محمود نيشابوري: مزدوري، مزدور پروري جزء ذات رژيم آخونديست

من از بي قدري خار لب بام دانستم
كه نا كس كس نمي گردد از آن بالا نشستن ها

«کسي که به خودش دروغ مي گويد و به دروغ خودش گوش مي‌دهد، به چنان بن بستي مي‌رسد که حقيقت درون يا پيرامونش را تميز نمي‌دهد، و اينست که احترام به خود و ديگران را از دست مي‌دهد. و با نداشتن احترام دست از محبت مي‌کشد، و براي مشغول کردن و پرت کردن حواسش از بي محبتي به شهوات و لذات خشن راه مي‌دهد و در رذالت هاي خويش در بهيميّت فرو مي‌رود، و همه‌اش هم از دروغ‌زني مداوم به ديگران و به خويشتن». از صفحة 68 رمان «برادران کارامازوف» اثر معروف «فئودور داستايفسکي» داستان نويس بزرگ روسي؛ ترجمة صالح حسيني، ويرايش 2، انتشارات ناهيد،

این بحث در مورد خائن و خیانت ومزدور است. كه چگونه ارتزاق و نشو و نما مي كنند و در پروسه خيانت رنگ عوض كرده و ماهيت انسانيشان روز بروز از بين مي رود و دست به هر كار ناشايستي ميزند. در يك كلمه خيانت و مزدوري شغل اصلي او مي شود و از قبل آن زندگي مي كند و در اميال شيطانيش غرق مي شود.
اين موضوع را طي چند مطلب و نوبت بررسي مي كنيم تا همه چيز سر جايش قرار گيرد، شأ ن و مقام انقلابي و آزاديخواه معلوم و بدور از تبليغات رژيم آخوندي و همپالگيهاي نا پاك و مزدورش مشخص شود، صفها بهتر بارز شود، صف خلق و ضد خلق كه فاصله هفت درياي خون بي آنها ست هر چه بارز تر و پر رنگ تر مشخص شود.

تأملي بر واقعيتها:
ضرورت طرح این موضوع از جمله به این خاطر است که برچسب و افترا مثل نقل و نبات می‌بارد. و این وسط، قاتلان و دجالان كارشان را مي كنند و افراد انقلابي و آزاديخواه را لجن پراكني كرده و هزاران اتهام واهي، دروغ و ناسزا را به آنها نسبت مي دهند.
دنيا بر عكس شده اصولاً در رژيم ضد بشري آخوندي براي فرار از واقعيت، هميشه كساني كه در راه مبارزه گام بر مي دارند و همه چيزشان را فداي كشورشان مي كنند خائن مي گويند، در اين بحث مي خواهيم اين موضوع را كمي باز كنيم تا اين دژخيمان از اين برچسبها كه حقشان هست فرار نكنند.

در تاريخ ايران هيج كس به اندازه خميني و همپالگيهايش ا ز اسامي ، واژه ها و ارزشها، سوء استفاده نكرده است همه چيز را قلب و واژگونه جلوه داده است ،مجاهد را منافق، شكنجه گر خودش را دلسوز و انقلابي و … تبليغ مي كند، لاجوري ملعون را انقلابي، خميني دجال را بزرگترين انقلابي و…
راهي ندارد اين ها سوخت رساني و حيات موقت رژيم را تامين مي كند. خاتمي شياد دژخيمان و پاسداران را دلسور ترين، مسئولترين ، انقلابي ترين نفرات معرفي كرد و آخوند رئيس جمهور ارتجاع پا سداران را « محبوب دلها» خواند.

معلوم است در اين فرهنگ كثيف و ناپاك همه پلشتيهاي آخوندي، طيب و طاهر و آنچه كه از آن انسانهاي شريف و آزاديخواه هست نا درست و اشتباه است، لذا واژه هايي مثل منافق، آمريكايي، اسرائيلي، اجنبي، ياغي، باغي و… زيبنده خودشان آنهاست را نثاز ديگران مي‌كنند . و در اين شرايط هست كه مزدور پروري رشد شتابانيدر اين گونه رژيم هاي ضد بشري ميكند. تن پروري و انگل وار زندگي كردن از ثمرات بارز اين رژيم مزدور و خائن است.

مبارزه علم است. علمي كه فقط يك بحث تئوري و اندوختن معلومات روشنفكري، از شرايط اجتماعي و اقتصادي يك كشور نيست. بلكه پرداختن بها و بذل مال و جان در اين مسير را طلب ميكند. بهخصوص مبارزه عليه جباري مثل رژيم ضدبشري آخوندي كه با پوش اسلام عزيز! و ايدئولوژي مرگ نهتنها از ابتدا درصدد سركوب و حذف مخالفينش در ايران بود، بلكه سلطه كثيفش را در كشورهاي منطقه بهخصوص عراق، سوريه ، يمن و… هرچه بيشتر گستراند. رژيمي كه براي فرار از واقعيتها و تضادهاي لاينحل اجتماعي، اقتصادي، سركوب و اعدام را از روز اول، پيشه خود كرده است. به يُمن پاكبازي، ايثار و فداي حداكثر و رهبري مسعود و تلاشهاي بي وقفه مجاهدين، هزاران بار توطئههاي رژيم ضد ايراني آخوندي خنثي گرديد. مسعود كسي بود كه با افشاي چهره پليد خميني، كه در ماه بهدنبالش بودند، به چاه و لجنزارخفت و خواري افكند، و بهعنوان بزرگترين ديكتاتوري قرن در تاريخ مردم ايران ثبت كرد. مسعود كسي است، كه هزاران ميليشيا و مجاهد با نام و ياد او بر چوبههاي اعدام بوسه آزادي زدند و بيش از 120هزار از رشيد ترين فرزندان ايرانزمين پيمان همراهي با اين مقاومت سترگ بستند، و سرفرازانه به عهد خود با خدا و خلق وفا كردند.
بدون شك رژيم هماوردي غير از مجاهدين ندارد، بنحويي به خيال واهي خودش با مزدورانش مي خواهد حركت انقلاب! را كند كند. مگر مي شود عكس تكامل حركت كرد.

