علیرضا یعقوبی: نگاهی دیگر به ۵۰ سالگی مجاهدین خلق ایران (۴)

yaghobiدر مباحث گذشته مطرح کردیم که مجاهدین طی تحلیلی که از جایگاه طبقاتی خمینی داشتند، او را نماینده خرده بورژوازی مرفه سنتی با گرایشات غلیظ فئودالی ارزیابی می کردند. مجاهدین همچنین مرحله انقلاب را بنا به وابستگی رژیم گذشته به غرب و بویژه دولت آمریکا بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را ضد امپریالیستی – دمکراتیک ارزیابی می کردند. در چنین تحلیلی «وحدت نیروهای خلق» بر اصل استقلال از «تقدم نسبی» برخوردار بود چرا که آنها بر این نظر بودند که ضرورت مبارزه برای استقلال کشور، امر «وحدت نیروها» را به یک ضرورت حتمی تبدیل خواهد ساخت که این واقعیت خود را به همه جریانا ت و گروهها و سازمانها و احزاب و شخصیتهای سیاسی، تحمیل خواهد کرد که بر آیند آن روابط دمکراتیک و بسط آن در جامعه خواهد بود.
با چنین درکی مجاهدین اقدام به گسترده تر کردن فعالیتهای خود از چارچوب یک سازمان چریکی به یک جریان سراسری کردند تا با بسط و گسترش فعالیت هایشان در نهایت راه به تشکیل حزب و فعالیتهای حزبی برند. «جنبش ملی مجاهدین» و ارگان آن «پیام خلق» حاصل چنین تفکری بود.

یورش گسترده خمینی به نیروهای سیاسی دگراندیش و در رآس همه مجاهدین ثابت کرد که او هیچ درکی از «استقلال» و ضرورتهای کسب آن ندارد. خمینی از همان اول مشخص ساخت «ملی در پیش ما جایی ندارد». او انحصار مطلق قدرت را بدوت نیاز به بر آورده کردن اهداف انقلاب، طلب می کرد. طرح سبکسرانه «انقلاب نکردیم که خربزه ارزان بخوریم» و یا «اقتصاد مال خر است» و … حاصل چنین تفکری بود. او «انحصار قدرت» را بنام «اسلام عزیز» نامگذاری کرده بود و انحصارطلبی را با دجالگری محض با استفاده از مذهب و دین در هم آمیخته بود.

احکام اولیه خمینی بعد از بدست گرفتن قدرت از جمله «حجاب اجباری» و «برگزاری نماز جماعت در ادارات ومؤسسات دولتی» نشان داد که او تا کجا از درک و فهم انقلاب و نیازهای آن بدور است.

باید بر این حقیقت تآکید ورزید که دیکتاتوری رژیم شاه، بعنوان قدرت حاکم، چنان پرده ای ضخیم بر ماهیت خمینی و نیات او آنهم در موقعیت اپوزیسیون کشیده بود که همگان را از درک و فهم ماهیت بغایت ضدبشری خمینی عاجز ساخته بود. یعنی در یک کلام عملکرد رژیم گذشته بنوعی مشروعیت برای خمینی در مقام اپوزیسیون ایجاد کرده بود که باعث شده بود که نیروهای سیاسی جامعه نتوانند، پتانسیل تخریبی تفکر خمینی را قبل از بدست گرفتن قدرت، بخوبی ارزیابی کنند.

مجاهدین اولین گروه سیاسی در جامعه بودند که متوجه این واقعیت شدند که با وجود خمینی در رآس قدرت سیاسی که آن را با جایگاه مذهبی اش بعنوان یک «مرجع دینی» در هم آمیخته بود، انقلاب در مسیر انحطاط گام برداشته و انحراف از آرمانهای آن که در شعار «استقلال و آزادی» تبلور می یافت، قبل از همه انقلابیون را به مسلخ خواهد کشاند. چرا که خمینی برای جامه عمل پوشاندن به تفکرات مادون تاریخی و ارتجاعیش و به فراموشی سپردن آرمانهای انقلاب می بایستی نیروهایی را که کماکان به آن آرمانها وفادار باقی مانده و تحقق آن را طلب می کنند، به قربانگاه کشانده و سرکوب کند.

