فصل اول انقلاب: ببین کجا رسیده ایم ؟

آغاز فصل سرخ قهر!

در حالیکه قیام شکوهمند و قهرمانانه مردم ایران به پایان اولین فصل خود نزدیک می شود، به نقطه عطف دیگری در سه روز ۱۴،۱۵،۱۶ آذر رسید و از جمیع جهات یک گام بلند کیفی و رادیکال دیگر به جلو برداشت. 

امری که حقیقتا شگفت انگیز و تحسین همگان را برانگیخت. آخوندهای ستمگر روز بعد از طوفان سه روزه که بنیادهای رژیم را به لرزه درآورد برای ایجاد رعب در دل مردم و تست جامعه جهانی، اولین اعدام جنایتکارانه در دوره قیام را به نمایش گذاشتند و شورشی قهرمان محسن شکاری را اعدام کردند. آخوندهای ستمگر با این اعدام مرزی از قساوت را پشت سر نهادند و فریاد جوانان میهن از هر سو انتقام آتشین بود و این جنایت از جانب مردم ایران بازی با آتش! تعبیر شد و تقریبا همه طیف های مردم ایران را به این اجماع رساند که آتش جواب آتش است! حالا دیگر فقط سخن از برگشت ناپذیری قیام نیست ، سخن از ریختن ترس ، و حتی انتقال ترس به اردوی دشمن و سرکوبگران هم نیست، بلکه سخن از تبدیل ترس به قهر انقلابی مقدس است و ورود به فصلی نوین! فصل سرخ قهر!  قبل از اینکه وارد بحث قهر انقلابی شویم ، اجازه دهید به مفهوم قهر و قدرت و رابطه این دو با هم بپردازیم. 

قهر وقدرت

از عصر مدرنیته به این سو قدرت، تبلور اراده مردم یک کشور است. هرکجا مردم هستند قدرت هم آنجاست. مردم طی یک فرآیندی رای یا همان قدرت خویش را به دولت خود و نهادهایش برای رسیدن به اهداف خود که در عدالت و آزادی متبلور است، می سپارند. رابطه قدرت و مردم مانند آب و خیسی است . خیسی همان آب و جنس آب است و قابل تفکیک از هم نیست همچنانکه نمیتوان مردم و قدرت را از هم تفکیک کرد. اما قهر همان قدرت نیست . قهر و قدرت میتوانند در یک حکومت مردمی در کنار هم باشند برای دفاع از تهدیدات فاشیسم یا تمامیت ارضی، اما  بقول هانا آرنت فیلسوف آلمانی در کتاب قهر و قدرت: حاکمیتی که حمایت مردم را از دست داده و مشروعیت مردمی ندارد قدرت را از دست می دهد و قهر ضد انقلابی را جایگزین آن میکند که خود را حفظ کند. در اینجا قهر رو در روی ملت و جدای از منبع قدرت است، که بسیار ویرانگر است. در ادبیات سیاسی قهر به ضد انقلابی و انقلابی تقسیم می شود. قهر ضد انقلابی پروسه رویش ندارد با تصمیم حاکم ستمگر و با نیرو و اداوات ستمگرانه اش و نهادهای از پیش آماده اش، البته سازماندهی شده در یک روز مشخص بر علیه مردم بکار گرفته میشود. این قهر در قدم اول قدرت ناشی از مردم را نابود میسازد، ولی هیچگاه قادر به ایجاد قدرت نخواهد بود. چیزی که از لوله‌ی تفنگ حاکم ستمگر بیرون می‌آید، می‌تواند فرمان مؤثری باشد که اطاعت فوری و بی چون و چرا طلب ‌کند، اما از لوله‌ی تفنگ حاکم ستمگر هرگز قدرت بیرون نخواهد آمد.» 