خائن اهل غُش و دغلبازی است:
خائن، اسم فاعل خیانه یا خیانت است و خیانت در لغت مشتق از «خَوَن» به معنای مخالفت با حق و پیمان در پنهانی است. [مفردات راغب، ج۱، ص۱۶۳]
خائن اهل غُش و دغلبازی است و سقش را با مکر و حیله برداشته‌اند. امانت خود را انجام ندهد و به قول سعدی «وحشت آموزد و خیانت و ریو»
خائن به امانت یا اعتماد دیگران، وفادار نمی‌ماند. نقض عهد می‌کند و پیمان می‌شکند. بی‌وفا و نمک بحرام است.
اهل لغت خیانت را از جمله مخالفت با حق از طریق نقض عهد مخفیانه معنا کرده‌اند. ولتر خالی کردن خزانه، افشای اسرار، تحویل دوست به خصم یا افشای محل او به دشمن را به خائن نسبت می‌دهد.
از دید حکومتگران، خیانت فعل عمدی یک فرد یا گروهی است که منافع یک قدرت بیگانه را در زمان صلح یا جنگ به زیان میهن خویش تأمین، و امنیّت کشور و نظام حکومتی را به مخاطره اندازد و مهم‌ترین مصادیق آن همکاری با دولت خارجی و گِرا دادن به بیگانه است.
در مورد واقعه ۲۸ مرداد سال ۳۲، سلطنت طلبان به نیروهای ترقی‌خواه و به توده ای‌ها بطور خاص و حتی به دکتر محمد مصدق خائن می‌گویند. در این مورد بخصوص هم طرف‌های ذینفع به آن دیگری می‌گویند خیانت کرده‌است. تعبیر «شاه خائن» را در تظاهرات سال ۵۷ کم نشنیده‌ایم.
مخالفین حکومت هم پیش و بعد از انقلاب از دید کسانیکه شغل شریفشان بگیر و ببند بود، خائن بودند.
پیش از انقلاب سازمان‌های سیاسی به این یا آن مخالف که سر به نیست کردند لقب خائن می‌دادند. در زندان شاه شماری از زندانیان، کسانی را که مخالف خشونت علیه حکومت بودند، خائن قلمداد می‌کردند.
در دادگاههای دهه سی در مسکو، بهترین فرزندان مردم (شوروی سابق) و کمونیستهای فداکار لقب خائن گرفتند و تیرباران شدند.
در آمریکا در دوران «مک‌کارتی» McCarthy کمتر نویسنده و روشنفکری بود که متهم به کمونیست نشود و لقب خائن نگیرد.
خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است :
واژه خائن خیلی جاها بی مورد و بامورد تکرار می‌شود مثلاً مترجمی گفته است ترجمه پاسدار زبان نیست، خائن به زبان است. Traditore Traduttore
در کتاب مقدس، یهودا، خائن معرفی شده که البته این موضوع محل نزاع است. توهین به مقدسات هم مترادف با خیانت محسوب شده‌است.
در قرآن، ماده خیانت و مشتقات آن در ۱۵ آیه آمده است که در تمامی این آیات همه اشکال خیانت (خیانت در فکر و عقیده، در فعل، در ابلاغ پیام، در احکام و خیانت اعضای بدن مثل چشم و… ) نکوهش شده‌است که به بحث ما مربوط نمی‌شود.
میلان کوندرا، در کتاب «هنر رمان» می‌گوید: «خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است.»
قاعدتاً واژه هایی چون خائن و خیانت باید در مورد کسانی به کار ‌رود که به‌هرحال به اصولی که نقض کرده‌اند روز و روزگاری پایبند بودند. داستان عمله ستم و افراد بی‌وجود و بی‌اصول اساساً جداست.
با اینحال نباید فراموش کرد که خائنین واقعی کسانی هستند که با تیغ و طلا و تسبیح، هست و نیست مردم را نشانه کرده‌اند.
اما می‌بینیم هرزه‌نویسان، قاتلین زندانیان سیاسی را رها کرده و با اشاره به داستان فیلم سینمایی Behold a Pale Horse «اسب کهر را بنگر»، شبیه سازی می‌کنند تا هر کسی را که باب طبع خود نمی‌بینند، خائن جلوه دهند.
در فیلم مزبور که آنتونی کوئین در آن بازی کرده (و نام دیگرش گروگان است)، یک مبارز اسپانیایی وقتی در آخرین لحظه در دامی که دشمن به کمک یک خودفروخته برای او پهن کرده می‌افتد در حالیکه یک گلوله بیشتر ندارد بین او و افسر سرکوبگر، آن نارفیق را هدف قرار می‌دهد.
در فرهنگ سیاسی ایران، اصطلاح خائن، هم بالاترین اتهام است و هم شدیدترین دشنام، و بسادگی از سوی نیروهای سیاسی تمامیت‌خواه حاکم و اپوزیسیون غیردموکراتیک، بر علیه رقیبان، مخالفان و منتقدان و به قصد حذف و نابود کردن آن‌ها، به کار می‌رود.
در یک جامعه‌ی استبدادی و حکومت ایدئولوژیک هم که سیستم قضایی آن در گرو حاکمان سیاسی است و به چیز مبهم و تعریف ناشده‌ای به نام «جرم سیاسی» رسیدگی می‌کند، چنین اتهامی اصلاً نیازی به اثبات حقوقی ندارد.
بینید حرف‌زدن از استقلال و آزادی خیلی ساده است. اما پرداخت تاوانش خیلی مشکل است‌. معروف است که اشیاء را به‌ ضدشان می‌شناسند‌. این‌ ، یک‌شناخت عمیق است‌. یعنی اگر شناخت صوری را کنار بزنیم‌ ، در یک‌شناسایی عمیق، اشیاء را به‌ضدشان می‌شناسند. پس، آزادی‌خواه واقعی را از کجا می‌شود شناخت‌ ؟ ازنوع رابطه‌یی که با اضداد آزادی تنظیم می‌کند‌_ مسعود رجوي_
از آسمان فلک تیغ و دشنه می‌بارد:
خائن کسی است که اصول را آگاهانه نقض می‌کند و تعهدهای اساسی را زیرپا می‌گذارد.
«منظور از اصول، قوانین بنیادی، مفهوم مرکزی و ایده هدایت کننده در عملکرد هر مجموعه یا دستگاه و سیستم مشخص است.
اصولی که کل حرکات، روابط و کارکردهاى تحت نفوذ خود را در برمی‌گیرد.»
نه فقط در فیزیک و ریاضیات و اقتصاد و…، بلکه در یک مبارزه علمى و قانونمند هم اصولی حاکم است که «مستقل از خواست‌ها، عقاید اختصاصى و آرمان‌هاى تاریخى و فلسفى این یا آن فرد، و این یا آن گروه است و از پذیرش آن گریزى نیست والاّ باعث شکست و ناکامى نظرى و عملى منکران خود مى‌شود.»
اگر اصل وحدت و همبستگى نیروها علیه استبداد زیر پرده دین واقعی است، (که واقعی است) نباید آنرا نقض کرد. نباید با کسانی که چون خود ما سودای آزادی و عدالت دارند، به ضدیت کور افتاد.
متاسفانه در فضای کدر و مسموم موجود، مروت و انصاف زیر پا له می‌شود و اسمش را «مرزبندی» می‌گذارند.
آرزوی ستمگران این است که همه با هم گلاویز و سرشاخ شوند و یکدیگر را نفى کنند تا خود اثبات شود.
خیانت از سر ناچاری و از روی آگاهی:
خیانت در زمینه‌های متفاوت به کار می‌رود اما در تمام آن‌ها، یک کاربرد معین دارد: حذف و نابود کردن کسیکه قرار است خائن معرفی شود.
نوعی از خیانت رفتاری بود که اتللو Othello در رابطه با همسرش «دزه مونا» نشان داد و او را بیرحمانه کُشت. ویلیام شکسپیر این به اصطلاح «خیانت در عشق» را با قدرت به تصویر کشیده‌است.
خیانت در امانت، خیانت به کشور و خیانت به حزب و سازمان و تشکیلات…را هم داریم و نوع دواطلبانه و آگاهانه آن را هم می‌شناسیم، مثل نفوذ در دستگاه ستمکاران. نفوذ در تشکیلات دولتى، سیاسی، اقتصادى…
(علی‌بن یقطین، وزیر نفوذی در دستگاه هارون الرشید و دهها نمونه دیگر در تاریخ معاصر)
واژه های خائن و خیانت برای بیشتر ما نامردی، بی وفایی، خنجر از پشت زدن، زیرآب‌زنی… و از این قبیل را تداعی می‌کند اما آیا کسی که به اجبار و علیرغم خواستش عهد شکنی کرده است نیز خائن است؟ منظورم رفیقان نیمه راه و کسانی نیستند که خیانت در درون اندیش آنهاست.

