علیرضا یعقوبی: سفاهت آمیخته با بلاهت! 

محمدرضا خان روحانی لااقل معرف هواداران مقاومت ایران هست. کسی که با آمیختن بلاهت و سفاهت با وقاحت آنچنان ملغمه ای می سازد که «مرغ پخته» را هم بخنده وامی دارد.

نسل من بیاد دارد که بعد از انقلاب ضد سلطنتی و دستگیری مجاهد خلق محمدرضا سعادتی، خمینی و دستگاههای تبلیغاتی سنتی و رسمی اش مجاهدین را به جاسوسی برای شوروی سابق متهم کردند.

هنوز چیزی از این اتهام نگذشته بود که به یمن سرویس رسانی حزب توده و همزاد اکثریتی اش ، تمامی گروههای سیاسی بیکباره از اردوگاه جاسوسی برای شوروی به جبهه مقابل انتقال داده شده و متهم به ستون پنجم بودن آمریکای جهانخوار و «شیطان بزرگ» و جاسوسی برای آن کشور شدند.

از آن روز تا کنون بیش از ۳۶ سال است که می گذرد و در این میان کوهی از اتهامات وابستگی به غرب علیه مجاهدین بعنوان یگانه سازمان سیاسی که علیرغم تمامی کشتارها و اعدامها و شکنجه ها و فدیه ها و قربانی ها در صحنه مانده است، مطرح شده است. مسلما روحانی عقب مانده ترین فرد در بین جماعتی است که چنین اتهاماتی را مطرح کرده است.

بعنوان مثال بعد از سقوط رژیم سابق عراق اعلام شد که قوای آمریکایی مجاهدین را مأمور حفظ و نگهداری یک محور در خاک عراق کرده اند و  چه داستانها از جنایات «منافقین» علیه مردم مسلمان و بیدفاع عراق توسط آخوندهای گندگاو چاله دهان و دستگاههای تبلیغی شان ساخته نشد و حتی افراد و گروههایی بنام اپوزیسیون با این ارکستر به همنوازی نپرداختند، آنهم در شرایطی که قوای آمریکایی داشتند خاک «اشرف»‌را برای یافتن سلاح هسته ای دولت سابق عراق و یا انواع دیگر جنگ افزارهای نظامی زیر و رو می کردند.

مجاهدین خلع سلاح شدند، بر هر آنکسی که از الفبای علم سیاست آگاه بود، مشخص بود که در شرایط بی ثباتی مطلق عراق، تن دادن به چنین امری تا کجا می تواند خطرناک بوده و حتی خودکشی قلمداد شود.

چندین هزار مجاهد خلق خلع سلاح شده آنهم در کشوری که به یمن تلاش «آمریکای جهانخوار» (۱)و «انگلیس خبیث»( ۲) به حیات خلوت ولی فقیه تهران تبدیل شده بود.

یگانه راه در برابر مجاهدین در چنان شرایطی بکارگیری تمامی ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک در خدمت حفاظت از اشرف و توجه دادن جهان به خطر نفوذ بنیادگرایی مذهبی در عراق بود. دستگاه دیپلماسی شورای ملی مقاومت ایران شبانه روز به کار اشتغال داشت. از آلمانی که مبتکر «گفتگوی انتقادی» با رژیم بود و بیشترین رابطه اقتصادی را با رژیم تهران داشت تا در فرانسه ای که رئیس جمهورش در گفتگوی مستقیم با دیپلماتهای رژیم، سخاوتمندانه پیشنهاد داده بود که دولت آن کشور عمدا در برابر ترور چند تن از اعضای اپوزیسیون، چشمهایش را خواهد بست  تا انگلیسی که وزیر امورخارجه اش در کنا     فراگیری نام ۱۲ امام، افتخارش این بود که مجاهدین را در لیست تروریستی اتحادیه اروپا قرار داده بود تا آمریکا با هیئت حاکمه ای که در باتلاق عراق و افغانستان گرفتار آمده بود و بدنبال مفری برای خروج از بحران بقیمت گفتگو و  سازش با یکی از کشورهای «محور شرارت» (۳) بودند و با  صلح دوستان منجمد شده بعد از فروپاشی شوروی سابق که هرگونه جنگی را مخرب و ویرانگر می دانستند و عملا در خدمت این رؤیای احمقانه خمینی مبنی بر برافراشتن پرچم اسلام بر فراز کاخ سفید بودند.

در واقع در آن شرایط مجاهدین هیچ چیزی در دست نداشتند، در نقطه متقابل کوهی از مشکلات در برابرشان خودنمایی می کرد. جریان ۱۷ ژوئن سال ۲۰۰۳ را لحظه ای تجسم کنیم. چه گشایشی در برابر مجاهدین قرار داشت. داشته هایشان چه بود؟. مجاهدین بازهم بشیوه خودشان راهگشایی کردند. راه دیگری ممکن نبود. یا لااقل مجاهدین توسل به آنها را  بنا به باورهایشان و اصولی که از آن پیروی می کردند، به صلاح نمی دیدند. مثل همیشه پرداخت از خود. کس نخارد ….

اصلی که تا به امروز بارها به اثبات رسیده است این که مجاهدین هیچگاه مرعوب و مغلوب شرایطی را که در مقابل آن قرار می گیرند، نمی شوند چرا که در آنصورت شایسته اطلاق «انقلابی» بودن نیستند. کاری که برای دیگران محیرالعقول است برای مجاهدین امری پیش پا افتاده و چون از «ضرورت » برخوردار است، پس معمول است. این را کسانیکه با مجاهدین حشر و نشری داشته اند بعینه دیده اند. نه یکبار بلکه هزاران بار. از جمله همین روحانی البته با توجه نوع نوشتارش باید قدری به ذهنش فشار بیاورد اما نه تا آنجاکه دوباره اسیر تخت بیمارستان شود!!.

