محمود خادمی: زندانیان سیاسی؛ ثروتِ معنویِ جنبش سرنگونیِ طلب

khadamimمرد زندانی می خندید …. شاید به زندانی بودن خویش ؛ شاید هم به آزاد بودن ما …….. راستی زندان کدام سوی میله هاست ؟؟ « ارنستو چه گوارا »

در حکومت های استبدادی ــ بطور خاص استبداد دینی ــ دو نوع زندان وجود دارد ؛ یکی زندانهای رسمی ؛ قانونی و تابلو دار که در شهرهای مختلف کشور وجود دارد و یکی هم زندانی به وسعت تمام کشور که همه مردم در آن اسیر و زندانی میباشند . در این نوع حکومتها ؛ همه مردم و بخصوص جوانان و دانشجویان کشور که به آزادی و عدالت اجتماعی فکر بکنند مجرمین و محکومینی هستند که در زندان دوم یعنی زندانی به وسعت تمام کشور زندانی اند و در موارد مختلف و همه روزه به بهانه های واهی و شیوه های گوناگون مورد انواع ستم و سرکوب قرار میگیرند .
اما وقتی مقامات و کارگزاران کشوری دستور حمله و یورش به زندانهای قانونی و رسمی در کشوری را صادر میکنند و زندانیان سیاسیِ اسیر و بی دفاع را بشکلی وحشیانه و بقصد کشت کتک میزنند ؛ موضوع با تحقیر و سرکوب روزانه زندان دوم ؛ فرق میکند .
حمله وحشیانه بزندانیان سیاسی که در گذشته هم بوفور در زندانهای کشور اتفاق می افتاد ؛ بندرت اقدامی خلق الساعه و خود سرانه ــ مثلا” اقدام خود سرانه تعدادی زندانبانِ عاصی از دست زندانیان ــ میباشد و در اکثر موارد برنامه ریزی شده و با هدف مشخص صورت می گیرد . در واقع این اقدامات برنامه ریزی شده ؛ جزئی از واکنش کارگزاران دستگاه سرکوب است به ترس و وحشت رژیم از تأثیر گذاری زندانیان بر مردم و بازتاب مقاومت دلیرانه آنان در جامعه .
اساسا” وجود پدیده ای بنام ” زندانی سیاسی ” در زندانهای هر کشوری ؛ هم دلالت میکند بر اینکه در آن کشور دیکتاتوری حاکم است ؛ حقوق و آزادیهای مردم نقض میشود و ….. و هم نشانه گویای تلاش و مبارزه مردم برای دستیابی به آزادی و حقوق سلب شده آنان میباشد و هم همچنین از شاخص های مورد استناد نهادها و ارگانهای حقوقِ بشریِ بین المللی در مورد نقض حقوق بشر در یک کشور است .
بعلاوه زندانیان سیاسی همواره از کانونهای امید بخش به مردم ؛ علیه دیکتاتوری حاکم بر کشورشان میباشد . رژیم حاکم هم همواره یا وجود آنان را نفی میکتد و مانع اطلاع مردم از وجود آنان در زندان میشود و یا با هدف خاموش و نابود کردن این کانونِ گرما بخش ؛ بآن حمله و یورش میبرد .
حمله بزندانیان سیاسی که با هدف زهر چشم گرفتن از مردم معترض و آزادیخواه و اشاعه فضای ترس و رعب در جامعه صورت میگیرد ؛ در رژیم های دیکتاتوری امر رایجی میباشد . این حمله نه از موضع قدرت بلکه از نشانه های ضعف و استیصال رژیمی است که نزدیکترین ؛ نقدترین و بی دردسر ترین سوژه ای ــ زندانیان اسیر و بی دفاع ــ که در چنگالش اسیر است را ؛ با هدف ایجاد یأس و خمودگی در جامعه ؛ مورد اذیت و آزار قرار میدهد .