از آنجا‌يكه هيج پديده اي خلع الساعه ظهور، رشد و نمو نمي كند ، در بستر زمان و شرايط فعل و انفعالاتي صورت مي گيرد كه ماهيت آن شئي را كاملاً عوض مي كند. از آنجائيكه انسان فهم و اراده و اختيار دارد، خوبي و بدي را مي شناسد، زندگي در جامعه را فهم مي‌كند كه بايستي به التزامات آن پايبند باشد.
درست است هر انساني راه خود و مسير زندگيش را انتخاب مي كند تا اينجاي كار نه تنها ايرادي ندارد بلكه حق مسلم انتخاب فرد است، ولي وقتي منافع فردي از جمع پيشي مي گيردو برتري طلبي، پر كردن حفره ها و كمبود ساليان را بنحويي از قبل ديگران حل و فصل كند،ديگر انسان عادي نمي تواند باشد.
اين گونه افراد، ماهيتاً اهل كار نيستند، حالت انگل دارند مي خواهند راحت طلبي كنند، ديگران تر و خشكش كنند، به فكر خودشان هستند، توجهي به دنياي ديگران ندارند، به حالتي مي رسند كه روز بروز از صفات برجسته انساني تهي مي شوند، دنيا جديدي رويشان باز مي شود، دروغ ، دغلكاري، مردم فريبي، نان را به نرخ روز خوردن، با ديكتاتور تا هرجا كه بشود همكاري كردن. يعني مي‌شود ، بي هويت كامل، براي رسيدن اين مسير راه خطا و باطل را مي رود، جاسوسي مي كند و همكاري با ديكتاتور مي كند، ابتدا با لو دادن ساده! بعد در مزدوري رنگ عوض كرده هويتش از يك انسان عادي عدول كرده شكنجه مي‌كند و مي كشدديگر بعداز مدتياين گونه كار ها برايش قپه ندارد آنرا شغل شريف! مي دادند چون هر انسان خطا كاري براي اين كه از واقعيت فرار كند يك سري اراجيف سر هم كرده كه خودش را بي گناه جلوه دهد. اما بخواهد و نخواند دستش، روحش، قلبش ناپاك و ديگر همسنخي يا ديگر آحاد مردم ندارد.
شيطانسازي، محدوديت عليه مجاهدين در اشرف، ليبرتي و…

رژيم آخوندي با در نظر گرفتن شرايط عراق، بهزعم خود فشار خود را در چند جبهه عليه اشرف و اشرفيان با بهكارگيري مزدوران و عناصر بهخدمت گرفته عراقي و لابيهاي خارجي در دستور كار قرار داد تا از آب گل آلود ماهي دلخواه صيد كند. خانواده اشرفيان را با نيرنگ و فريب، وعده و وعيد بهسوي اشرف گسيل داشت تا آنها را به آغوش گرم خانواده بازگرداند! اعزام نيروهاي معلومالحال عراقي تحت پوش خبر نگار، شخصيت شيوخ و…، تا در برگشت عليه مجاهدين اشرف موضع بگيرند. راه اندازي سايتهاي بدنام كه همگي به بند ناف وزارت بد نام اطلاعات آخوندي وصل و از آن ارتزاق ميكنند، راديوهاي فارسي زبان در آمريكا، اسكانديناوي و انگليس كه ياوهگوييهاي آخوندي را بيان ميكند. خريد قلمبهمزدان روزنامههاي بي پرنسيب عراقي براي چاپ و نشر اراجيف سرهم بندي شده و كليشهيي وزارت اطلاعات آخوندي و…

