدرتهای جهانی را در تحقق همین اصل یعنی «النصر بالرعب» می دانند چرا که در غیاب این اصل پیروزی «شمشیر» بر «سلاح اتمی» تحقق نخواهد یافت!.

حضور مردم در مراسم اجرای اعدام شاید برای هر انسان فرهیخته، فاجعه بارترین و دردناکترین بخش چنین نمایشاتی باشد. شاید بشود عقب ماندگی های اقتصادی را با یک طرح جامع و با تلاش و کوشش و اراده جمعی با بکارگیری ابزارهای مناسب، حل و فصل نمود اما بیشک «تحول فرهنگی» نیازمند زمان است که جامعه شناسان و مصلحان علوم اجتماعی برای تحقق آن بستر سازی بمدت ۳ نسل را لازم می دانند.

تمام اینها تحقق ناپذیر نیست الا با سلب حاکمیت از دین و جدا سازی آن از دولت. در عصر کبیر آگاهی بکارگیری قوانین و مجازات های دوران توحش و بربریت بنام «قصاص» بزرگترین جنایت در حق «کرامت انسان» و «حقوق بشر» است. مجازات اعدام بجا مانده از روابط عشیره ای و دوران شبانی، منطبق با ارزشهای جاهلی است و باید نقض شود. بیشک با قافله تمدن بشری همراه نخواهیم شد اگر نتوانیم ارزشهای جاهلی و رسوبات بجا مانده از قرون میانی تاریخ را از فرهنگ و از تمدن ایرانی که یکی از تمدنهای باستانی است، بزدایم.

علیرضا یعقوبی 27 فوریه 2014