در زمان شاه هم ؛ هر وقت مبارزه مردم و سازمانهای چریکیِ پیشتاز با رژیم شاه اوج میگرفت و رژیم شاه ضربات جدیدی از این سازمانها دریافت میکرد ؛ مأموران ساواک بهمراه نیروهای سرکوبِ زندان به تلافی ــ انتقام گیری ــ آن ؛ بزندانیان سیاسی اسیر و بی دفاع در زندانها یورش می آوردند و به ضرب و جرح آنان مشغول میشدند .
امروزه هم که اپوزیسیون و مخالفین رژیم در تلاش و مبارزه شان با رژیم توانسته اند به موقعیت و مشروعیتِ سخنگوئی از عقاید ؛ وقایع ؛ درد و رنج و نقض حقوق بشر در کشورشان ارتقاء یابند و سخن و مواضع شان مورد توجه جهانیان قرار گرفته است و بعبارتی در زمانی که درد و رنج زندانیان سیاسی و سرکوبی مردم ایران ؛ همسوئی و همدردی مردم دیگر کشورها را بدست آورده است  رژیم به تلافی ؛ انتقام گیری و برای قدرت نمائی ؛ زندانیان سیاسی اسیر و بی دفاع را هدف سبعیت و درنده خوئی خود قرار داده است.
چرا که زندانیان سیاسیِ که تسلیم سیاستهای سرکوبگرایانه مأموران رژیم در زندانها نمی شوند ؛ هم سند با ارزشی است در دست مجامع جهانی برای محکوم کردن و فشار آوردن به رژیم بخاطر نقض حقوق بشر ـ که این روزها این فشارها رو بافزایش نهاده و رژیم را کلافه کرده است ــ و هم این قهرمانان در زنجیر در واقع از بزرگترین سرمایه های ملی و معنوی برای پیروزی مبارزه مردم در بیرون از زندان میباشند . چرا که زندانیان سیاسی همواره منشاء الهام بخشی و جرئت آفرینی در میان مردم و جوانان بوده اند .
از طرف دیگر پایداری و مقاومت زندانیان سیاسی در برابر نیروهای سرکوبگر در درون زندانها ؛ باعث تحقیر و سرشکستگی قوای سرکوبگر رژیم و درهم ریختگی درونی نظام میشود . کما اینکه در حمله رژیم جنایتکار آخوندی به بند 350 زندان اوین در حالی که زندانیان با باتوم از نیروهای امنیتی و گارد ویژه زندان ؛ بشدت کتک میخوردند با خروش شعار ” مرگ بر دیکتاتور ” هم سکوت سیاهی که جلادان رژیم میخواستند بر زندان حاکم کنند را ؛ در هم شکستند و هم مقاصد شوم برنامه ریزان این جنایت را افشا و به اطلاع مردم رساندند . و این فریاد مقاومت و پایداری بود که همراهی خانواده های زندانیان ؛ سیل حمایتهای داخلی و خارجی را نصیب زندانیان قهرمان نمود و باعث شد برنامه ریزان این جنایت ؛ بور و شکسته خورده ؛ یقه یکدیگر را بدرانند .

ماجرای حمله به بند زندانیان سیاسی از این قرار بود : روز پنجشنبه 28 فروردین 1393زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین ؛ به بهانه بازرسی اتاقها مورد یورش وحشیانه نیروهای اطلاعات سپاه و 100 نفر از نیروهای گارد ضد شورش زندان ــ با حمایت قوه قضائیه و وزارت اطلاعات دولت روحانی ــ قرار گرفتند . در این حمله جنایتکارانه بیش از سی تن از زندانیان مجروح و مصدوم و حداقل 4 نفر بدلیل شدت جراحات و شکستگی استخوان به بیمارستان خارج از زندان منتقل شدند و همچنین 32 نفر از زندانیان بعد از ضرب و جرح ؛ به سلولهای انفرادی منتقل شدند
این اولین بار نیست که ایادی و مزدوران رژیم به زندانیان سیاسی در زندانها حمله میکنند . در گذشته و بخصوص در دهه 60 ــ بقول آقایان موسوی و کروبی دوران طلائی امام ــ بکرات و بمراتب بسیار شدیدتر و وحشیانه تر از اکنون ؛ بزندانیان حمله شده است . افرادی که در آن روزهای سیاه زندان بوده اند ؛ هنوز هم خاطره تلخ و رنجبار آن دوران و خاطره حملات شبانه و یورشهای ناگهانی به زندانیان سیاسی در زندانهای ایران و بخصوص در تهران ــ زندانهای اوین و قزل حصار ــ و زدن زندانیان بقصد کشت را بخاطر می آورند .