تلاش پرهزينه و بيوقفه رژيم براي دروغپردازي عليه مجاهدين و مقاومت ايران، همراه با توطئههاي زنجيرهيي بهمنظور نابودكردن فيزيكي و سياسي و تشكيلاتي آنها درحقيقت اين را بارز كرد كه رژيم در پهنة ملي و ايراني مانند سه دهه گذشته هماوردي جز مجاهدين و جايگزيني جز شوراي ملي مقاومت ايران نمييابد در سال86 رژيم آخوندي 9876بار مجاهدين و شوراي ملي مقاومت را در راديو و تلويزيون و مطبوعات و خبرگزاريها و سايتهاي وابسته به اطلاعات نظام و همچنين راديوهاي فارسي زبان هدف تهمت و افترا و لجنپراكني قرار داد. اما با همين عدد هم بهسادگي ميتوان دريافت كه آخوندها در تمام ايام سال بدون تعطيلي، بهطور متوسط روزانه 27بار به دروغپردازي و فحاشي و لجنپراكني عليه مجاهدين و مقاومت ايران مبادرت کردهاند يا همان دروغ را ازشبكه و كانال ديگري به خورد مستمعان خود داده اند.
رژيم از ترس و استيصال در رابطه با مجاهدين، خيل عظيمي از مفتخوران، دروغ گويان ، عريضه نويسان را استخدام كرده و با درست كردن هزاران سايت براي مزدورانش، عليه مقاومت لجن پراكني مي كند. در دستگاه آخوندي طيفي كه اصلاً از عقب مانده ترين اقشار هستند به خدمت رژيم در مي‌آيند ، هزاران كتاب نوشتند و روزنامه توليد كردند هزاران نسخه مجاني ارسال كردند و مي كنند، تا جايگاه مقاومت را در اذهان عمومي خراب كنند، نشد كه نشد.
تا جايي در تاريخ به رژيمهاي ديكتاتوري بر مي گردد هيج رژيمي به انداره آخوند ها چه بلحاظ مالي، استخدام مزدور، تبليغات، دروغپردازي، تهديد،سركوب و ارعاب و… در رابطه با سازمان سياسي مثل مجاهدين انجام نداده است كه اين خود گواه بارزي از ضعف رژيم و گستردگي مقاومت سازمانيافته را مي دهد. در يك كلام شبكه هاي خاصي در اكثر سفارتها و وزارت خانه هاي رژيم سر گرم مزدوري و لجن پراكني عليه مقاومت هستند. يعني كار و كاسبي شان مزدوري عليه مقاومت است وبس.
ريشه ها و فاكتهاي تاريخي:
هر رژيم ديكتاتوري براي مرعوب كردن جامعه شگرد هاي ضد انساني خاصي را به كار مي برد، با تبليغات، با خريد مطبوعات و رسانه ها با سانسور و تفتيش عقايد با سركوب و دار ودرفش و… جلو رشد تظاهرات و نارسائيها و نا آرامي ها راحتي موقت هم شده را مي گيرد.
هيتلر، كه دم از آريايي بودن و نژاد برتر مي زد، با تبليغات كوبلزي و وعده و وعيد در ابتداي كارش اذهان عمومي را به خود جلب كرد، ولي جنگ افروزي و خيانت او، مردم را متوجه اين ديكتانور برزگ كرد، هيتلر دستور داد،حتي در كوچه و بازار، بعضي از شهر جمجمه عابرين را انداره گيري كنندو كساني كه قسمت كاسه سرشان كوچكتر بود را انگ يهودي مي زدند و در صدد دستگيري و ارعاب آنها بودند و آنها را خائن و مزدور مي ناميد.
خميني ملعون با علم كردن اسلام، جنگ افروزي، اسلام در خطره، همه با هم، اميال حيوانيش را در از بين بردن خانواده ها و پاشاندن آنها و بوجود آوردن اختلاف بين اعشاي خانواده و با اهرم فشار و سركوب بر اريكه قدرت سفيانيش تكيه زد، همه كس را غير از ايادي خود كفار، منافق و خائن عنوان مي كرد.
ولي در عالم واقعيت نه تنها در ايران بلكه در اين دوران معاصر در تمام دنيا هيج كس به مردم ايران و همه مردم جهان اين قدر خيانت نكرد، خائن برزگ قرن بيست و بيست و يكم خميني و اياديش هستند چون ايدئولوژي آنها سر بريدن انسانيت از آغاز بوده است از اين رو اشاعه مزدوري و تن پروري ازصفات بارز اين رژيم جاني و ديكتاتور است، مزدور استخدام مي كند در همه جا دانشگاه، ادارات، كارخانه ها، مساجد و خيابانها تا رژيم نامشروعش را با پوش مردم هميشه در صحنه سر اپا نگه دارد.
حالا كسي كه در عصر آگاهيها، اين قدر جنايت مي كند، لشكر كشي راه مي اندارد ، ميليونها انسان را به كشتن مي دهد ، جنگ افروزي را در منطقه دامن مي زند و آنرا ادامه مي دهدو هر آن كس از اين رژيم به هر نحويي دفاع مي كند، جاسوسي كند ، دستگير كند ، شلاق بزند، سايت درست كند و زمينه قتل اشرفيان را بوجود مي آورد، كتاب دروغ بنويسد، براي مالكي نامه تشكر از قتل اشرفيان بنويسد و يا در خارج ضد مجاهدين لجن پراكني كنند و… همه و همه خائن، مزدور هستند حالا فوكل كرواتي باشند يا ريش درازي، فرقي نمي كند.
پليد جفت پليد است پاك جفت پاك
بريدگان امروز يا ابو هريره و عمر و عاصهاي ديروز
از زمان خلفاي بني اميه طبقهيي بهوجود ميآيد به اسم فقها و آخوندهايي كه كارشان توجبه عملكردهاي حكومت و خلافت بهنام اسلام است. از مثالهاي معروف ابوهريره است كه بهعنوان يك صحابي پيامبر, روايات زيادي از حضرت نقل ميكند. يا عمروعاص كه از چهرههاي سياسي معروف هم بود. عمروعاص به معاويه ميگويد هر روايتي كه براي حكومت لازم داري من از قول پيغمبر نقل مي كنم.
رژيم غرق در بحران آخوندي از عناصر معلومالحال و بريده بهعنوان چوب زير بغل و سخنگوي خودش بهره ميگيرد. سايتهاي دستساز وزارت اطلاعات مانند هابيليان, ديدبان، اينترلينگ و…همراه با مأموران پيشاني سياهي مثل كريم حقي، عليشاهي، خدابنده و جاسوسه(همسرش), فيروزمند، جاباني،مصطفي محمدي، زهرا ميرباقري، مريم سنحابي، قربانعلي، عبدالرضا رستمي، محمد رزاقي و… مثل بازاريابها كه ميخواهند جنس بنجل آخوندي را بهنازلترين بها بفروشند ولي مشتري پيدا نميكنند. افتضاح كنفرانسهاي! مزدوران و كسادي شغل پادوي آنها بر همگان آشكار است. مزدور عليشاهي در مصاحبه با راديو آمريكا در مورد نوشتن كتابي صحبت ميكند كه البته واضح است سربازان بينام و نشان امام هنوز چند ماهي از خروجشان از تيف نميگذرد كه سر از فرانسه و انگليس و كنفرانس و… درميآورند و مثل عمروعاص مدرك جعل ميكنند كه بهمجاهدين بچسبانند. البته اين بريده مزدوران همان آخوندهاي بيعمامهيي هستند كه براي بقاي رژيم ضدايراني بههر فتنه و فساد و خفت و خواري تن ميدهند.
براي نشان دادن هرچه بيشتر خودسپاريشان ديگر تز سعيد امامي را بهكار نميبرند بلكه صددرصد در خدمت امام! و حاجي اژهاي و شركا قرار گرفتهاند. مزدور عليشاهي به زبان اشهدش گفت: «اصلاً مرا وزارت اطلاعات فرستاده…»(مصاحبه مزدور با راديو آمريكا) يا كريم حقي خائن در فكر نجات! مجاهدين ميشود: «ميخواستم صحبت كنم با بچههايي كه در كمپ اشرف هستند و ازشون خواهش مي كنم… خودشون رو برسونند به كمپ آمريكاييها»(مصاحبه مزدور با راديو فردا).
همه اين مزدوران در چند كد ديكته شده وزارت بدنام اطلاعات عليه مجاهدين لجنپراكني ميكنند. فرار از زندان! شكنجه! فرار از ايران تحت حاكميت آخوندها!! و خود را ناجي مجاهدين دانستن! اين تشبثات و توطئههاي مزدوران جز اثبات حقانيت سازمان و اوج فداكاري رهبر مقاومت چيز ديگري نيست.
تفريشي در صفحه 127كتابش نوشته «نماينده رهبري جمهوري اسلامي در مؤسسه كيهان مسئول نگارش, تهيه, چاپ, و توزيع تمامي نشريات, جزوهها و كتابهايي است كه به اسم جداشدگان از سازمان مجاهدين و شوراي ملي مقاومت منتشر ميشود» وي در صفحه 128 مطالبي كه او (حسين شريعتمداري) اشاره كرده بود براي خود من جالب بود, او گفت: «ما اخيراً جلد دوم كتاب احمد شمسحائري را بهنام (مرداب) را از اول تا به آخر نوشتيم و هم خودمان چاپ كرديم و هم قبل از اينكه بهخارج بفرستيم در داخل توزيع كرديم ولي در حقيقت به اسم او اينكار را انجام داديم».
مطلب فوق نشاندهنده هرچه بيشتر مزدوري اين خائنين است. درست مثل شكنجهگران و سردمداران رژيم كه يك شبه دكتر و مهندس و سردار و نويسنده و… شدند. حتماً به شما مزدوران درجه «ذوب درانديشه امام…» راخوا هند داد.
با مدعي مگوئيد اسرار عشق و مستي بگذار تا بميرد در درد خودپرستي
رژيم آخوندي با دجاليت و دروغپردازي سياست خود را عليه مقاومت و رهبري آن, طي اين سالها پيش برده است. بنابراين درهم پيچيدن مباني اين جنگ كثيف رواني ما را كيفاً در جنگ عليه دشمن ضدبشري جلو مياندازد, رژيم پا بهگور آخوندي, در حمله خود به ما مرتكب انبوه اشتباه محاسبههاي تاكتيكي و تكنيكي شده است. مهمترين خطاي آن باز مصرف مزدوران بارها مصرف شده اطلاعات بدنام خودش است. از اين رو بايد بيمهابا به آن تاخت و سنگرهايش را درهم شكست.
واقعيت اين است، كه هيچ لجننامه و سايتي از آخوندها نيست، كه رهبري مجاهدين را آماج تهمت و اهدف كينهتوزانه خود قرار ندهند، كه البته اين مايه سرفرازي و افتخار براي اين نسل و رهبري پاكباز آن است،كه با خلق اصوليترين استراتژي, آخوندها را در زمينههاي مختلف به بنبست كشانده است, بههمين خاطر از اوج استيصال و درماندگي يقهها ميدرند و عمامهها بر زمين ميكوبند.

