محمد قرایی: وای ازآن روزی که افتد پرده ها!

لکه های خون کشتارفجیح تابستان سیاه شصت وهفت ازردا وقبای آخوندهای تبه کارپاک شدنی نیست. آنها بیهوده آب درهاون میکوبند.سفید سازی چهره جلادان خون آشام درواپسین دوران حیات ننگین حاکمان جنایتکارعملی نیست. طوفان بنیانکن جنبش   وزیدن گرفته است. آتش فشان خروشان خشم خلق سربازکرده است. یقه دریدن وعمامه برزمین کوبیدن دیگراثرندارد. بذل وبخشش مدال خون وجنون برقاتلان حرث ونسل مردم ایران باعث نجات ملاها ازپرتگاه نیستی نخواهد شد.

روضه خوانی های عجزآلود ودرعین حال مشمئزکننده “آ سید علی!” دررسای جلادان و شکنجه گران درعصرکبیرآگاهی خلقها، دیگرپشیزی ارزش ندارد.

ساختن سریالهای زنجیره ای وفیلمهای نیمروزی علیه مجاهدین خلق دردی ازبحرانهای لاعلاج ولی فقیه شاخ شکسته درمان نخواهد کرد.

درآستانه سالگرد قتل عام سیاه درایران آخوند زده قرارگرفته ایم. سه دهه پس ازسپری شدن این حادثه تکاندهنده ،عاملان وآمرانش برغم تلاشهای مذبوحانه نتوانستند خاک برچشم توده ها پاشیده وجنایت را مشمول گذشت زمان سازند. یکسال پس ازفراخوان ریسجمهوربرگزیده مقاومت خانم رجوی، جنبش دادخواهی اوج میگیرد. کفتاران ، لاشخورها و کرکسان ولایی کم وبیش مجبورشده اند ازغارهای وحشت پا بیرون نهند و چهره کریه وآدمخوارشان را درمعرض تماشای خاص وعام بگذارند.

آخوند جلاد فلاحیان درمصاحبه طولانی ازجمله گفت: ” حتی کسی که برای یک پایگاه رفته و نان خریده، حکمش اعدام است.” به فتوای خمینی همه اینها اعدامی بودند.

درسایه سارکثیف مماشاتگران غارتگر، آخوندها تا توانستند قتل عام کردند. به کمک بوقهای استعماری کوشیندند جای قربانی وشکنجه گررا عوض کنند. حتی اشک ریختن مادران برعزیزانشان را ممنوع ساختند. قصدشان بفراموشی سپردن نام ویاد شهیدان بخون خفته خلق بود. رفسنجانی معلون یکباردرپاسخ فریاد های جانخراش مادری وقیحانه پاسخ داده بود نسلهای بعدی فراموش خواهند کرد و…

حالا سراسرسرزمین پهناورایران زبان به دادخواهی گشوده است. جوشش خون شهیدان را دراعتراضات اقشاربپاخاسته بوضوع میتوان دید ولمس کرد.

درفیلمها منتشرشده درانترنت، جوان عصیانگری دیده میشود که  آخوند هراسانی را تعقیب میکند ودرمیان خیل مردم تماشاگرکسی یارویارور اونیست. درنیشابورجوانان برسرآخوندکی میریزند واورا لت وپارمیکنند.

جوانمردی ازجرگه پهلوانان وعیاران درروزروشن ودرانظارمردم آخوندی را گوشمالی میدهد ودرحالیکه عمامه وعبای اورا برزمین میکشید فریاد میزند: ”  ما از دست آخوندها خسته شده ایم، ما آخوند نميخوايم، این چه مملکتیه، این چه جامعه اسلامیه، اینا به اسم اسلام دارن دزدی میکنن، این آخوندا همه شون دزدن، ما جونمون به لب مون رسیده از دست آخوندا ، من از هیچی نمیترسم…”

گزمکان وآتش به اختیاران خامنه ای درهراس ازعصیان وبرانگیختگی مردم ازنزدیک برویش آتش میگشایند. پهلوان مردم ایران با آخرین رمقهایش فریاد میزند که جانم فدای ایران… جانم فدای ایران …جانم فدای ایران…

ماشین تبلیغات آخوندها دست بکارمیشوند تا چهره اورا درانظاروافکارعمومی لکه دارسازند. تی وی ریش بلافاصله به میان مردم محلی میرود وشروع به لجن پراکنی میکند. مردم محل رودرروی آخوندها ازقهرمانشان دفاع میکنند. برغم دستورات مقامات حکومتی وخفقان مطلق، مردم برسرمزارش حاضرمیشوند. عکس پهلوان اصغر درکنار جمله تاریخی سلام برحسین مظلوم درشبکه های مجازی درسطح فراوان منتشرمیشود. گفته میشود مردم حاضربرسرخاکش اورا درکنارقهرمان ملی وتاریخی تختی می ستایند. تلوزیون ورسانه های تحت حاکمیت خامنه ای مذبوحانه تلاش میکنند تا ازآثاروتبعات این جنایت فجیج بکاهند. پزشکی قانونی! ولایت فقیه که در خدمت مطامع حکومت است علت مرگ اصغر نحوی پور را «اصابت جسم پرتابه‌ای» عنوان کرده و برای مشخص نشدن هویت دکتر! مزبور فرد دیگری گواهی پزشکی قانونی! را  بدون ذکر نام امضا کرده است. بیچاره شب پرستان اساسا نمیخوهند ونمیتوانند معنی تغییردوران را فهم کنند. روزروشن ودرجلوی چشمان مردم بهت زده وخشمگین ازدومتری به جوانمردی شلیک میشود وفیلم این حادثه بصورت میلیونی پخش شده است ولی هنوزهم میخواهند انکارکنند!!

راستی درسی سال پیش درزندانهای قرون وسطیی برجوانان مجاهد ومبارزتوسط همین آتش به اختیاران جانی چه گذشته است؟!

اخیرا فیلمی را دیدم ازجانوردرنده ای ازاعضای حشد الشعبی درعراق که پس ازکشتارسنی های مخالف خودشان سراغ پیکرهای دفن شده میرود وپس ازگذشت روزها نبش قبرمیکند وسرقربانی را باتبرازپیکرش جدامیکند ورجزمیخواند و…

راستی دردنیای بی خبری سی سال قبل به دست اسلاف همین وحوش برجوانان رزمنده وآزادیخوان ایرانی درسیاهچالهای آخوندی چه ها گذشته است”!

: وای ازآن روزی که افتد پرده ها! بقول شهید پهلون اصغرنحوی پور

محمد قرایی- سوئد

مردادماه نود شش سالگرد قتل عام تابستان سیاه شصت وهفت