در این رژیم هیچوقت و در هیچ زمانی ؛ امنیت جانی برای زندانیان وجود نداشته و دست اندرکاران رژیم در زندانها هیچ ارزشی برای جان زندانیان قائل نبوده اند . علاوه بر اذیت و آزار مداوم زندانیان ؛ زندانی با هر میزان از محکومیت ؛ همواره در معرض خطر مرگ و رفتن به میدانهای دار و تیرباران قرار داشته است . دهه 60 بواقع دهه نا امنی و رنج مضاعف برای زندانیان بوده است .
آن دهه خونین ؛ دوران جولان نیروهای امنیتی سپاه و کمیته ها در زندانها و شکنجه گاها و حمله و هجوم مستمر بزندانیان و دوران ضرب و جرح بیرحمانه آنان بود . با این تفاوت که در آن دوران سیاه ؛ صدای اعتراضی هم اگر وجود میداشت حتی به سلول بغل دستی هم نمی رسید چه برسد باینکه انعکاسی در بیرون داشته باشد و بگوش جهانیان برسد .
اما این بار خبر حمله بزندانیان سیاسی پَر در آورد و خیلی زود به بیرون از زندان رسید . با رسیدن خبر موج خشم و نفرت مردم ایران و خانواده های زندانیان علیه سران رژیم به حرکت در آمد و باعث جلب حمایتهای جهانی از زندانیان شد و اعتراض ارگانهای حقوق بشری جهانی به این جنایت را در پی داشت . تجمعات اعتراضی خانواده های زندانیان جلوی زندان اوین ؛ دادستانی و کاخ ریاست جمهوری با شعارهای کوبنده ” زندانی سیاسی آزاد باید گردد ” و ” اوین شده فلسطین ملت چرا نشستین ” ؛ همبستگی و پشتیبانی دانشجویان ؛ جوانان و مردم با خانواده زندانیان را ؛ بر انگیخت .
علاوه بر همبستگی و حمایت مردم و دانشجویان با زندانیان سیاسی ؛ زندانیان سیاسی سایر زندانها هم با زندانیان بند 350 اوین همبستگی و در اعتصاب غذا با آنان همراه شدند . در خارج نیز نهادها و ارگانهای حقوق بشری ؛ ” خبرنگاران بدون مرز ” ؛ ” فدراسیون بین المللی جامعه حقوق بشر ” ؛ نمایندگان پارلمان اروپا ؛ وزارت خارجه امریکا در ارتباط با حمله وحشیانه به زندانیان موضع گرفته و با اظهار نگرانی مسببین این فاجعه را محکوم نمودند . همچنین خیلی زود اخبار حمله بزندانیان سیاسی اوین ؛ در روزنامه های معتبر بین المللی هم انعکاس یافت .
شدت گیری اعتراضات اجتماعی ــ بخاطر حمله مأمورین رژیم به زندانیان ــ در داخل و سیل وسیع حمایتهای ایرانیان خارج کشور و جلب حمایتهای خارجی بحدی گسترده بود که صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه رژیم از ترس مجبور شد به دادستانهای سراسر کشور دستور بدهد که مراقب افشاگریها باشند و جلوی آن ها را بگیرند : در مقابل هر گونه فضا سازی ؛ نشر اکاذیب و اخلال در امنیت ملی بایستند تا همگان بدانند که نظام اسلامی ایران نظامی نیست که بهانه های واهی در مقابل فتنه گران و اخلال گران و حامیان آنان به انفعال بیافتد .