//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

«حتما به یاد دارید که قبل از رسیدن اولین سری مجاهدین از لیبرتی به آلبانی در می ۲۰۱۳ رژیم و مأموران وزارت اطلاعات با ادا و اطوارهای مشمئزکننده یکبار در پوش خیرخواهی و دلسوزی با تبریک و تهنیت دجالانه وارد میدان شدند و با تکرار دروغها و اراجیف سوخته خود مدعی شدند که «انتقال اعضای مجاهدین به کشور آلبانی در واقع استارت و نقطه آغاز از هم گسیختگی تشکیلات مجاهدین خلق است»
این همان ادعایی است که سالهای سال است مزدوران پیشانی سیاهی همچون سبحانی و فیروزمند و… در آن میدمند و مدعی هستند «اگر پای مجاهدین به“دنیای آزاد! و اروپا برسد، همه آنها به دنبال زندگی خود می روند، زیرا آنها را با زور و اجبار و فشاردر لیبرتی نگه داشته اند»!
هم چنان که در مقطع جابجایی مجاهدین از اشرف به لیبرتی هم، رژیم و مزدورانش سوت و کف زدند و هلهله کردند که تشکیلات مجاهدین فرو پاشیده خواهد شد و حداقل نیمی از اعضای مجاهدین بعد از رسیدن به لیبرتی آنجا را ترک خواهند کرد.
اما بلافاصله که رژیم و عواملش متوجه شدند موضوع بازاسکان مجاهدین در آلبانی جدی است، به شکل ابلهانهای نوشتند و گفتند: «با حضور مجاهدین در آلبانی، کشورهای بالکان در آینده شاهد بمبگذاریها و خرابکاریهای سودمند برای امریکا و رژیم صهیونیستی خواهد بود- شبکه خبر رژیم، ۲۷اردیبهشت ۱۳۹۲»
البته همه کسانی که این رژیم را میشناسند، متوجه شدند منظور رژیم از انتشار این خبرها این است که مجاهدین را از نیت کثیف خود یعنی عملیات تروریستی علیه آنها مطلع کند. گو اینکه مجاهدین سالها است به این رژیم پلید گفتهاند: ما گر ز سر بریده میترسیدیم، با جنایتکارانی چون تو در نمی افتادیم…
در گام بعد، رژیم که خودش قبل از هر کس و بیش از همه میداند این تبلیغات کاذب، بادکنکی برای ترکاندن در فضای مجازی است و ایستادگی و استواری مجاهدین بر آرمان آزادیخواهی را بویژه در ۱۰سال محاصره ضدانسانی علیه اشرف و لیبرتی تجربه کرده است، ناچار شد یکی از خرمهرههای وزارت بدنام اطلاعاتش به نام «فریدون زندی» و مامور دونپایه و لمپنی بنام احسان بیدی را به آلبانی اعزام نماید تا شاید از این کلاه نمدی برای خود بدوزد.
هم زمان انجمن نجات رژیم آخوندها هم دست به کار شد و خانوادههای الدنگ و وابسته به خود و چند مزدور پیشانی سیاه دیگر مانند محمد کرمی، عبدالرضا رستمی، بتول سلطانی، زهرا معینی، احمد اوسطی، همایون کهزادی و … را در اروپا بسیج کرد تا شاید بتواند توسط این خائنین از طریق تماسهای تلفنی- ایمیل- فیس بوک و سایر اقدامات، روی هواداران مجاهدین تاثیر منفی بگذارد و در این بازار مکاره باز هم بدمد.
ولی این بار هم سرش به سنگ خورد و هواداران شریف مجاهدین، ضمن بلوک کردن فیس بوک خود بر روی آنها یا تعویض شماره تلفن و افشای طرح آنها در میان سایر ایرانیان و هواداران، جواب دندان شکنی به آنها دادند.
بعد از مدتی که رژیم و مزدورانش دیدند تمام توطئهها و ترفندهای کثیفشان با شکست مواجه شده و از طرف دیگر افشای مأموران وزارت اطلاعات در آلبانی یعنی زندی و احسان بیدی، کار را برای آنها مشکلتر کرده است، عوامل رژیم باز هم به شیطانسازی کثیف علیه مجاهدین متوسل شدهاند.
یک روز در لجن نامههای خود مدعی میشود که «مجاهدین این افراد را در دنیای آزاد با پرداخت پول در تشکیلات نگه داشته اند…»!
یک روز تحت عنوان خاطره نویسی، مطالب تکراری۱۰ساله را بازنشر میدهند. جالب است که این مزدوران بیمقدار حتی برای خودشان نیز شعور و ارزشی قائل نیستند. آنها از زور افلاس و درماندگی به نوشتن مطالبی رو میاورند که قبل از هرچیز، عقل و شعور نویسنده را برای خواننده زیرعلامت سوال میبرد. نویسنده این مطالب برای خوشامد وزارت اطلاعات ناچار است خود را فردی نادان و احمق معرفی کند که به جای رفتن به اروپا، سر از عراق و مجاهدین درآورده است.
از آنجا که بازتکرار این مطالب کهنه شده خیلی خفت و سرافکندگی است، احسان بیدی و عوامل رژیم هم برای بالابردن نرخ خود و هم نجات نویسنده احتمالی، ناچار شده به شگرد جدیدی متوسل شود و آن (امضاء محفوظ)! برای مطلب است. (اسم نویسنده در نزد مسئول سایت محفوظ است)! سرتیتر مطالب منتشر شده احسان بیدی از زبان دیگران است تا نرخ خود را بالاتر ببرد. هرچند که این اقدام مضحک وزارت به مصداق همان ضربالمثل ایرانی است که میگوید: به روباه گفتند شاهدت کو؟ گفت دمم!
دمی که با عنوان امضاء محفوظ! مستقیما به وزارت وصل است و لورفته تر از آن است که حتی بچهای را بفریبد.
وزارت اطلاعات رژیم ملاها و مزدورانش طی این مدت، با رذیلانهترین شیوهها تلاش کردهاند بخت خود را با تطمیع هواداران و ایرانیان آزاده بیازمایند، ولی جز بدنامی و طرد از جامعه ایرانیان و قرار گرفتن در مقابل قوانین کشورهای اروپایی، چیزی نصیبشان نشده و نمی شود. این مزدوران خوب است سرنوشت مزدورانی همچون بهزاد علیشاهی (مستقر در زندان هلند به دلیل وابستگی به وزارت اطلاعات رژیم ایران و جاسوسی علیه پناهندگان ایرانی) و کریم حقی (تحت نظر پلیس هلند با چندین بازجویی توسط امنیت این کشور به دلیل وابستگی به وزارت اطلاعات) و آرش صامتی پور و ….. را درس عبرت قرار دهند. بدون شک اگر آنها امروز هم چند صباحی دست و پا زده و به تلاشهای مذبوحانه ادامه بدهند، فردا و فرداها روز پاسخگویی نهایی آنها در نزد خلق قهرمان ایران فرا خواهد رسید و آن روز دور نخواهد بود.
به کوری چشم دشمن و مزدورانش، تشکیلات مجاهدین روز به روز مستحکمتر و استوارتر به جا مانده و میماند. گواه این حقیقت، پروسه زندان ۱۰ساله و محاصره ضدانسانی علیه مجاهدان اشرفی است. حقیقتی که رژیم را سخت به وحشت انداخته است. چرا که به قول قرآن، حق ماندنی و باطل رفتنی است. این سنت تکامل و هستی است و به قطع و یقین چنین خواهد شد.
همه تیرهای زهرآگین و کینه توزانه وزارت بدنام و مزدورانش به سنگ رسوایی خواهد خورد و استحکام مناسبات مجاهدین برای صدمین بار در چشم کورشان فرو خواهد رفت. بنیان مرصوص و تشکیلات مجاهدین با این اتهامات بی اساس و بیمقدار خش برنخواهد داشت و چون کفی بر آب، از بین خواهد رفت» ( سایت ایران آزادفردا- آلبانی)