قهر انقلابی علیه حاکم ستمگر قهر راهگشا است و تفاوت آن با قهر ضدانقلابی و سرکوبگرانه در این است که بازوی اقتدار مردم است. یعنی همانجایی هست که قدرت هست. از این رو قهر خلق یک عکس العمل ، یک تصمیم، یک دستور نیست ، یک ضرورت و انتخاب در پروسه ایی خلاق و تکمیل شونده است. روز اول با «نه» شروع میشود اما در ادامه تبدیل به ارتش آتش و آزادی می شود . قهر انقلابی یک ملت مثل شکوفه و جوانه گیاه از نقطه ایی با توجه به آمادگی شرایط اجتماعی می روید و سپس در یک پروسه خلاق از سرفصل هایی عبور میکند و سرانجام به بلوغ می رسد و میوه می دهد. هیچ انقلاب اجتماعی به مفهوم اخص آن بدون قهر پیروز نشده است. همه جنبش ها و انقلاب ها پروسه حرکت از اعتراض مسالمت آمیز به قهر و آتش را طی کرده اند. این روند ، رادیکالیزه شدن نام دارد و تست برگشت ناپذیری و عدم توقف و به عبارت بهتر دینامیسم حرکت جنبش نیز همین روند رادیکال رو به تزاید است، استمرار آن در طول زمان پیروزی را تضمین میکند. نیاز به توضیح ندارد که این حاکم ستمگر است که چنین روندی را به مردم تحمیل میکند، زیرا آنها تاریخا عادت کرده اند که به زبان نرم و مسالمت مردم گوش فرا ندهند.  کرین برینتون ( Crane Brinton)  نویسنده آمریکایی کتاب «کالبد شکافی (آناتومی) چهارانقلاب»، پویایی جنبش‌های انقلابی را به پیشرفت تب تشبیه کرده ‌است و میگوید : «همانطور که تب میکرب های شریر بدن را می سوزاند انقلاب نیز نهادهای شریر را از میان برمی دارد.» «اگر چه که نباید انتظار داشت انقلاب ها شبیه به هم باشند، اما نشنیدن صدای مردم تا لحظه آخر و نیز از دست دادن اعتماد به نفس در بین بسیاری از اعضای طبقه حاکم امری مشترک در میان همه حاکمان ستمگر است.» وقتی که اقتدار قهر ضد انقلابی با اقدامات متقابل انقلابیون به چالش کشیده می‌شود، پاسخ ناموفق نیروهای امنیتی حاکم به طرز چشمگیری پدیدار می شود. در فرانسه در سال ۱۷۸۹، «شاه واقعاً نتوانست تلاشی کند» تا شورش ها را مهارکند. در روسیه “در لحظه حساس سربازان از سرکوب علیه مردم خودداری کردند” و بخشی از آنها هم به مردم پیوستند. رسیدن انقلاب به این نقطه اما وقتی میسر است که انقلابیون میدانی و فداکار در کف خیابان به میزان کافی رادیکال و سازمان یافته باشند.

اصطلاح رادیکالیسم در علوم سیاسی عبارت است از این باور که جامعه نیاز به تغییر دارد و این تغییرات تنها از راه های انقلابی امکان پذیر است. 

اکثر مردم وقتی از اسم رادیکالیسم استفاده می کنند به سیاست جناح چپ فکر می کنند، اگرچه افراد در هر دو سر طیف را می توان رادیکال توصیف کرد. واژه رادیکالیسم از ریشه لاتین رادیکالیس به معنای “از ریشه یا داشتن ریشه” گرفته شده است، که به نوبه خود از “ریشه” ناشی شده است. رادیکال و رادیکالیسم هر دو از این ایده سرچشمه می گیرند که تغییر سیاسی باید «از ریشه» یا منبع بسیار اساسی جامعه باشد.