در حالیکه تعدادی از خانواده های زندانیان که امکان ملاقات با زندانیان خود را یافته بودند ؛ در ملاقات با بدنهای مجروح و دست و پای شکسته عزیزان خود مواجه شده بودند ؛ و در حالیکه زندانیان آسیب دیده نامه نوشته و شکایت کرده و آمادگی خود را برای شهادت دادن در مورد ضرب و جرح وارده به خود را اعلام کرده بودند . مقامات و کارگزاران رژیم با تناقض گوئی در پی انکار و یا ناچیز جلوه دادن مسئله بودند . اسماعیلی ” رئیس سازمان زندانها ” از اساس منکر حمله به زندانیان شده بود و در جواب مطهری که گفته بود اگر راست میگوئید و هیچ اتفاقی نیافتاده است به خانواده ها اجازه بدهید با فرزندان خود ملاقات کنند و آنها را ببینند . وی در روزنامه اعتماد در 31 فروردین ؛ میگوید :
اگر قرار باشد هر روز اتفاقی بیافتد و این اتفاق بهانه یی شود برای دادن ملاقات که نمی شود . زندان ضوابط و مقررات دارد ؛ ما امور را بر اساس ضوابط و مقررات زندان اجرا می کنیم .

صادق لاریجانی ــ رئیس قوه قضائیه ــ هم از اساس منکر حمله بزندانیان شده و گفته بود : جریان فتنه این حرکت کاملا” قانونی ــ حمله به زندانیان ــ را بهانه یی برای میدان آمدن دوباره دیده و عده یی از درون کشور در هماهنگی و همراهی با دشمنان و معاندان خارجی در صدد زنده کردن جریان فتنه هستند . و در ادامه گفته بود : ” هیچ خلافی در اوین صورت نگرفته ” و تهدید کرده بود ” با هرگونه فضا سازی و اخلال در امنیت کشور ” مقابله میشود .
تازه وقتیکه رئیس قوه قضائیه در واکنش باعتراضات گسترده داخلی و حمایت و فشار نهادهای حقوق بشری بین المللی ؛ مجبور به برکناری اسماعیلی ــ رئیس سازمان زندانها ــ از مقامش میشود ؛ مقامات مختلف قضائیه به صحنه میآیند و با دروغ گوئی تلاش میکنند ؛, نشان دهند که این شکست و عقب نشینی ــ برکناری اسماعیلی ــ نبوده و اسماعیلی به مقامی بالاتر ارتقاء یافته است .
در مقابل دار و دستهِ ولی فقیه که بدنبال کتمان وقایع زندان و رفع و رجوع آن بودند ؛ باند مقابل ــ دار و دسته رفسنجانی ؛ روحانی ــ در روزنامه جمهوری به میدان آمده و بطرفداران ولایت هشدار میدهند که ” تند روهای بی فکر برای نظام در این شرایط پر مخاطره مشکل دیگری ” آفریده اند. و مطهری نماینده مجلس با ترس و نگرانی ؛ جنایات زندان و حمله کشی به زندانیان را بطور تلویحی پذیرفت و گفت : متأسفانه عده ایی به هشدارهای دلسوزان نظام گوش نمیدهند و در سطح داخلی و خارجی برای کشور ایجاد مشکل میکنند .
روزنامه جمهوری وابسته به رفسنجانی حمله به بند 350 زندان اوین را ناشی از ” رفتار سلیقه یی ” عده ای که زمینه را برای اتهام زنی به رژیم آماده میکنند و ” برای کشور معضل و مشکل درست میکند ” دانست .