نمونه اي از وقاحت و افول در سراشيبي سقوط با پوش خانواده:

توخود بخوان حديت اين مجمل:
از آنجا كه عملكرد همه بريدگان خيانت، به خون شهيدان و مبارزان راه وطن هست، همه آنها نقش و جايگاه واحدي دارند، و در خدمت رژيمند، به همين خاطر به اين مورد اشاره مي كنيم كه چگونه، عاطفه ها رنگ مي بازد ، پدر! براي دخترش خط و نشان مي كشد و تهديد مي كند.
«وقتی که وزارت اطلاعات شوی خانواده های الدنگ را با همکاری دولت مالکی برای زمینه سازی کشتار مجاهدین در درب اشرف راه اندازی کرد ، مصطفی محمدی جزو اولین گردانندگان این شوی مسخره بود که نقش تحریک کننده را بعهده داشت و با ۳۲۰ بلندگو به آزار واذیت ساکنان اشرف می پرداخت.
او به همراه یک زن بسیجی و حزب اللهی به نام ثریا عبداللهی معرکه گردان اصلی خانواده های الدنگ درجلو اشرف بودند .
آنها ازبلند گو اشرفیان را تهدید به دار زدن و آتش زدن اشرف و … می نمودند
به بخشهایی از لجن پراکنیهای او در رابطه با ساکنان اشرف که دختر خودش هم درمیان اشرفیان بود گوش کنید، تا بیشتر به عمق رذالت وپادویی او برای وزارت اطلاعات پی بیرید .
طی مدتی که مصطفی محمدی درجلو اشرف بود ، از زهرا خانم نظام (ثربا عبداللهی) بعنوان رهبر بسیجی خودش نام برده و به همه خواستهای او تن میداد.

mn5
متن پیاده شده نوار

زهرا خانم نظام ثریا عبداللهی ، مامور وزارت اطلاعات درحالی که مصطفی محمدی نیز درکنارش ایستاده است است یقه درانی میکند :« بدونید هرکسی، اون کسایی علی الخصوص که درراس این اشرفند ،که درمرکز این اشرفند بدونند، اشرفو مسعودو، تمام مسولین اصل اینجا رو بخاک وخون میکشیم ، این رو بدونین من جلوی این بچه ها را نگه داشتم ، اگه، بگم شبونه حمله کنید، میدونید که یکی تون سالم نمی مونه اون تو ، هی به این و اون پیغام ندید یک عده مزدور اومده ، ما با مدرک وسند با عکس وپاسپورت وارد این کشور شدیم.مدارک وسندهای ما پیش رییسان بغداده ، پیش ارتشیان بغداده ، ما با مدرک وسند وارد شدیم. این دادهای من یه روز برای شما خیلی گرون تمام میشه ، میدونین کی ؟ اون زمانی که همین جا اون دارها رو به بالا میکشم و دونه دونه تون رو به دار میکشم .“

مصطفی محمدی مزدور : “پس صبر کنید چند دقیقه دیگه می آیم بقیه را یک مرتیه برایتان میزنم ..“
ثریا بسیجی : “ای سران اشرف ، من یک کلمه روز سه شنبه به شما گفتم ، اشرف را به آتش خواهم کشید،“
مصطفی محمدی مزدور : “حالا یک چیز دیگه میخواهم بهت بگم ، درهمین دگر گونی اخیر دعوای گرگها تو ایران“
ثریا بسیجی : “پس امشب پس تا پاسی ازشب این جا می شینم ، ای دربندگان ، ای گرفتاران دست رجوی شنیدید ؟ عمر رجوی بدانید به پایان رسیده ، این هم اعلامیه ای ازطرف بتول سلطانی بود که ۲۰ سال دراین زندان حجر بود “مصطفی محمدی در راس این رئیسان بوده ، سرنوشت ننگینی درانتظار شماست میتونید امشب تصمیم بگیرید ، اگرجوابی ندادید فردا روز جمعه برای شما خیلی دیره “
مصطفی محمدی مزور : “نه این که خانواده پشت خانواده میارم ، نه این که خانواده ازایران ، از اروپا میارم ، خبرنگاران هم میارم ، بسه دیگه این قدر زیر دامن این آمریکاییها شیر داری میمکی، میکشمت بیرون از زیر دامن امریکاییها، ماخانواده ها، البته این جا یک خواهر بسیجی داریم ها، اون روکردیم رهبر خودمون ، این خواهر بسیجی ما دنبال توهستیم ، بسیجی بی ترمز“.
ثریا بسیجی : “تک تکتون را جلو همین اشرف به دارمیکشم، اشرف رابخاک و خون میکشیم. من خودم بالشخصه حاضرم ازهزینه خودم هر مبلغی ۵میلیون ، برای هر نفر ۱۰میلیون ، ۲۰ میلیون من حاضرم ، هرمبلغی که شما نیاز دارید به شما بدم درمقابل به من اسیران را تحویل بدهید. بهوش باشید این اقدامات ما به همین زودی بصورت حمله شروع خواهد شد.چون یواش یواش صبر ما طاق شده ، هم ، اسیرامون خسته شدن هم ما، اگربیشتر ازاین طول بکشه، اگر بیشتر ازاین طول بکشه، حمله را شروع میکنیم .پس تصمیم را سریعتر بگیرید و تا زمانی که خواسته ما برآورده نشه این صدا ها شدید تر ، شدیدتر وشدیدتر خواهد شد. من دیروز گفتم نه تنها انگلیس ، مصر ، آلمان ، امریکا ، اعوذ بالله خدا هم درمقابل خواسته ما نمیتونه کاری بکند. بشنو ، بشو ، فردا ۸ بلندگوی دیگر گفتم برای من بیاورند، گفتم ۱۰۰۰ نفر ازایران برای من وابستگان اسیرانی که اینجا هستند بفرستند.اشرف را بخاک و خون میکشیم ، ۱۰۰۰ نفر در راهند .
ولکن ولکن، ای اشرفیان بی حیا بشنوید و بترسید. ازاین ۱۸ نفر که درصف اول مصطفی محمدی است و مصطفی محمدی فیلمبرداری کرده و نامه های کتبی از سران بالا برای مجازات اسیران داره . الله اکبر گویان به طرف دربیایید. ذهن شما را شتشوی مغزی کرده اند. اشرف با ورود ما به پایان رسیده و نام اشرف ، نام مجاهدین خلق ، مرگ بر مجاهد ، ازتاریخ امروز قلم قرمز خورده ، تاریخ مجاهدین خلق تمام شده . ای اشرفیان ، ننگتان باد ، ننگتان باد ، ننگتان باد ، پرونده چرکینی دارید . مرگ بر شما مرگ برفکر ننگین شما اکنون قطعنامه دیگری
صادر میکنیم ، ما آزادی تمامی اسیران را از این سیاهچال را خواستاریم ما اکنون آزادی تک تک اسیران را ازاین سیاهچال خواستاریم ننگتان باد .“