از نظر «کرین برینتون» در انقلاب ها این رادیکال ها هستند که پیروز می شوند زیرا:«آنها سازماندهی بهتر، کادرهای بهتر با فرمان پذیری بهتر دارند. همچنین برخلاف میانه‌روها، (که تلاش میکنند هر دو طرف را راضی کنند اما هردو طرف را هم از دست میدهند!) رادیکال‌ها از طریق فداکاری برای آرمان، نظم و انضباط و (در انقلاب‌های اخیر) مطالعه تکنیک کنش انقلابی، و داشتن رهبری، توانایی حل تضاد بین لفاظی و عمل خود، و انگیزه حرکت می‌کنند.» در اقلیت بودن انقلابیون پیشتاز رادیکال یک مزیت است و به آنها ” توانایی حرکت سریع، تصمیم گیری روشن و نهایی، پیشبرد اهداف را بدون توجه به تمایلات فردی“ می دهد.با توجه به توضیحات بالا می توان با قاطعیت تمام گفت: آنچه در کف خیابان های ایران جریان دارد گسترش کمی و کیفی کانون های «رادیکال و سازمان یافته» شورش، خبر از آغاز فصل سرخ قهر دارد. بررسی قدم به قدم عملکرد نیروهای سرکوبگر بخوبی نشان می دهد که با چه زمینه ایی، قهر روییده و جوانه زده است. آنگاه می توان دریافت در پایان فصل اول انقلاب به کجا رسیده ایم ؟ ودستاوردهای آن را برشمرد.

مراحل سرکوب : 

فاشیسم مذهبی حاکم با همه ارگانهای سرکوبش از سال ۹۶به این سو که خطر سرنگونی را در چشم انداز دیده، در همه زمینه ها هر آن چه از تهدیدات و تمهیدات در توان داشته بکار گرفته تا آتش زیر خاکستر قیام گرٌ نگیرد. اقدامات رژیم به صورت کلی و محوری به شرح زیر است:

۱-پیشگیری از وقوع جنبش های اعتراضی و قیام با اقداماتی نظیر یکدست کردن مجلس ، آوردن رئیسی و گماشتن در ریاست جمهوری ، دستگیری دانشجویان و فعالان سیاسی، تمرکز شدید نیروی نظامی و اطلاعاتی در مناطق پر جمعیت 

۲-وحشت افکنی : آوردن دسته اراذل و اوباش، خوردوی های زره دار ، رسته موتور سوران، اسب سواران، خودروی آبپاش، و نهایتا هلی کوپتر و خودروهای سنگین زرهی ( تانک و نفربر )

۳-ضد تظاهرات و برپایی نمایشاتی مانند سرود سلام فرمانده 

۴-کشتار و مجروح کردن در ابعاد وسیع با گلوله جنگی و ساچمه ایی . 

۵-وارد کردن شوک به جامعه، به هدف رعب همگانی، (یورش به زندان اوین و لاکان رشت و قتل عام زاهدان و کردستان.)

 دستاوردها

برغم این مراحل سرکوب ، انقلاب در فصل نخست خود پیروز و استوار از این ها عبور کرده است و حرکتی گسترش یابنده و تعمیق شونده داشته است و دستاوردهای بسا ارزشمندی را در عین ناباوری همگان به ثبت داده است :

الف: داخلی:

۱-تبدیل ترس به قهر که در مشی و جهت و استراتژی قیام خود را نشان میدهد و راه خود را از تمایلات سازشکارانه و فرصت‌طلبانه جدا کرده است و الان می توان گفت که به درجات زیادی روی بستر قهر و آتش به جلو مسیر بی بازگشت و رادیکال خود را طی می کند. 

۲- «مرگ بر خامنه ای» و «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر»  به عنوان شعار اصلی قیام جاافتاده و شعارهای فرعی و انحرافی کناری رفته اند.

۳-  بارزتر شدن سازمان یافتگی و کانون های شورشی به مثابه برپا کنندگان ارتش قیام گسترش بیشتر یافته است. نفس استمرار ۳ ماه مستمر  خود گواه همین است که جنبش خودبخود پیش نمی رود.

۴-  ورود دانشجویان در هفته دوم قیام و تثبیت نقش پیشتازی آنها. 

