مجتبی قطبی: صدای پای فروپاشی نظام ولی فقیه

پدیده چماقداری اگر چه در میهن ما سابقه چند صده دارد وبه دوران صفویه ریشه دارد ، اما بطور ویژه پس انقلاب ضد سلطنتی از سوی رژیم ارتجاعی خمینی علیه نیروهای انقلابی به منظور ایجاد ترس و وحشت، ارعاب و ارهاب در میان مردم و علیه گروهای انقلابی و اپوزیسیون به کار برده شده است.

در این میان چماق و چماق داری به عنوان  “نماد ابزار و رفتار بخشی از روحانیون شیعه برای تحمیل عقیده و اراده، کسب و حفظ قدرت سیاسی و مالی، ایجاد ترس و وحشت” نقش ویژه ای را داشته است.

در میان این دسته از چماقداران نام  هادی غفاری، از روحانيون مورد حمايت خمينی، با چماق و چماقداری گره خورد، اين موجود جدا از چماقداری با حضور و فعاليت اش در دادگاه های انقلاب نيز تا حد ارتکاب به قتل انجام وظيفه و تکليف کرد.

البته  آخوندهای گنده تر از هادی غفاری، يعنی صادق خلخالی هم وظايف چماقداری، و کشتارمخالفان و دگرانديشان  را زير عبای ” قانونيت” و ” مشروعيت”، به پیش بردند که در نتیجه محصولاتی همچون نسل روح الله حسينيان ها از آن به بيرون خزيدند.

در آن زمان عوامل چماقدار حکومتی به متینگها و مراکز مجاهدین قبل از خرداد سال 60، حمله میکردند و دهها تن از هواداران مجاهدین را  به‌شهادت رسیدندو صدها نفر  را مصدوم و مضروب کردند.

درهمان زمان سازمان مجاهدین خلق ایران اسناد متعددی از چماقداری عوامل و ایادی خمینی را افشا کرد، و نشان داد که چماقداران دقیقاً از اخور رژیم میخوردند و مشخصاً به “حزب جمهوری اسلامی”  وابسته بودند و خمینی را وادار کردند که او، البته با شیادی خاص خود، به موضع گیری در مورد این پدیده بپردازد و موضوع را به کلی تخطئه کند.

وی در صبح روز چهارم اسفندماه 1359 در سخنانی با بیانانی از قبیل: لکن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترین چماقهاست که فسادش صدها برابر چماقهاى دیگر است. آنهایى که مى خواهند صحبت بکنند، و خصوصاً در این چند روز زیاد هم هستند، باید توجه بکنند به اینکه قبل از اینکه مى خواهند صحبت بکنند، بنشینند و با خودشان فکر بکنند ببینند که این زبان چماق است و مى خواهد به سر یک دسته دیگر کوبیده بشود، یا اینکه این زبان زبان رحمت است و براى وحدت؟ جواز ادامه  استفاده از چملاقداری را صادر کرد. سخنان خمینی

اما اکنون پس از گذشت سالها و با تشدید جنگ گرگها و در رأس نظام ولایت فقیه، چماقداری مجددا، ولی این بار به یک شیوه مقابله باندهای درونی علیه یکدیگر تبدیل شده است، و بازماندگان وی به همان شیوه علیه همدیگر میپردازند.

نگاهی گذرا به حوادث چند ماه گذشته این تصویر را بخوبی روشن میکند که بازماندگان خمینی درساشان را در این مورد به خوبی اموخته اند. اکنون با حملات به دفاتر اخوندهای همکار دیروز خویش و یا حمله به اجتماعات همان چماقدارانی که سالهای سال این حربه را در خدمت رژیم به کار گرفته بودند، حمله میکنند و به چماق و چماقداری جان تازه ای دمیده اند.

از سوی دیگر جناح مغلوب حکومتی سعی دارند با تقابل از موجودیت خود دفاع کند. این موضوع از آنجائی که رژیم در استانه دو انتخابات «پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری» و انتخابات مجلس قرار گرفته اهمیت ویژه پیدا میکند .

