مدافع جلاد نوری، قاتل میکونوس: دادگاه سوئد تکرار دادگاه میکونوس است

قاتل میکونوس هم در دفاع از جلاد حمید نوری به صحنه امد و گفت: مختصات دادگاه میکونوس با محاکمه جلاد حمید نوری بی‌شباهت نیست، دادستان سوئد نیز کیفرخواست بسیار طولانی و سنگینی را برای جلاد حمید نوری صادر کرده و نقش مجاهدین در این پرونده‌ هم پررنگ است.

کاظم دارابی به جرم قتل و همکاری در ماجرای میکونوس ۱۵سال به دلایل افشای هویت وی توسط مجاهدین در آلمان زندانی شد اما به کمک مزدوران حاکم بر ایران دادگاه آلمان نتوانست ثابت کند که دارابی فرمانده حمله به رستوران میکونوس بوده به او حکم حبس ابد داد.

دارابی می‌گوید: طبق اعترافات ساختگی یک لبنانی که تطمیع شده بود، سال‌ها در آلمان زندانی شدم.ترور سران حزب دموکرات کردستان در آلمان دقیقا زمانی انجام شد که جمهوری اسلامی قصد مذاکره با آنها را داشت . این خود یعنی توطئه!!!!!!

کاظم دارابی در گفت‌وگو با جام‌جم رژیم گفت: من فردی بودم که ۱۳ سال در آلمان زندگی می‌کردم و زن و بچه داشتم. کارگاه داشتم و کار می‌کردم. بچه‌مسلمان بسیجی بودم که با مراکز اسلامی ارتباط داشتیم، تظاهرات روز قدس و تظاهرات علیه سلمان رشدی برگزار می‌کردیم و برای هیات‌های عزاداری، ماه‌رمضان، عاشورا و تاسوعا و … برنامه داشتیم. همه این موارد را در دادگاه آورده بودند. یعنی تمام فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی من را به عنوان یکی از دلایل دست داشتن در این عملیات (میکونوس) مطرح می‌کردند.

 برای اولین سالگرد وفات حضرت امام (ملعون) مجلسی برگزار کردم و ۲ هزار نفر از ملیت‌های مختلف دعوت شدند و برای اولین بار در برلین این اتفاق افتاد. من برای این‌کار، یک مرکزی کرایه و تمام آلات موسیقی را جمع کردم و روی آن پارچه مشکی کشیدم. دیوار را با پارچه مشکی پوشاندیم و از فرش فروش‌های برلین که ایرانی بودند،‌ فرش ایرانی گرفتم و سالن به آن بزرگی را فرش کردم. از سراسر آلمان ایرانی، لبنانی، فلسطینی، ترک، عجم و هر کسی طرفدار نظام جمهوری اسلامی بود آنجا جمع شدند و بهترین مراسم سالگرد حضرت امام را برگزار کردیم. یکی از دلایل محکومیت من این بود. در حالی که اقدام من علنی بود. مثلا یکی از دلایل دیگر محکومیت من این بود که تظاهرات روز قدس را از پلیس تقاضا کردم.

من در دادگاه مطرح کردم که مسلمان هستم،  بچه حزب اللهی هستم، نماز می‌خوانم، روزه می‌گیرم، طرفدار نظام جمهوری اسلامی هستم، طرفدار حزب ا… لبنان هستم ولی با این عملیاتی که به من چسباندید ارتباطی ندارم. شما ثابت نکردید.

حتی یوسف امین که در دادگاه اعتراف کرده نتوانسته بگوید سلاح از کجا آمده است اما حکمی که برای من صادر کردند خیلی ظالمانه بود.

دادگاه تمام شد، قرار شد دو هفته بعد رئیس دادگاه حکم شفاهی را قرائت کند. وکیل من گفت نه اسم ایران و نه اسم هیچ ارگان ایرانی را نمی‌آورند و فقط به من ابد می‌دهند اما بعد از یک هفته دادگاه دوباره همه را خواست. درحالی که من در سلول خود خوشحال بودم که ابد می‌گیرم و دادگاه تمام شده است.

بله؛ رئیس دادگاه نامه‌ای از سوی آقای موسویان خواند؛ ما قبلا تقاضا کرده بودیم دو ایرانی که قبلا آلمان بودند و الان در ایران زندگی می‌کنند برای شهادت به آلمان بیایند که گفته بودند ما نمی‌آ‌یم.

اما بعد از آن یک نامه توسط موسویان از طرف سفارت جمهوری اسلامی همراه با مهر و سربرگ رسمی روی میز دادگاه آمد که نوشته بود با توجه به این‌که دو شاهد به نام آقای فلان و فلان قرار بود به آلمان بیایند و نیامدند، در ایران حاضر هستند شهادت بدهند. چون وکیل‌های دیگر این را خواسته بودند و آنها دوست داشتند دادگاه ادامه یابد و به این ترتیب دادگاه دوباره دو سال ادامه یافت.در این زمان که دادگاه ادامه پیدا کرد یکی عنوان کرد، بنی صدر اطلاعات کافی از این عملیات دارد و تقاضا کرد او را از فرانسه بیاورند، چون شاهدی را به نام شاهد C که بعدا  متوجه شدیم ابوالقاسم مصباحی است به آلمان آوردند و او را پر کردند که همه چیز را به سپاه، وزارت اطلاعات، رهبری و… بچسباند و این اتفاق همه روند  را  به‌هم ریخت و در واقع با نامه موسویان ورق برگشت.

وقتی این نامه زده می‌شود، می‌روند بنی‌صدر را می‌آورند و بنی‌صدر هم هر حرفی دوست دارد می‌زند و دادگاه هم قبول می‌کند. وکیل من از بنی‌صدر سؤال می‌کند این چیزهایی که بیان می‌کنید را از کجا می‌دانید؟ می‌گوید من نمی‌توانم منبع اطلاعاتی خود را لو بدهم چون خطر جانی برای او دارد!