۵-ورود اعتصاب اقشار مختلف مردم از بازاری ها تا کسبه تا رانندگان کامیون وشرکت های پتروشیمی و دیگر کارخانه ها در سراسر کشور و….

۶- گسترش قیام در همه شهر ها و استان ها در سراسر کشور.

۷- خلق ارزش های فرهنگی مبارزاتی و فداکاری و همبستگی ملی فارغ از مذهب و ملیت و افکار.

۸- شقه در بالای نظام و ریزش در بدنه نظام همپای قیام در حال گسترش است.

ب: بین المللی و خارج کشور

۹- ورود ایرانیان خارج کشور در ابعاد وسیع به صحنه در همبستگی با قیام 

۱۰- گسترش تحریم ها و  افزایش انزوای رژیم و آماده شدن جهان برای گذار از رژیم است.

۱۱- تصویب کمیته تحقیق جنایات رژیم در کمیسیون حقوق بشر برای اولین بار به عنوان دستاوردی طلایی به مثابه شنیدن صدای مردم ایران در ارگان های بین المللی است و میتواند تاثیرات تعیین کننده و کیفی بر روی قیام داشته باشد. وجه دیگر شنیدن صدای مردم ایران محکومیت قاطع اعدام محسن شکاری از سوی اروپا و آمریکا و کانادا است، که امری بی سابقه است. 

بر اساس همین دستاوردها و روند رادیکالیزه شدن قیام در فصل اول، میتوان و باید به قله های بالابلند تری در فصل های بعدی چشم دوخت و برای آن تدارک دید. حالا دیگر براحتی میتوان تمیز داد که خوش نشینان خارجه نشینی که جوانان را از قهر پرهیز می دهند همانهایی هستند که از وقوع قیام غافلگیر شدند و پیش از این انقلابی را برای ایران متصور نمی دیدند و از کلمه انقلاب گریزان بودند. آنها با نقل قول از این یا آن نظریه پرداز غربی، قواره جامعه مدنی را در اروپا با فاصله ۳۰۰ ساله از عصر روشنگری برای تن ایران می دوزند بدون اینکه پاسخی داشته باشند که چگونه ابتدا باید قواره قرون وسطایی را از تن ایران بدر برد؟ ( در حالیکه همان نظریه پرداز اگر در ایران امروز زندگی میکرد بدون تردید فرمان آتش میداد!) چهل و اندی سال گذشته نشان داده است که هیچ حرف ناگفته و هیچ روش تست نشده ایی نمانده است که مردم ایران با دایناسورهای عمامه به سر بکار نگرفته باشند، اما همه و همه سر انجام به قهر مقدس انقلابی رهنمون شده است. آنها نه بر اساس خرد و تجربه بشری بلکه بر اساس منافع و خصوصیات ذاتی خودشان برای مردم ایران نسخه می پیچند. این خصوصیت ذاتی تهی از فداکاری است . منطق بورژوازی چپاولگر و فرهنگ سود و مصرف آن جایی برای عناصر ویژه انسانی مانند فداکاری و از خود گذشتگی و عشق به همنوع نمیگذارد. مردم و جوانان ایران با سرمشق قرار دادن خط و استراتژی فرزندان مجاهد فداکار خود که هزار هزار بر سر چوبه دار رقص رهایی کردند، در کف خیابان بر آنان ادای احترام میکنند و میگویند «از خاوران تا اوین جوشش خون را ببین.»  استمرار سه ماهه قیام به مدد همین موتور محرک امکانپذیر بوده است اگر بپذیریم که در اختناق مطلق فاشیسم مذهبی چیزی به تصادف و خودبخود خلق و به بلوغ نمی رسد. فصل دوم قیام فصل سرخ قهر، حرف های تازه برای گفتن خواهد داشت . برای تدارک فصل دوم با تمام توان بکوشیم .انقلاب دموکراتیک مردم ایران پیروز می شود. 

نعمت فیروزی 

۱۸ آذر ۱۴۰۱

۹ دسامبر ۲۰۲۲