در بامداد خونين دوشنبه ١٩ بهمن ٦٠ پشت ديوارهاي اوين در شرايطي كه هنوز خورشيد خون گرفته سر از مشرق در نياورده بود ، دشمن غدّار در يك جنگ نابرابربا سلاحهاي سبك و نيمه سنگين به مقر فرزندان دلير ميهنمان در زعفرانيه حمله كردو بي محابا خون ريخت تا مجاهدين را به تسليم وادارد و يا آنان را زنده دستگير كند. اما دلاوران پاكباز تا آخرين گلوله بر دشمن تاختند و داغ تسليم را بر دل آنان گذاشتند.
غروب همان روز ورود گلّههای پاسداران و توابين همراه با لاجوردي جلاد، سكوت بند را شكستند، با شلاّق زدن بر درو و ديوار راهروها با كينه حيواني، فرياد ميزند، شيريني پخش كنيد، رهبرانشان همه رفتند، سازمانشان تمام شد، بيخبر از وقوع فاجعه با نگاههاي نگران از هم ميپرسيديم، چي شده؟
دژخمين اوين چند نفر را با خود برد، بعد از برگشتن آنها، غم سنگين بر چهره نگاههاي پر درد و بغض گلويشان خبر از فاجعه اي عظيم ميداد، با شنيدن اسم اشرف و موسي ، دليل اينهمه كينه توزي حيواني لاجوردي را فهميديم، در قتلگاه مجاهدين توّابين مزدور و لاجوردي دژخيم مانند اسلاف جنايتكارشان در عاشوراي حسين و در شام غريبان مجاهدين با بغل كردن طفل شيرخوار اشرف و مسعود، از هيچ رزالت و دنائتي نسبت به پيكرهاي پاك رشيدترين فرزندان مجاهد خلق دريغ نكردند. اجساد شهدا را به نمايش گذاشته بودند و از زندانيان ميخواستند بر سر پيكر آنها ظاهر شوند تا شكست و نااميدي را بپذيرند. اما دشمن زبون نميدانست اين نمايش سر آغاز نبرد ديگري را شعله ورميكند.
پيام حماسه اشرف و موسي طي سالها نبرد و آتش و خون همچون رودي خروشان مسير تاريخي خود را طي كرد از ديوارهاي اوين گذر كرد و در عاليترين شكل مبارزاتي به اشرف و ليبرتي رسيد. دلاوران و قهرماناني كه با پيروي از سردارانشان مقاومت تا به آخر را برگزيدند و در مشعلهاي فروزان ٥٢ شهيد در اشرف و دهها شهيد ديگر در ليبرتي شعله گرم مقاومت را برافراشته نگه داشتهاند و ميرود تا در آينده نه چندان دور تاروپود نظام آخوندي را در هم بپيچد و با بر پايي هزار اشرف در سراسر دنيا كماكان بر پيمان خود با اشرف و موسي ايستادهاند و به دژخيم نه ميگويند.
وآنان كه آنروز تسليم و نااميدي را برگزيدند وادادگان و بريدگان، امروز باارتجاع و استعمارو مماشاتگران و مدعيان حقوق بشر كه از هيچ شقاوتي براي نابودي مجاهدين كوتاهي نكردند از بمباران و زندان سازي در ليبرتي، از برپايي دارو درفش و اعدام و شكنجه در داخل همصدا شده و با نشر كتاب و نوشته و مصاحبه به سبك بازجويان و در لباس به اصطلاح منتقدين و مخالفين و زندانيان سياسي به صحنه آمده تا پيام مقاومت سردارانمان را مخدوش نموده و تسليم طلبي گذشته خود را توجيح كنند. اما اشتباه محاسبه کردهاند نسلي كه به ريشه و انديشه پيشتازان خود مي انديشد نسلي كه با درس آموزي از رهبرشان مسعود رسالت نبرد با ارتجاع را بدوش ميكشد بپا خواسته شعله ور و خون فشان ميرزمد ميميرد سازش نميپذيرد
وبقول مريم رجوي
انقلابيون بزرگ و سمبلها و سرداران اصیل تاریخی، از آنرو جاودانه و فراموشیناپذیرند که از یک طرف ریشه در واقعیترین و ضروریترین الزامهای تاریخی و انقلابی دوران خود دارند و در مسیر تکامل اجتماعی، مبرمترین خواستهای توده های زحمتکش و طبقات بالنده جامعه را نمایندگی میکنند، و از طرف دیگر، بنبستها را درهم میشکنند و با زندگی و شهادت خود رمز رهایی و راه پیروزی بر مرتجعین و دشمنان خلق را به تودههای مردم و نسل معاصر خود عرضه میکنند. چنین است که هرچه زمان میگذرد قدر و شأن سمبلها و پیشتازان صدیق خلق، بیشتر بارز و آشکار میشود و آگاهترین و فداکارترین فرزندان خلق با شور و اشتیاق بیشتر در راه سمبلها و پیشتازان راستین خود قدم میگذارند و در بزرگداشت آنان سر از پا نمیشناسند.
سلام بر شهيدان
سلام بر آزادي
زهره رستگار
زاندانی سیاسی دهه 60
12 فوریه 2016