خمینی برای تحقق اهداف سرکوبگرانه اش در حالیکه نهادهای سرکوبگر هنوز شکل نگرفته و از سازماندهی لازم برخوردار نبودند، برای تشکل نیروهای حاضر در صحنه چماقداری و سرکوب، حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داد. وظیفه اخص این حزب استفاده از اهرمهای قانونی و غیرقانونی در مسیر قبضه قدرت مطلق سیاسی و نظامی بود.

خمینی که دشمن خود را شناخته و آن را نه در بیرون از مرزها بلکه در همان تهران یعنی مجاهدین می یافت، استراتژی به نابودی کشاندن این سازمان را با دو اهرم سخت افزاری سرکوب و نرم افزاری فریب و نیرنگ در پیش گرفت.

در کنار استفاده از سخت افزار سرکوب از طریق حمله روزانه به ستادهای مجاهدین و به مراسمات و تجمعات آنها، او از نرم افزار «جنگ روانی» با تشکیل سازمانهای موازی دست آموز که نام مجاهدین را بر خود نهاده بودند، سعی بر تخریب و مخدوش نمودن چهره آنها نمود.

او از طریق عناصری بغایت مرتجع و با دیدگاههای فاشیستی جریان موسوم به «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را راه اندازی نمود و همچنین به حمایت از جریان انحرافی «سازمان مجاهدین خلق ایران» لطف الله میثمی مبادرت ورزید، به این امید که بتواند با ایجاد تفرق بین نیروهای حامی مجاهدین، از اجتماعی شدن آرمانهای آنها جلوگیری بعمل آورد.

ناگفته نماند که او در پی آن بود با راه اندازی بحث های ایدئولوژیک توسط بنی صدر، با ایجاد جو هیستریک، نیروهای سیاسی را منزوی سازد که با شناخت این ترفند او توسط نیروهای سیاسی، این طرح تا حد زیادی عقیم ماند.

در کنار اینها با ترویج اباطیل و اشاعه دروغ و افترا در قالب خاطرات این یا آن وابسته یا عضو خیالی مجاهدین، پشت جبهه مناسبی در جنگ تمام عیار با مجاهدین ایجاد کند.

مجاهدین برای حفظ وحدت تشکیلاتی و مقابله با اقدامات سازمان یافته نیروهای وابسته به خمینی، راه انقباض را در پیش گرفتند. «جنبش ملی مجاهدین» جایش را به سازمان مادر یعنی «سازمان مجاهدین خلق ایران» داد و ارگان آن «نشریه مجاهد» بجای «پیام خلق» نشست.

در چنین شرایطی، تشکیل جریانات موازی در عرصه های مختلف فعالیت اجتماعی چه در سطح دانشگاهها و مدارس و کارخانه ها و محلات در دستور کار سازمان قرار گرفت. این تشکیلاتهای موازی بعنوان بازوهای اجرایی سازمان می بایست پیام سازمان را در وسیعترین شکل ممکن به درون جامعه می بردند و نیروهای آزاد شده از بند فریب و دجالیت خمینی را به سمت اهداف انقلاب و سازمان به پیش برنده آن، سازمان می دادند.

مجاهدین برای روشن ساختن و افشای ماهیت خمینی می بایستی از تمامی اهرمهای دمکراتیک موجود یعنی شرکت در انتخابات نیز استفاده می کردند. در این مسیر هم کوشیدند با سازمانها و گروههایی که نسبت به ماهیت خمینی به اشراف نسبی رسیده بودند و خطر را درک کرده بودند، جبهه واحدی ایجاد کنند و با ارائه لیست و کاندیداهای مشترک با آنها در مسیر ایجاد یک جبهه گسترده ضد فاشیسم مذهبی اقدام کنند و فضای عمومی جامعه و نیروهای سیاسی آن را در خدمت به مبارزه برای آزادیهای سیاسی و علیه فاشیسم مذهبی جهت داده و هدایت کنند.

یعنی همانگونه که ارتجاع تمامی نیروها و ابزارهای سرکوب را برای نابودی انقلاب و اهداف و آرمانهای آن که در قدم اول از مسیر نابودی سازمانها و جریانات انقلابی می گذشت بکار گرفته بود، متعهدترین نیروی انقلابی جامعه هم می بایستی تمامی جریانات و گروههایی را که از توان و پتانسیل لازم برای شرکت جبهه مبارزه با غول بنیان کن ارتجاع را داشتند، متحد و یکپارچه کنند.

