علیرضا یعقوبی – حق با حسن داعی است

AlirezaYaghoobiدر فیس بوک به مطلبی برخوردم از گفتگوی یک کارگزار رژیم آخوندی بنام «مجید تفرشی» که گویا نظر آقای حسن داعی درباره انتخابات رژیم را توهین به مردم ایران می پنداشت. فیها عجبا. ۳۴ سال ملتی را به فقر و فاقه و ذلت و خواری کشاندن، اهانت به ملت ایران محسوب نمی شود. ملتی را صدقه خور کردن، توهین به کرامت انسانی بحساب نمی آید. در هر شهر و دیاری مردم را بدنبال اتوموبیل حامل «رهبر» و «رئیس جمهور» و مقامات ریز و درشت «نظام» کشاندن برای دریافت یک گونی سیب زمینی یا تراول چکی ! نفی ارزشهای والای انسانی نیست. در همین ایام ماه رمضان به گواهی عکسی از سایت «فرارو» پرتاب کردن نان بر سر رو روی مردم تحت عنوان «نان صلواتي» حتما انجام یک فریضه است تا لگد مال کردن شخصیت و جایگاه انسان که دین اسلام آنهمه بر آن تأکید دارد!.

حسن داعی را خیلی ها چه در ایران و چه در خارج از کشور می شناسند. متانت و ادب در نزد او، حرف اول را می زند. جدا از جایگاه و مواضع فردی که با او به مناظره می پردازد، آنچه را که لازمه گفتگوی دوجانبه یعنی «احترام» است را بجا می آورد. در حین مناظره با طمانینه و صبر و حوصله به بیان عقاید و مواضع خود می پردازد. میان کلام این یا آن نمی پرد. کلام کسی را به پرخاشگری قطع نمی کند. با منطقی به پشتوانه ۳۴ سال مبارزه ملت ایران علیه دیکتاتوری فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران و بهترین فرزندانش، به بیان مواضع و عقاید سفافش می پردازد. و همین شفافیت مواضع ش، او را به یکی از محبوبترین چهره ها ازمیان شرکت کنندگان در مناظرات تلویزیونی بین هموطنان آزاده تبدیل کرده است. این را حتی می توان هنگام معرفی اش توسط مجری برنامه در چهره مقابل مناظره کنننده که معمولا از ابواب جمعی رژیم هستند خواند!. صریح اللهجه و از معدود روشنفکرانی است که بر چشم مردم ایران خاک نمی پاشد. اگر دیگران بر اثر ناتوانی در عمل به همراهی با رژیم رسیده اند، این او را به تواضع و افتادگی و احترام در برابر پیشتازان امر مبارزه واداشته است.

حال دشمن مترصد «بل» گرفتن از گفتار و کلام اوست تا از طریق لابی رسوایش آن را مصادره به مطلوب کند. اما اگر بحث در محتوا باشد نه در سطح ، باید گفت حق با حسن داعی است. وقتی در بحث اعلام می شود که تنها راه رسیدن به آزادی، حقوق انسانی و اجتماعی از صندوق های انتخاباتی رژیم می گذرد. وقتی یک استاد دانشگاه سطح علمی یک مدرس را تا حد یک مبلغ منبری رژیم و یک آخوند در حد علم الهدی پائین می آورد و در روز روشن در خیانت به تمام آموخته های علمی بر چشم مردم ایران خاک می پاشد، چگونه باید با او برخورد کرد و کرامت مردم ایران را پاسداشت؟. توهین اگر باشد کلام آن استاد دانشگاه است که مشخص نمی سازد که در کدام متون علمی، رژیم ولایت فقیه با توجه به ساختارهای حکومتی اش در کاتاگوری مشخص در علوم سیاسی در دسته «حکومتهای دمکراتیک» می گنجد؟ حتی در همین دسته بندیها تا پائین ترین رده اش که شفافیت در آنها در پائین ترین حد ممکن قرار دارد همچون زیمبابوه ، جایی برای برای «رژیم جمهوری اسلامی» وجود ندارد. انتخابات در این رژیم از مرحله اولیه نام نویسی تا تعیین صلاحیت و شکل تبلیغات کاندیداها و برگزاری آن و اعلام نتایج از مینیمم شفافیت از یک سو و نظارت منابع بیطرف داخلی و خارجی از سوی دیگر برخوردار نیست لذا نتایج چنین انتخابات ناعادلانه ای مخدوش است. این را نه این و آن رهبر سیاسی داخلی و خارجی که احتمالا در انتخابات و نتایج آن ذینفع است بلکه «علوم سیاسی» می گوید. ما در «علوم سیاسی» نورم ها و استانداردهای مشخص و معلومی داریم که بنا به رعایت آنها از سوی حکومتها، میزان پایبندی آنها را به قوانین و مقررات دمکراتیک، مشخص شده و جایگاه آنها را در پایبندی به دمکراسی معلوم می سازد. در حالیکه از اصول خدشه ناپذیر دمکراسی ، آزادی اخزاب و گروهها و مطبوعات آزاد و فعالیت آزاد نهادهای مدنی است.