سایت کلمه وابسته به اصلاح طلبان نامه یکی از اصلاح طلبان حکومتی به رئیس قوه قضائیه را چاپ کرده که نوشته بود : اگر اتفاقاتی که در روز پنجشنبه 28 فروردین در بند 350 اوین رخ داده اند ؛ در گزارشات حقوق بشر از ایران ظاهر شوند . آیا باز هم پاسخ میدهید که مسئله بر سر اصرار ما به رعایت قوانین اسلامی میباشد و آن گزارشات کذب محض بوده است .
وقتی حمله ددمنشانه مزدوران رژیم به زندانیان واکنش خشماگین خانواده های زندانیان ؛ دانشجویان و مردم آزادیخواه ایران مواجه شد و وقتی سیل محکومیتهای نهادهای حقوق بشری بین المللی و اعتراض کشورها براه افتاد و شکست برنامه های رژیم در حمله به زندانیان سیاسی قطعی گردید ؛ ترس و تردید از پیامدهای این اقدام جنایتکارانه سرو پای عاملین و آمرین آن را فرا گرفت . محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضائیه برای دلداری و روحیه دادن به برنامه ریزان و عاملین این حمله خونبار ؛ به صحنه آمد و گفت : قوه قضائیه نسبت به قوانین و مقررات پای بند است و هر جا کارمندی چه در داخل زندان و چه در خارج زندان طبق مقررات عمل کند ؛ حمایت میشود .
اما چرا در حالیکه رژیم از هر سو گرفتار بحرانهای لاعلاج است و از همه طرف تحت فشار و محکومیت بخاطر نقض حقوق بشر میباشد ؛ به چنین جنایتی دست زده است ؟

یکم ــ یورش وحشیانه به زندانیان بند 350 اوین در واقع پاسخ رژیم است به واکنش ها و تلاشهای یکپارچهِ بین المللی در باره اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران . نظام جمهوری اسلامی ؛ باین وسیله میخواهند نشان دهد که اگر چه در باره پرونده اتمی در برابر غرب عقب نشینی کرده است ؛ ولی این عقب نشینی به معنای عقب نشینی در برابر مردم ایران ؛ خواستهای آزادیخواهانه و حقوق شهروندی آنان نمی باشد و غرب هم نباید این دو موضوع را بهم ربط بدهد .
رژیم با ادامه سرکوب ؛ اعدام و حمله بزندانیان بی دفاع میخواهد به غرب نشان دهد که رژیم ایران میان عقب نشینی اتمی و رعایت حقوق بشر رابطه ای بر قرار نمیکند و از غرب هم انتظار دارد که چنین رابطه ای برقرار نکنند و از مشروط کردن روابط سیاسی و اقتصادی با ایران به توقف اعدام و اجرای قطعنامه های ملل متحد در باره نقض حقوق بشر ؛ دست بردارند .
واقعیت این است که تا قبل از رویکرد جدید رژیم نسبت به برنامه اتمی و عقب نشینی رژیم در برابر غرب ؛ پروژه اتمی سنگر اصلی و اول رژیم برای ممانعت غرب از ورود به عرصه های دیگر و از جمله حقوق بشر بود . با شدت گیری تحریم ها و نا توانی رژیم در مقابله با آنها و تسلیم به مذاکره با غرب ؛ این سنگر فرو ریخته و غرب به فرصت دست اندازی و تسخیر سنگرهای دیگر ؛ دست یافته است . و از آنجا که برنامه اتمی رژیم با همه اهمیتی که برای غرب داشته است تنها بخشی از مشکل رابطه غرب با ایران بوده است . فشار در عرصه های دیگر از جمله حقوق بشر تا دست یابی غرب به تغییر جدی ساختار دینی نظام ؛ ادامه خواهد یافت .
از طرف دیگر آخوندها در وحشت از غیر کنترل شدن حوادث بعد از عقب نشینی اتمی در آینده ؛ خود را مجبور می بینند که برای حفظ تعادل درونی و دور کردن مردم از حریم قدرت شان به ازاء هر گام عقب نشینی اتمی در برابر غرب بر سرکوب آزادیها و آزادیخواهان بیافزایند و از جمله به کانون امید بخش مبارزه مردم یعنی زندانیان سیاسی یورش ببرند . بنابراین در آینده جنگ رژیم با غرب بر سر حقوق بشر ابعاد تازه ای خواهد یافت .