لجن پراکنی های مصطفی محمدی و ثریا عبداللهی که فرزند او هم از مجاهدین اشرفی است ، بخوبی نشان میدهد که در آنها هیچ عنصری از عواطف پدری ومادری وحتی انسانی باقی نمانده است ، براستی که آنها از دست آموزان محمد گیلانی و آخوند جنتی و …. هستند که به خاطر مزدوری برای نظام ولایت فقیه و پول حاضر هستند که فرزندان خودشان را هم قربانی نمایند
mn6
همکاری با کارگردان وزارت اطلاعات برای ساختن فیلم
پس ازمدتی ، وزارت اطلاعات به او ماموریت میدهد ، برای ساختن یک فیلم علیه مجاهدین با یک کارگردان وزارت اطلاعات، همکاری نماید .این کارگردان “مرتضی پیاده شناس“ نام دارد. او قبلا هم فیلمهایی علیه مجاهدین تولید کرده بود .
مرتضی پیاده شناس با همکاری مصطفی محمدی فیلم پرهزینه و گرانقیمت ولی سراسر دروغ و فریب به نام “فیلم ناتمام برای دخترم سمیه “را تولید کرد. داستان این فیلم تماما بر دروغهای مصطفی محمدی و چند مامور وزارت اطلاعات آخوندی تهیه شده است . مصطفی محمدی شخصیت اول این فیلم میباشد، تمامی آرشیو خانوادگی مصطفی محمدی دراختیار کارگردان مزدور وزارت اطلاعات قرارگرفته اس. بخشهایی از فیلم های آرشیو خانوادگی مصطفی محمدی وهم چنین فیلمهایی که او دراشرف گرفته بود درفیلم تهیه شده مورد استفاده کارگردان قرارگرفته است .دراین فیلم کارگران مصاحبه های سراسر دروغی دیگری را هم از برخی ماموران وزارت اطلاعات مانند ، محمد حسن سبحانی ، بتول سلطانی و نسرین ابراهیمی را نیز جای داده است

mn1کارگردان وزارت اطلاعات در مصاحبه ای با روزنامه ایران در تاریخ ۱۰ بهمن ۹۲ درمورد نحوه آشنایی با مصطفی محمدی مینویسد:“ «در سال ۸۷ قرار شد که فیلمی درباره سازمان مجاهدین خلق کار کنم که نتیجه آن فیلمی شد به نام «ملاقات پشت دیوار اشرف». در جریان ساخت این فیلم با خانواده مصطفی محمدی آشنا شدم و ارتباطم را با آنها از طریق تلفن و ایمیل ادامه دادم. کمی بعد در یکی از کشورهای خارجی با آنها قرار ملاقات گذاشتم و پیشنهاد دادم که فیلمی درباره زندگی شان بسازم و خانوادگی اعضای خانواده مصطفی محمدی را نگاه کردم تا به فضای ذهنی او رسیدم.»
براساس همین گزارش :“در پایان این مراسم “مرکز سینما فیلم“ و “موسسه راهبردی دیده بان“ با اهدای لوح و هدایایی از تهیه کننده، کارگردان، مدیرتولید و تصویربردار فیلم مستند “ناتمامی برای دخترم سمیه” تجلیل به عمل آورد

mn2موسسه راهبردی دیدبان ، وابسته به وزارت اطلاعات می باشد .
فیلمساز وزارت اطلاعات برای مصطفی محمدی سنگ تمام گذاشته و در “جام جم سینما“ در تاریخ پنجشنه ۲ مرداد ۹۳ میگوید: “فکر می کنم که مهمترین کسی که باید قدردانی شود،«مصطفی محمدی» و خانواده اش است که شجاعت داشتند تا در چنین ابعادی اعتراف کنند.“
لازم به یاد آوری است که :این به اصطلاح فیلم درسال ۲۶ خرداد۹۳، بصورت بسیار عجولانه یک روز قبل از برگزاری بزرگترین گردهمایی سالانه مقاومت ایران درویلپنت پاریس از سه شبکه رژیم پخش گردیده است
ماموریت مصطفی محمدی در اور سور اواز فرانسه
اکنون در دوران بن بست و شکست های رژیم آخوندی ، وزارت اطلاعات ماموریت جدیدی را به مصطفی محمدی در پاریس محول کرده است .او درتاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۵ برطبق یک طرح و برنامه مشخص وزارت اطلاعات، به همراه دخترش حوریه و یک مرد سیاهپوست که مدعیست وکیلش میباشد به اور آمده بود.
دختر او به نام حوریه دوربینی را به منظور شناسایی و فیلمبرداری ازمنطقه اور وساکنان آن به دستش بسته بود . تادرطرحهای تروریستی وزارت اطلاعات درآینده مورد استفاده قرار بگیرد. ولی پس ازافشاگری مجاهدین درمورد مزدوری مصطفی محمدی و ارائه اسناد ومدارک مزدوری این خانواده ، پلیس تمامی فیلمهایی آنها را ضبط کرد وطرحشان با شکست مواجه شد
mn3روزنامه پاری مارچ فرانسه : “خیلی سخت است که تصور کنیم که داستان او(مصطفی محمدی) توسط واواک، وزارت اطلاعات ایران «تنظیم» نشده است“

داستان مزدوری مصطفی محمدی و وابستگی او به وزارت اطلاعات رژیم آخوندی آنچنان عیان است که حتی از چشم نویسنده مقاله پاری مارج فرانسه که فقط یک بار او را دیده است ، نیز مخفی نمانده است .
روزنامه پاری مارج فرانسه طی مقاله ای به قلم “فرانسوادلبار“ درتاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۱۵ مینویسد ::“ چند روز مانده به گردهمایی سالانه سازمان مجاهدین خلق ایران که شنبه در ویلپنت برگزار میشود، یک شهروند ایرانی که از پاریس عبور میکرد درخواست کرد که با ما ملاقات کند. مصطفی محمدی یک عضو سابق سازمان….. این تواب که در کانادا در تبعید است، برایمان در حالی که اشک در چشم دارد توصیح میدهد که دخترش بیش از بیست سال است که محبوس است. ….. اما در حالی که مصطفی محمدی به ما میگوید که از کانادا می آید، ساعتش به وقت تهران است. وی جواب میدهد «این وقت قلب من است.»خیلی سخت است که تصور کنیم که داستان او توسط واواک، وزارت اطلاعات ایران «تنظیم» نشده است
دوستان فیس بوکی او نیز همه ماموران وزارت اطلاعات وانجمن نجات میباشند.

mn4
از دولت کانادا میخواهیم که براساس قانونی که اخیرا درکا نادا تصویب شده است ، خانواده مصطفی محمدی را اولا به دلیل مزدوریشان وثانیا به دلیل این که به ایران میروند از خاک کانادا اخراج نموده و او را به نزد اربابانشان آخوندهای جنایتکار بفرستند.
هم چنین از کشورهای اروپایی میخواهیم که ضمن دستگیری این عامل آخوندها براساس مصوبه سال ۱۹۹۷ اتحادیه اروپا از ورود او به کشورهای اروپایی جلوگیری کنند و او را به ایران برگردانند) منبع سایت پژواک ایران زمین.(