مجاهدین برای حفظ انقلاب و تداوم آن، ابتدا «پدر طالقانی» را بعنوان کاندیدای ریاست جمهوری برگزیدند. دو جبهه بطور مشخص در برابر صف آرایی کرده بودند که از یکدیگر به شناخت نسبی دست یافته بودند.

دستگیری مجاهد خلق محمدرضا سعادتی از اعضای مرکزیت سازمان، هجرت پدر طالقانی از تهران بعد از ماجرای دستگیری فرزندانشان، حمله لجام گسیخته به نیروهای انقلابی و ایجاد جو هیستریک و جنگ روانی علیه آنها، طرح ترور مجاهد خلق مسعود رجوی در مراسم خزانه سازمان مجاهدین خلق ایران، حمله به کردستان و ترکمن صحرا و مردم عرب خوزستان، صیادان انزلی، حکم حجاب اجباری خمینی و …. که همگی در همان اوان پیروزی قیام سال ۵۷ صورت گرفت حاکی از طرح سرکوب سازمان یافته خمینی در خدمت انحصار قدرت و به یغما بردن دستاوردهای قیام بود.

مجاهدین خلق ایران با درک این شرایط، اولین گروه سیاسی آن روز جامعه ایران بودند که استراتژی تشکیل «ارتش خلق» را برای دفاع از انقلاب را در دستور کار خود قرار دادند. در واقع تشکیل «میلیشیا » بعد از شعبده گروگانگیری در سفارت آمریکا در ایران، سنگ بنای چنان ارتشی بود. در چنان فضایی نیروها و سازمانهای سیاسی با آرمانهای کمونیستی در پی تشکیل «حزب کمونیست» بودند که این خود حاکی از عقب ماندگی از شرایط و عدم «تحلیل مشخص» ومنطقی و درست از «شرایط مشخص» بود. عوارض چنین عقب ماندگی از شرایط بیشک به درون تشکیلات آنها سرازیر می شد و آنها را دچار سردرگمی و نهایت شق شدن درونی می ساخت.

مجاهدین با چنین تحلیلی، از دستاوردهای آن، یعنی شکوفایی توده ای برخوردار می شدند و در عوض تشکیلات هایی که فاقد «تحلیل مشخص» و منطقی از «شرایط مشخص» بودند، از پراکندگی و انشعابات درونی رنج می بردند. نامه مرکزیت مجاهدین به سازمان چریکهای فدایی خلق بعد از حوادث ناگوار در «ترکمن صحرا» در آنچنان شرایطی حاوی بسا درسهای آموزنده برای انقلاب و انقلابیون این میهن در آن مقطع از انقلاب ایران بود.

اگر انقلاب را نه یک حرکت خودبخودی و شورش ارزیابی کنیم، حیات آن وابسته بلاشرط به وجود نیروهای انقلابی است. انقلاب تنها با وجود انقلابیون و تشکیلات انقلابی است که از لجام گسیختگی و آنارشیسم و در غلطیدن به دامن انحراف در امان مانده و با برخورداری از استراتژی مشخص و مدون در تفکر و اندیشه و از تشکیلات و سازماندهی در عمل، پیوند لازم بین تئوری و پراتیک را بوجود آورده و آن را از در افتادن به دامن خودبخودی گری بازداشته و پیروزی نهایی آن را تضمین می کند.

دقیقا در پیروی از همین منطق و اصول خدشه ناپذیر بود که مجاهدین در همان اوان انقلاب که حاکمیت از دو بافت «لیبرال – ارتجاع» برخوردار بود مبنای موضعگیری های خود را بر این تحلیل بنا نهادند: «تنها چنان وحدت و تضادی با جناحین حاکمیت منطقی و اصولی است که من حیث المجموع راه به رشد انقلاب و نیروهای انقلابی که از مصادیق واقعی انقلاب و حیات آن هستند، ببرد» (نقل به مفهوم از تحلیل مواضع سازمان مجاهدین در همان اوان پیروزی قیام ۵۷).

با چنین تحلیلی از شرایط می شود به درک و فهم تمامی مواضع مجاهدین از مقطع ۲۲ بهمن سال ۵۷ تا ۳۰ خرداد سال ۶۰ نایل آمد.

بحث را از همین مقطع در بخش بعدی پی می گیریم.