دوم ــ جامعه ایران که بر روی کوه آتش فشان خشم و نفرت مردم از فقر و بیعدالتی ؛ ستم و سرکوب خوابیده است و هر آن امکان فوران این آتش فشان وجود دارد . این امر خواب را از دیدگان ولایت فقیه و آخوندها در ربوده است . روزنامه حکومتی اعتماد در 20 فروردین در وحشت از انفجار این آتش فشان درمورد یارانه از دولت میخواهد احتیاط کند و ” فاجعه درست نکند ” . بنابراین حمله به زندانیان سیاسی ؛ در واقع هشدار به جامعه مدنی ایران و کسانی است که بفکر مقاومت و به جوشش در آوردن این آتش فشان هستند .
زندانیان سیاسی همواره یک کابوس امنیتی برای رژیم بوده اند . قهرمانانی که علیرغم سالها رنج اسارت و سرکوب همچنان مقاومت میکنند و درس ایستادگی و مقاومت را به مردم می آموزند . زنان و مردان دلیری که علیرغم اسارت و گرفتاری در چنگال اهریمنان در زندان هم شعار ” مرگ بر دیکتاتور ” سر میدهند و با مقاومت خود راه ستیز و نبرد با دیکتاتور را هموار میکنند .
استبداد دینی حاکم بر ایران میخواست با حمله بزندانیان سیاسی ؛ اقتدار نداشته خود را برخ جامعه ایران بکشاند و رعب و وحشت را بجامعه القاء نماید . اما با مقاومت سر افرازانه زندانیان توطئه رژیم در هم شکست و کوس رسوائی اش بیش از گذشته بصدا در آمد و معلوم شد که تکرار چنین جنایاتی ــ حمله به زندانیان ــ دیگر بر خلاف گذشته ؛ کم هزینه نخواهد بود .
اما در جریان حمله سپاه و نیروهای امنیتی به زندان ؛ حسن روحانی نه تنها سکوت کرد و از زندانیان سیاسی حمایتی بعمل نیاورد بلکه وزیر دادگستری جنایتکارش که از آمرین اصلی قتل عام زندانیان در تابستان 67 میباشد با متهم کردن زندانیان به مقاومت در برابر زندانبانان بطور ضمنی ؛ زندانیان را مقصر دانست و گفت : تحقیقات اولیه در این زمینه صورت گرفته ؛ اما گزارشات نشان میدهد در دو اتاق مقاومتی صورت گرفته است . البته درگیری شدید نبوده است . و یک مختصر کوفتگی برای یکی دو نفر از زندانیان رخ داده است ( خبرگزاری مهر 31 فروردین ) . این حمایت نشان میدهد که حسن روحانی خود بخشی از همین نظام است و از دل همین نظام ولایت برخاسته است و در مقابله با هر امری که استمرار و بقاء رژیم را بخطر انداز در کنار باند جنایتکار اصولگرا قرار دارد .

و در آخر؛ حمله شکست خورده ــ به زندانیان سیاسی ــ این بارِ رژیم ؛ بر خلاف حملات گذشته ــ در دهه 60 ــ که بدون انعکاسی در بیرون اتفاق می افتاد و کسی از آنها خبردار نمی شد ؛ توانست خیلی سریع حمایت داخلی و بین المللی برای زندانیان ؛ کسب نماید . این امر از نشانه های تغییر دوران و نشانه آن است که تعادل قوای جدیدی در سطح جامعه شکل گرفته است ؛ که امر سرنگونی رژیم را شدنی تر از همیشه در چشم انداز قرار میدهد .

محمود خادمی
17 اردیبهشت1393
arezo1953@yahoo.de