مثنوی سگ سوزن خورده

تظاهرات ایرانیان آزاده و هواداران مجاهدین در برابر دادگاه استکهلم علیه حمید نوری، دژخیم و شکنجه گر به دام افتاده رژیم، واکنش جنون آمیز مزدوران اطلاعاتی به سرکردگی ایرج مصداقی دستپرورده لاجوردی را چنان برانگیخت که مزدور دیگری به نام سعید بهبهانی که تحت فرمان اوست، همانند سگ سوزن خورده، به وسط خیابان پرید و با پایین کشیدن شلوار، از نشیمنگاهش رونمایی کرد تا سیرت دیگری از رذالت آموخته از آخوندها را به نمایش بگذارد. تصاویر این حرکت نفرت انگیز به سرعت در شبکه های اجتماعی منتشر شد و رسوایی مضاعفی برای بدنامان و دانش آموختگان مکتب لاجوردی و رئیسی برجا گذاشت. البته جای مصداقی دژخیم نفوذی و آن خانمی-که بی دنده و ترمز یقه آقای خرسندی را بخاطر پاسخگویی به لیچار بافی «ایرج جان» اش، گرفته بود- به عنوان ساقدوش همکار و همتایشان خالی بود. باری، رذالت و رفتارهای نفرت انگیز این جماعت لمپن و پرورش یافته در دم و دستگاه اطلاعاتی ولایت فقیه، طوری است که جز بکار بردن کلمات و تعابیری که به ایل و نسب آنها تعلق دارد، چاره ای نیست. از این بابت پیشاپیش پوزش می خواهم. 

حمید نصیری

در همان لحظه که تنبان تو از تن کندی

و نشان دادی به عمامه بسر، دلبندی

این چنین نام تو در خاطرة باسن ماند

از تو جز لکه ننگ هیچ در این دهر نماند

مثل «مینا»که نشسته، بتمرگ آنسوتر

تا ببالد به تو از «کشف حجاب» برتر!

آس و پاسی که از یک شتلق آمده ای

عین «یغمایی» تو از نطفة لق آمده ای

تو همان انگلی که «بیت فقیه» صادر کرد

خر دجال، تو را یک شبه هم قاطر کرد

سیرت بی شرف از طایفة مفعولی

نسب بی نسب از سلسله مجهولی

حاصلِ یک شب بدنام و حرامی، هیچی

سگ سوزن خورده ای، هی به خودت می پیچی

«گند گاو چاله دهان» و از درون ویرانی

مثل یک فاجعه در یک شب بی پایانی

ارث ته ماندة خرسی که به کفتار رسید

تخم زهری که از نطفة یک مار پرید

مثل ویروسی و یک غدة بدخیم هستی

عینهو «ایرج مصداقیِ» دژخیم هستی

تو که خون می چکد از دست و سرانگشتانت

باش تا آتش خشم شعله کشد بر جانت