خوب در مقابل آنهمه وادادگی در برابر ولی فقیه تهران که از قضا کشور تحت اشغالش  «محور شرارت» توسط رئیس جمهور آمریکا خوانده می شد، مجاهدین چه می بایستی می کردنذ؟. بروند سراغ صلح دوستان منجمد شده و محاصره شده توسط نایاک و دیگر لابی ناپاک و مزدوران اعزامی از تهران بعنوان استادیار مهمان؟. یا نه. دولت آمریکا را نسبت به واقعیات سرسخت منطقه هشدار دهند. به آنها بگویند هرگونه عقب نشینی در برابر ولی فقیه تهران در عراق، عوارضش در حد آن کشور محدود باقی نمی ماند. رژیم در پی قورت دادن تمامی منطقه است و اشتهایی سیری ناپذیر دارد. خطر نفوذ رژیم آخوندی در عراق هزارا  ن بار از خطر پروژه اتمی اش خطرناکتر است. این اخطار خانم رجوی در آن مقطع بود و امروز بعینه صحت این تحلیل روشن شده است. یک لحظه شرایط منطقه را با قبل از حضور وابستگان و ایادی رژیم در عراق مقایسه کنیم.

اینجا بود که دستگاه دیپلماتیک مجاهدین بسراغ سیاستمدارانی رفتند که حاضر بودند به حرفهای آنها گوش فرا دهند. این تنها شامل آقای جان بولتون نبود. طیف وسیعی از سیاستمداران دو حزبی در آمریکا مخاطب مجاهدین بودند که گاها نشاندندن دو نفر از آنها در کنار هم مشکلات خاصی را برای مجاهدین در بر داشت. اینها بنا به جایگاه سیاسی که از آن برخوردار بودند، می توانستند اهرم فشار مناسبی بر دولت آمریکا باشند تا ضمن جلوگیری از نفوذ هر چه بیشتر ولی فقیه تهران در منطقه، خونهای بهترین فرزندان خلق ذخیره سازی شود.

حال عده ای که گویا در جلسات شورا کم وقت برای ابراز نظر داشتند و یا در تظاهرات مجاهدین کم صغری و کبری بافته بودند و از رستم و زال و تهمینه و افراسیاب و سهراب گفته بودند، مشکلشان این شده بود که چرا در کنفرانس های بین المللی از این عالیجانبان بعنوان سخنران استفاده نمی شود تا برای  این صاحب منصبان غربی نیز همچون نقالان شاهنامه از اسفندیار و رستم بگویند!!. مسلم بود که میان ماه این افراد که بفکر خودنمایی و خود مطرح سازی و گرفتار «کیش شخصیت» بودند، با ماه گردون مجاهدین که توقف جاه طلبی های رژیم و حفاظت از اشرفیان را طلب می کردند، تفاوت از زمین تا آسمان بو  د. لذا این افراد در حین بیماری چشم و قلب و …. شبانه از شورا بیرون زده و بی خبر از یکدیگر هر کدام در یک گوشه به درمان مشغول شدند!!.

بگذریم، علیرغم تمامی قتل عامهایی که در اشرف و لیبرتی صورت گرفت، بر همگان مشهود است که کنفرانس های بین المللی شورای ملی مقاومت ایران تا کنون چه خونهایی را برای انقلاب ایران ذخیره کرده هست!.

حال روحانی با عاریه گرفتن پیام زندانیان سیاسی که چیزی جز اعلام صد باره «راه حل سوم» خانم رجوی یعنی نه جنگ و نه مماشات بلکه حمایت از مردم و مقاومت ایران در مسیر تغییر سرنوشت خویش است، نمی باشد و با وصله زدن آن با سخنان جان بولتون نتیجه گیری کرده است که گویا قرار است «ام القرای ولایت فقیه» بمباران شود. اوج عقب ماندگی را می بینید!. بلاهت و سفاهت از سر رو روی این نظر می باد و آنگاه با وقاحت در هم می آمیزید که به آقای رجوی درس آزادیخواهی و حکومت سکولار و …. می دهد.

البته باید گفت که  ایشان بعد از اینکه بخاطر استعفای شبانه از شورای ملی مفاومت ایران گرفتار تخت بیمارستانی گمنام در پاریس شدند، می خواهند با اینگونه مطالب نشان دهند که علائم و آثار حیاتی در ایشان کماکان فعال است و مبادا آن ارثیه پدری که بنوعی رهن وامهایی که در طول سالهای عضویت در شورای ملی مقاومت گرفته اند، می باشد، «ملاخور» شود وگرنه روحانی لااقل اینقدر هوش و حواسش را از دست نداده است که نفهمد که در شرایط فعلی، فراگیری«دعای کمیل» توسط آقای اوباما بمدد دوست همکار امروزی آقای دکتر روحانی یعنی دکتر «محمد رضا نقدی» (۴) هزار بار بیشتر از آن است که صرف درخواست آقای جان بولتون، دولت آمریکا بخواهد ام القرای پدرخوانده تروریست های بنیادگرا را بمباران کند!!.

پاورقی:

۱- ۱و ۲ عباراتی است که بارها توسط خمینی و خامنه ای و دیگر عمله ریز و درشت رژیم آخوندی در توصیف آمریکا و انگلیس بکار برده شده است.

۳- جوج دابلیو بوش رئیس جمهور سابق آمریکا، رژیمهای ایران و سوریه و کره شمالی را «محور شرارت» نامیده بود.

علیرضا یعقوبی

۱ آوریل ۲۰۱۵