تا این اصول خدشه ناپذیر آزادی و دمکراسی تآمین نشده باشد و حقوق آنها بدون هیچ خدشه ای رعایت نشده باشد، دم زدن از آزادی در چنین حکومتی از اساس دروغ، بی پایه و شیادانه است. بنا بر این نورم ها، « رژیم جمهوری اسلامی» در مقابل نامش تنها یک کلمه به شفافیت می درخشد و آن کلمه این است: دیکتاتوری هر آن کسی که در این حکومت شرکت می کند در حد کارگزار و عمله دیکتاتوری محسوب می شود. «مقاومت» در برابر این «دیکتاتوری» بنا به اصول مندرج در حقوق بشر و معاهده ها ی بین المللی، از حقوق انسانی هر شهروند آن کشور محسوب می شود. جامعه جهانی باید چنین رژیمی را تحریم نماید. دم زدن از اینکه فشار تحریمها روی مردم است، یک بهانه و توجیه بیش نیست.

این رژیم با نفی عزت و کرامت انسانی، مردم ایران را به مرگ تدریجی واداشته است. هیچ تحریمی کارسازتر علیه مردم ایران از ادامه حیات دیکتاتوری حاکم نیست. تحریم ها در دنیای امروز بنا به زدو بندها و معاملات پنهانی ، تعدیل پذیرند.

اما دیکتاتوری بنا به ماهیتش و آگاهی از قابلیت وجه المصالحه شدن حقوق شهروندانش با طرفهای مورد گفتگو و قراردادش، تسمه و گره را به گردن مردم هر روز بیش از پیش فشرده و می فشارد . اگر در عمل این رژیم در ۳۴ سال گذشته ندیدیم از همین کلام آخر خامنه ای می توانیم به آن گواهی دهیم. آنجا که حقوق انسانی یک اقلیت مذهبی را نفی می کند، آنجا که حق انتقاد از رژیم را حرام می شمارد. آنجا که رئیس قوه قضائیه اش که باید بر اساس قوانین بین المللی بیطرف باشد می گوید افعی جان فتنه گران گرم شده و جان گرفته است، ببینیم. باید آنجائیکه آخوند علم الهدی به جهنمی کردن زندگی در این دنیا بر مردم ایران رضایت نداده و هر آنکسی را که در انتخابات شرکت نکند را مسلما جهنمی در آخرت می داند، مشاهده کنیم. اینها تماما علیه حقوق بشر و کرامت و عزت انسانی است. این رژیم لکه ننگی بر جامعه بشری است و باید تماما به زباله دان تاریخ انداخته شود. و تمامی عمله و کارگزاران آنها در یک دادگاه بین المللی بصورت عادلانه محاکمه شده تا پاسخگوی جنایاتشان علیه بشریت باشند.

مجید تفرشی چگونه می تواند از تریبون وسیله ارتباط جمعی کشوری استفاده کند که ادعای بزرگترین دمکراسی جهان و تنوع ملیت ها و مذاهب دارد که در خود جای داده است؟. این از بی عملی جامعه روشنفکری ایرانی خارج از کشور است که قافیه باخته در مقاومت و ایستادگی فرصت عرض اندام چنین افرادی را در حمایت از یک دیکتاتوری خونریز و مذهبی و مادون تاریخی فراهم می آورد. باید یک صدا به اعتراض به آزادی عمل یک کارگزار دیکتاتوری، او را به نزد اربابش فرستاد. دادن تریبون به دست چنین فردی بزرگترین جفا در خق بشریت و کرامت انسانی و در خدمت نفی «حقوق بشر» است.

پاورقی:

۱- منظور صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران است.

 

http://www.youtube.com/watch?v=CX34xh-6CxY&feature=youtu.be