يك ادعا لو رفته و پوچ، لق لق زبان مزدوران رژيم:
رژيم پيزوري آخوندي كه همه تلاشهايش در رابطه با مجاهدين به بن بست زسيده، سالهاي سال است كه بريدگان از اشرف و ليبرتي را از كادر هاي بالا و رهبري كننده! قلمداد كرده و مي كند كه هدفش دلداري دادن به نيرو هاي وا رفته و عليلش هست.
اما جهت ثبت در دل تاريخ از آن جا كه انتخاب مبارزه نمي تواند ارثي و اجباري باشد و اين انتخاب در رابطه با مجاهدين با ماكزيمم دموكراسي انجام مي شود و هيح اجباري در رابطه با ادامه مبارزه نيست بار ها و بارها رهبري مجاهدين در شرايط مختلف راه باز براي هر كسي كه توان و كشش مبارزه را ندارد را تأ كيد كرده اند كه با همكاري مجاهدين ودادن پول و امكانات دنبال زندگيشان بروند، در اين رابطه همه مزدوران نامه ها و پولهايي كه گرفته اند را با خط خود نوشته اند، موجود است، آنچه در همه نامه هاي اعلام بريد گي مزدوران گويا ست مطرح كردن نداشتن توان مبارزه است.
در تاريخ چه بسا خانواده هاي پيامبران خيانتكار بودند. پسر نوح روبروي آرمان پدرش ايستاد، پدر ابراهيم خيانت كرد، يهودا مسيح را لو داد و… شايد هزاران فاكت ديگر، اين را براي اين گفتم كه مسئله كادر بالا و يا قوم و خويش بودن در سازمان مجاهدين اصلاً مسئله اي نبوده و نيست ،به قول معروف- ازفضل پدر تو را چه حاصل- ، هر فردي در رابطه با خدا و خلقش مبارزه ميكند و بس.

اثبات مزدوري تا فرق سر:
حالا قضاوت كنيد، همه اين بريدگان، قديمي و جديد را نگاه كنيد، آيا دو خط از رژيم بد گفته و يا نوشته اند. ابدً نمي توانيد پيدا كنيد، همين كه مزدوري در بار انداز رژيم پهلو مي گيرد مهر باطل شد بر پيشانيش مي خورد و گذشته را فراموش مي كند و يك دل نه بلكه صد دل عاشق رژيم آزاد! انديش مي شود و يكشبه مجاهدين بد تر از كافر مي شوند!
بلي اين تضادفي نيست. اين محك خوردن ارزشهاي انساني است، كه يكي مثل مجاهدين در ميدان عمل بارز مي كند فدا مي كند ولي برعكس مزدوران بر خلاف واقعيت حركت كرده و در منجلاب فساد و تباهي شيرجه مي زنند.
براي همين، همه مزدوران داخلي و خارج كشوري رژيم، جديد يا قديم، دستشان در خون شهدا ست، بر خلاف واقعيتها در وغ گفتند، لجن پراكني كردند، مطلب ريا كارانه و دروغ نوشتند، خوشحالي و پايكويي از شهيد شدن مجاهدين كردند، ولي هر چه بيشتر در اميال حيوانيشان قرو رفتند و…

فرازي ازگذشت بي منتها:
بدون شك سفارشات اكيد برادر مسعود بود, كه اين مزدوران را برخلاف همه جنبشهاي انقلابي و ميهني كه خائنين را به سزاي خيانت و جناباتشان ميرساندند, مجاهدين بهرغم بيش از 120هزار شهيد, حتي يك مورد به مجازات مزدوران در خارج از خاك ايران مبادرت نكردهاند. همه را رها كردند تا دنبال زندگي خودشان بروند. بنا به نوشته هاي خودشان هيجگاه اهانت و اذيت و آزاري در كار نبوده است. اين از افتخارات مقاومتي غرقه در خون است كه از رهبري پاكبازش «مسعود» سرچشمه گرفته و از يك چنين ظرفيت تاريخي كمنظيري برخوردار است.
مسعود مانع مجازات بر حق مزدوري بهنام اصغر حسن, تروريست وزارت اطلاعات گرديد كه اعتراف كرده بود, در جريان ترور مجاهد خلق زهرا رجبي و علي مرادي در استانبول در سال74 جزء تيم ترور بوده و علاوه بر اين براي ترور مسئول كميسيون شورا بههمراه تيم به آلمان نيز اعزام شده است. اصغر حسن در نشريه مجاهد380 افشا و متعاقباً به دنبال زندگيش فرستاده شد.
بايد خاطر نشان كرد, كه ايادي نفوذي وزارت اطلاعات تاكنون 17مجاهد خلق را در خاك عراق بهشهادت رساندند و مأموراني از قبيل شاهمراد زارعي كه مأموربت تحويل نفرات به اطلاعات رژيم را داشت, هر يك باعث اعدام دهها مجاهد ديگر شدهاند كه در نشريه (380 )مفصل با اسناد و مدارك و اعترافات به اطلاع عموم رسيده است.
بدون اغراق در ايدئولوژي انقلابي مجاهدين به شأن و مقام انساني تاكيد فراواني شده است. تا جايي كه مسعود مي خروشد: «هركس بخواهد آزاديهاي انساني, انقلابي و اسلامي را محدود كند نه اسلام را شناخته, نه انسان را و نه انقلاب را. آزادي ضرورت دوام انسان در مقام انساني است. والا با حيوانات كه فرقي ندارد, والا مسئوليت و وظيفهيي ندارد, والا دنياي انساني به جهان حيواني تنزل خواهد كرد. بنابراين تاوانش را خواهيم پرداخت… هركه در اين بزم مقربتر است, جام بلا بيشترش ميدهند»
علي (ع ) ميفرمايد:
«… آن كس كه به اميد راهحل مسا لمتجويانه, به اميد رفتار انساني دشمن… يا بهخاطر وابستگي خويش بهلذتهاي زود گذر… از مشكلات نبرد حقطلبانه ميگريزد… بهطور طبيعي بههمين مشكلات مبتلا ميگردد. خداوند لباس ذلت و خواري بر او ميپوشاند… بيهمتي, بيغيرتي و بيتفاوتي نسبت بهواقعيتهاي تلخ جامعه… تا ياوهگويي و توجيهكاري كه آخرين مرحله مسخ اوست… با ضايع كردن, جهاد حق در نظر او قلب ماهيت ميدهد… و تنها كساني كه در تغيير نظام ظا لمانه حاكم بر اجتماع فعالانه شركت جستهاند… قادر بهكسب نقطهنظرهاي درست خواهند بود…»
حا لا آنان كه ريگي در كفش ندارند به اين سؤال پاسخ دهند كه چگونه مجاهدين چنين ريسكي را ميكنند و بريدگان را بهدنبال زندگيشان ميفرستند. با اين كه احتمال خيانت آنها وجود دارد؟!
اين همان طاق بالابلند ايدئولوژي مسعود است, كه انسان را موجودي آزاد و رها ميبيند و ميتواند سرنوشت خود را انتخاب كند. در جايي كه ايدئولوژي قرونوسطايي رژيم آخوندي, مرگ و نيستي، كينهورزي و انتقام و «قصاص» را ترويج ميكند و انسان را موجودي ضعيفالنفس ميپندارد, درست 180درجه عكس آن مجاهدين، بهشأن و مقام انساني و ارزشهاي والاي انساني ميپردازد.

محمود نيشابوري