محمد قرائی: کنوانسیون پاریس، گردهم آیی اشرف نشانها!

 شنبه، هشتم فوریه 2014، هزاران نفر از عاشقان آزادی مردم ایران درسالنی درمنطقه دالفانس در پاریس گردهم آمدند.

شور وشوق دیدار یاران خستگی ناپذیر مقاومتّ، کمافی السابق اولین خصیصه و ویژگی این جماعت ستودنی است. دراین وانفسای فررو ریزی بسیاری از ارزشهای انسانی، دیدن چهره های شاد،چشمهای خندان و اراده های استوار ، آدمی را در پیمودن باقیمانده راه دشوار سرنگونی مصمم تر می سازد.

دکتر صالح رجوی اعلام برنامه می کند. نمایندگان انجمنهای گوناگون از سراسر دنیا بصورت فردی و جمعی روی سن می روند و از اهداف خود ونقطه نظراتشان درحمایت از خواسته های مقاومت عادلانه مردم ایران میگویند. حضور چشم گیر زنان و جوانان باعث غرور و افتخار هر شرکت کننده و هرایرانی آزادیخواهی است. اطلاعیه ها و متن سخنرانی ها نشان از رنگین کمان واقعی همبستگی ملی برای سرنگونی تام و تمام آخوند های وطن فروش است.

در این میان جوانان مثل همیشه تاریخ ،خوش میدرخشند. خانم جوانی که در خارج از میهن زاده شده و رشد کرده است، درحمایت از مقاومت و خواسته های مردم ایران داد سخن میراند. جمعیت حاضر و میهمانان دعوت شده بسیار تحت تاثیرقرارمیگرند.

 درمیان سخنرانان جوانی بنام احسان قرایی منقلبم میسازد. لینک سخرانی احسان را در زیر میگذارم: https://www.facebook.com/photo.php?v=242759942562286   احسان میگوید وقتی فقط دوسال داشت پدرش را به دلیل هواداری از مجاهدین اعدام کرده اند. معلوم است که هیچ خاطره نزدیکی نباید از پدر داشته باشد. طرز ایستادن و لحن کلامش مرا از سالن تجمع وسخرانی، موقتا دور میساد. سی و اندی سال تمام به عقب پرتاب میشوم. مهدی قرایی پدر احسان، زنده شده است. شب سی خرداد شصت است. شهر کاملا بهم ریخته است. هواداران مجاهدین و مردم آزاده مشهد خیابانهای منتهی به دانشگاه را تقریبا آزاد کرده اند. چماقداران خمینی پابفرار گذاشته اند. پاسداران تباهی و  کمیته چی های لمپن دست به سلاح میشوند. رگبار شلیک پاسداران جای عربده کشی چماقداران را گرفته است. دراین جنگ نابرابر مهدی سوار برموتور سیکلت گروهی از تظاهرکنندگان را علیه اوباشان چماقدار رهبری می کند. مثل همیشه بی باک ، قاطع و درعین حال خونسرد می نماید.

در انجمن معلمان مسلمان مشهد خیلی ها اورا می شناخنتند . دز زندان وکیل آباد هم بسیاری با متانت و مقاومت جانانه اش در مقابل شکنجه گران و پاسداران آشنایند. هنگامی که درانجمن معلمان مسلمان مشهد فعالیت داشتم ، مهدی مسئول تشکیلاتی ام بود. در زندان نیز هروقت به مشکلی برمیخوردم به سراغش میرفتم. آرام، کم گوی و گزیده گوی بود. معتقد به آرمان رهایی بخش مجاهدین تا بن استخوانش.

 از جنس آدمهایی که تا ابد در خاطره ها می مانند.

بهتراست بگویم از جنس اشرف نشانهای امروزین در سراسر جهان.

… شلیک کف زدنها ی مسمتر هزاران نفر در سالن بخودم می آورد.

صحبتهای انگیزاننده و شیرین مهدی جوان- احسان- تمام شده و مردم تشویقش میکنند. مهدی حی و حاضر با همان صلابت روی سن بود!

با افتخار به دوست کناریم گفتم، پدر شهیدش را می شناسم. همرزم و همبندم درزندان بود. سی و اندی سال است خاطراتش بامن است.

 تا وقتی زنده باشم نیز با من وسایرهمرزمانش خواهد بود. امروز بسیار خوشحالم صدایش را دوباره شنیدم. چهره اش را دوباره دیدم!

احسان گفت ما مردم ایران ایستاده مردن را بر زندگی حقارت بار ترجیج میدهیم. مصداق گفتارش یکی هم پدر ش، که مثل هزاران هزار صبا،حنیف ومحمد تا آخر ایستادند و جاو دانه شدند.

صدای سخنرانان از بلند گو پخش می شد. به زبانهای گوناگون. جمعیت برمی انگیخت، برمی خاست و کف میزد. در میان این همهمه و جمعیت پرشور ، صدایی از اعماق مرا  بخود میخواند. بازهم در میان جمع ولی تنهای تنها! زمان به عقب برگشته است. حال وهوای جوانی از جنس احسان را دارم . یک میلیشیای پرشور و شر دوران انقلاب. صدایی مرا مجذوب خودش ساخته است.  صدا، آشناست! خیلی آشنا! آنقدر نزدیک که گویی از اعماق جانم برخاسته است،پرصلابت و درعین حال غارفانه و  دلنشین.

 و صدا، صدای صداها بود. صدایی که خودش را اثبات کرده و ماندگار شده بود. صدایی در میان صداها ، صدا درمیداد:

 ” مطمئن باشید آینده مال شماست، آینده مال انقلابیون است. نیروهای میرا رفتنی هستند. به این ایمان داشته باشید”

صدای سردار رشید خلق بود. صدای موسی بود. صدایی تا ابد ماندگار!

بیچاره شب پرستان با سلاله خورشید و بانسل صد هزاران و ماندگاران چه خواهند کرد؟

آخوندهای بیچاره برای رهایی از هراس شب بسیاری از درختان را  سربریده اند اما با جنگل رویان و باریشه های تا اعماق فرورفته شهیدان بخون خفته خلق چه خواهند کرد؟

کلمان و جملات سخرانان بخصوص جوانان که ازاعماق دل وجانشان برمی خاست لاجرم برجانهای حضار می نشست و به وجدشان می آورد.

نمایندگان بیش از سیصد انجمن و تشکل حامی مقاومت جمع شده بودند تا به دشمن ضد بشری در داخل و حامیان مماشاتگرشان بیا بیا بگویند.

گرد هم جمع شده بودند تا به آنهایی که هنوز گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن حقایق دارند بگویند مردم ایران صاحب دارد.  شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق ، مردم بپاخاسته ایران را نمایندگی میکنند ولا غیر!

آمده بودند تا در سالگرد  19 بهمن 60، عاشورای مجاهدین و 22 بهمن

سالگرد انقلاب ضد سلطنتی ، همنوا با موسی، اشرف،پنچاه دو شهید اشرفی و تمامی جاودانه فروغها یک بار دیگر فریاد بزنند ، آینده مال انقلابیون است. نیروهای میرا رفتنی هستند. زمستان سیاه و سرد آخوندها در حال اتمام است . بهار خرم رهایی در راه است.

 محمد قرایی- سوئد

بهمن

mohamad gharai1