حسین نقوی حسینی نماینده ورامین «روز پنج‌شنبه 28 ابان در جمع معترضان به مراسم اصلاح‌طلبان  در مراسمی که از سوی اصلاخ طلبان حکومتی حاضر میشود، و ضمن تأئید حضور خود در جمع برهم‌زنندگان سخنرانی عبدالواحد موسوی لاری، گفته‌است: «حمله به موسوی لاری کار خودشان بود» و «ما با هیچ کار مجوزداری مخالف نیستیم و هرگز نه چنین همایش‌هایی را به هم می‌زنیم، نه مخالفت می‌کنیم. اصلاً این طور نیست. اعتراض ما به حضور فتنه‌گران بود. اگر کسی برای حضور فتنه‌گران مجوز صادر کند فتنه‌گر است، حتی اگر وزیر کشور باشد.» انا نیوز

در همین رابطه سخنگوی  قوه قضائیه رژیم در واکنش به حادثه قرچک توصیه میکند که سخنرانی‌هایی که ممکن است واکنش این گروه‌ها (چماقداران زیر امر خویش) را به دنبال داشته باشد و «فضا را به هم بریزند» برگزار نشوند.

در یاسوج به مراسم سخنرانی نادر منصوری، عضو حزب اتحاد ملت، حمله میشود. در این رابطه عارف یزدانی، دبیر تشکل فرهنگ و سیاست دانشگاه آزاد یاسوج، میگوید که پس از ورود خانم منصوری به سالن سخنرانی تعدادی از «اصولگرایان» به او «حمله» کرده اند… اما «خانمی با چاقو» به او حمله کرده است.

از سوی دیگر رهبران نظام هم به جان یکدیگر افتاده اند، جناح خامنه‌ای، حسن روحانی رئیس جمهوری، جواد ظریف وزیر امور خارجه و اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را مصداق خیانتکارانی می‌داند که در پی “بزک کردن چهره آمریکا” هستند. و میگوید: “عده‌ای مغرضانه و عده‌ای از روی ساده‌لوحی”به “بزک‌ کردن چهره‌ آمریکا” مشغولند و باعث می‌شوند “چهره دشمن” برای مردم ایران پنهان شود تا او “خنجر را فرو کند”. یعنی همان از نوع همان تهمت هائی که رژیم دیروز علیه نیروهای انقلابی بویژه سازمان مجاهدین خلق میزدند.

در این میان سخنان اکبر هاشمی رفسنجانی، که «مصلحت نظام حاکم را تشخیص میدهد»، از همه گویا تر است. وی در دوم آذر با اشاره به لغو سخنرانی کواکبیان در اندیمشک توسط “چماقداران”، ضمن انتقاد از حمله گروه‌های «تندرو» به نشست‌های سیاسی و فرهنگی، تلویحاً هدف از این اقدامات را «محدود» و «مسدود کردن» حضور مردم در انتخابات دانست. وی همچنین وحشت خود را از انچه در انتظار رژیم است بیان میکند و اضافه میکند: «یک عده محدود افراطی با سفرهای استان به استان خویش سعی می‌کنند با به هم زدن مجالس و برنامه‌ها، تابلویی از به هم ریختگی کشور برای دشمنان ترسیم ‌کنند.

او اضافه میکند: «این تفکر کشور را به پرتگاه می‌برد، وقتی هرج و مرج بر جامعه‌ای حاکم شود، نظامی‌ها مانند مصر به خود حق می‌دهند که انقلاب یک مردم را مصادره کنند و بر سر کار بیایند»، و بدین طریق به جناح خامنه‌ای اولتیماتوم دهد. و در سخنانی دیگر نتیجه گیری میکند که: هر گونه دست‌اندازی در مسیر برگزاری انتخابات پرشور ظلم به آرمانهای امام است. باید به این نکته توجه داشته باشند که حضور پرشور مردم در انتخابات، آینده نظام را ترسیم می‌نماید و نباید با اهداف باندی و جناحی، مصالح ملی را مخدوش کرد.

اما تفاوت امروز با دیروز بسیار است. دیروز تمامیت رژیم، با همه جناحهای تشکیل دهنده و گروهای متعلقه انها، یک دشمن واحد در خارج از خود داشتند. امروز این تضاد در درون خودشان رشد یافته است و تمامی موجودیت انها را در معرض خطر جدی، یعنی فروپاشی، قرار داده است. بویژه که بر طبق بسیاری از گزارشها علی خامنه‌ای به بیماری سرطان نیز مبتلا است و امکان اینکه او به زودی به محضر شیطان بشتابد نگرانیهائی را در درون رژیم حاکم سبب شده است.

مجتبی قطبی

اول دسامبر 2015