در بین تماشاچی‌ها هم مجاهدین نشسته بودند. جایی که من محاکمه شدم بعد از جنگ جهانی دوم سران نازی و معاونان هیتلر  در آن دادگاه محاکمه شده بودند و به همین دلیل طبقه بالای آن برای تماشاچیان است.

بعد از جنگ جهانی دوم تا روزی که بنی‌صدر به دادگاه من آمد، اولین‌باری بود که طبقه دوم این دادگاه پر می‌شد یعنی تا این اندازه روی بنی‌صدر مانور داده بودند و آنجا فضا طوری شده بود که تصور می‌کردند نظام جمهوری اسلامی با این دادگاه سقوط می‌کند!

در بین تماشاچیان افرادی به من می‌گفتند دهان خود را ببند، بی‌تربیت، خفه‌شو! من آنجا به بنی‌صدر فحش می‌دادم، به تمام‌کس‌وکار مجاهدین فحش می‌دادم و می‌گفتم از دیشب در دیسکو بودید، رقص و عرق و برنامه‌های خود را داشتید، حالا الان اینجا به من می‌گویید خفه شوید؟

بنی‌صدر را آوردند تا علیه نظام صحبت کند. صحبت‌های منوچهر گنجی علیه من بود. می‌گفت یک‌بار او را به دبی دعوت کردند و در هتلی که اقامت داشت، می‌خواستند ترورش کنند اما قبل از این اتفاق، جریان ترور را به او اطلاع دادند و او توانست فرار کند. در واقع در این دادگاه، پرونده هر‌کسی که هر کجای دنیا ترور کرده بودند از‌جمله پرونده‌های قاسملو و کاظم رجبی (رجوی) را هم به وین آورده بودند و می‌خواستند گردن من بیندازند. حلزونی‌ای داخل سلاح خفه‌کن قرار دارد که روی سلاح پیچ می‌شود. زمانی که آن را آزمایش کرده بودند، گفتند قسمتی از این لوله بریده ‌شده و خفه‌کن را روی آن زدند. پلیس امنیت آنجا بعد از آزمایش سلاح گفته بود این سلاح‌ها لوله‌خفه‌کن دارند و هر بار یک تکه را می‌برند و سر سلاحی می‌گذارند و کار خود را انجام می‌دهند.

رژیم ایران، قاطع پیگیر پرونده آقای نوری باشد

کسی که اصلا چیزی ندیده، نه آنجا بوده، نه قیافه (جلاد) نوری را دیده نه (جلاد) نوری را می‌شناسد به‌عنوان شاهد آورده‌اند که علیه (جلاد) نوری شهادت بدهد. این اتفاق برای من هم افتاد. یکی از شاهدان دادگاه من، آقای بنی‌صدر بود درحالی‌که پر‌واضح بود که شهادت او علیه کاظم دارابی نبود بلکه شهادت علیه نظام جمهوری اسلامی ایران می‌داد. یعنی تشکیلات دادگاه، او را آورده بودند تا علیه نظام حرف بزند، در صورتی‌که متهم نامرئی آنجا ایران بود و برای آن متهم نامرئی، بنی‌صدر، منافقین و نماینده مسعود رجوی و حتی منوچهر گنجی را آورده بودند. درحالی‌که منوچهر گنجی آخرین وزیر علوم زمان شاه بود. بنابراین به نظر من آنها هرچند مدت یک‌بار در مسائل مختلف به ایران فشارهایی وارد می‌کنند تا اهداف خود را در مورد وارونه نشان دادن حقوق بشر در ایران به اروپایی‌ها تحقق ببخشند. درباره (جلاد) نوری همین‌طور است و در واقع (جلاد) نوری یکی از طعمه‌هایی است که توانسته‌اند روی او کار کنند.

زمانی که به زندان افتادم، یک آلمانی به نام هلموت شیمکوس، شش سال قبل از عملیات میکونوس در ایران زندانی بود. او برای آمریکا ، صدام و امارات در ایران جاسوسی می‌کرد. در زمان جنگ با GPS مناطق حساس ما را به صدام می‌داد. او را دستگیر می‌کنند و وسایلی که استفاده می‌کرد و ابزار او را ضبط می‌کنند و بعد از محاکمه، حکم اعدام را برای او در نظر می‌گیرند. آلمانی‌ها التماس می‌کنند که این شخص را اعدام نکنید. ایران هم موضوع اعدام او را به تعویق می‌انداخت. یک‌بار صحبت کردند که او را با من معاوضه کنند و این مطلب در رسانه‌ها هم انتشار پیدا کرده بود. این اتفاق در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و با واسطه‌گری آقای ابطحی افتاد و البته کلاه گشادی هم سر دولت وقت گذاشتند.

منطقی این بود که حکم اعدام او را به ابد تقلیل می‌دادند و با من که حکم ابد گرفته بودم، معاوضه می‌کردند اما بدون تقلیل حکم یکباره او را آزاد کردند و او به آلمان آمد. امروز باید قاطع پیگیر مسأله آقای نوری باشد تا بی‌گناهی او ثابت شود. باید نظام جمهوری اسلامی پشتیبان آقای نوری باشد و  محکم بایستد. بلاهایی که در زندان سر این آقا می‌آورند، همان‌هایی است که سر من در آن زمان درمی‌آوردند و به روحیه و اعصاب او لطمه می‌زنند. امکان دارد حرف‌هایی را بیان کند که نکرده و متهم شود. باید پیگیر شد تا آنها نتوانند هر چه دوست دارند، انجام دهند. فارس