نعمت فیروزی
آریل دورفمن نویسنده شیلیایی و مشاور آلنده فقیدکه به تصادف از کودتای پینوشه جان سالم بدر برد، از بازداشت پینوشه بسیار دلگرم شده بود، در کتاب «شکست طلسم وحشت» نوشته: « هر بامداد به خاطر همین لذت عدالت است که بیدار میشویم، همین احساس که در جهانی معیوب و آسیب دیده که اشرار در آن به ندرت مکافات پس میدهند، این محاکمات، اندک تعادلی برقرار میکند.»
سر انجام پس از نزدیک ۳سال، دژخیم حمید نوری از شکنجه گران و دست اندر کاران قتل عام ۶۷ پاسخ گوشه ایی از جنایاتش را از عدالت در دادگاه سوئد گرفت و به اشد مجازات (حبس ابد) محکوم شد. همچنان که دورفمن گفت، شاید این محاکمه اندک تعادلی در دل رنج کشیدگان، شکنجه شدگان و داغدیدگان برقرار کرده باشد.
بنظر می رسد که دژخیم نوری پشتگرم به طرح وزارت اطلاعات و با علم به اینکه دستگیر می شود حاضر شده در توطئه سرقت جنبش دادخواهی و سفید سازی مزدور نفوذی (مصداقی) نقش اول را بازی کند. اما از بد حادثه سر و کله مجاهدین پیدایشان شد و پر قدرت وارد پرونده شدند وکمی مزه عدالت را به او چشاندند. قریب آبادی سخنگوی قضاییه جلادان گفت: مجاهدین دادگاه حمید نوری را علیه خود ما برگرداندند! رژیم در جریان دادگاه دو استراتژی را بکار گرفت:
یکم: استراتژی انکار همه چیز در دادگاه بدوی! بدین مضمون که نه زندانی سیاسی داریم و نه شکنجه بوده و نه قتل عامی صورت گرفته و نه خمینی فتوایی صادرکرده!! همه این ها دروغ است!!
دوم: تمرکز روی مرخصی بودن دژخیم نوری برای در بردن او در دادگاه استیناف، با اعتراف به همه آنچه در دادگاه بدوی انکار کرده بود! و بهره گیری از تناقض گویی های ایرج مصداقی.
برای پیش بردن این دو استراتژی رژیم مجبور شد بخشی از دارایی وذخایر اطلاعاتی خود را هزینه کند. بکار گیری پاسداران سیاسی و مامور نفوذی و سلول های خفته سالیان در اروپا با کمک مافیای رسانه استعماری بخشی از همین هزینه بود. تمرکز بر تاکتیکها و چرایی درپیش گرفتن دو استراتژی متناقض در دو دادگاه بدوی و استیناف، بسیار می تواند کمک کننده باشد، اما در حوصله این نوشته نیست و کش و قوس های این پرونده قطور حقوقی نیازمند بررسی تخصصی حقوقی دارد که در صلاحیت نگارنده نیست. اما همچنانکه در اطلاعیه های کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت آمده با قاطعیت می توان گفت که آنها در آغاز روی این سرمایه گذاری کرده بودند که مجاهدین از شرکت در این پرونده، بخاطر حضور مزدور نفوذی ایرج مصداقی خودداری میکنند و آنها بدون حضور مجاهدین می توانند با یک کیفر خواست آبکی راست و دروغ، و بدون داشتن مستندات و مدارک کافی درباره قتل عام ۶۷و بدون اشاره به نقش مستقیم حمید نوری، زیرآب آن و اتفاقات دهه ۶۰ را بزنند. در حقیقت این توطئه ایی پیچیده و چند منظوره و چند وجهی یک تیر و سه نشان! بود از یک سو انکار جنایات رژیم، زدن بانک مقاومت (شهیدان سرفراز) و سرقت جنبش دادخواهی و درنهایت هم سفید سازی مزدور نفوذی.
«ترس» نقطه اشتراک بازیگران ابتذال شرّ
تمسخر تاریخ در این است که در حالیکه ورژن های مختلفی از جلادان و خیانت پیشه گان و پاسداران سیاسی خارجه نشین از نظام گذشته و فعلی در تلاش بودند تا با دخالت در این پرونده، و یا به موازات آن در صحنه سیاسی ایران سرکوب و شکنجه را ماستمالی و یا مینیمیزه و یک اقدام قانونی جلوه دهند، این دادگاه و حواشی آن ، مصداق دیگری شد برای فهم بهتر «ابتذال شر» و تاکیدی بر آنچه هانا آرنت فیلسوف معاصر آلمانی بیان کرد. آرنت که در سال ۱۹۶۱ و بعد از شرکت در دادگاه آیشمن، در کتاب «آیشمن در اورشلیم» تجربه خود را اینچنین می نویسد: «شرّها و جنایات بزرگ در کل تاریخ بشر توسط افرادی با عقده های روانی و یا آدم هایی با ویژگی خاص، صورت نگرفته است، بلکه به وسیله همین افراد عادی که یوغ دولت یا نهادهای مورد قبولشان را پذیرفتهاند، به اجرا درآمده است. و به همین دلیل، از نظر این جنایتکاران اعمالشان انجام وظیفه و وفاداری به قانون بوده است!» همه دیکتاتورها و مامورین شان از همین جمله برای توجیه جنایات شان استفاده کرده اند! آنها کاری به محتوای ضدبشری قانون مربوطه ندارند. با تعمق در این توجیه احمقانه بخوبی ماهیت این شکنجه گران و کیفیت نازل انسانی و ابتذال شری که باز تولید میکنند را می توان فهم کرد. از این رو شریران هرچه تهی تر از عنصر انسانی وجنایتکارترند به همان اندازه مملو از شرارتی مبتذل هستند که جایگزین عنصر انسانی خود کرده اند. آنها تا وقتی دادگاه برقرار بود در طرح بدر بردن حمید نوری ایفای نقش میکردند و بعد از دادگاه و صدور حکم دادگاه با وقاحتی بی همتا به خودشان تبریک میگویند.
هر کس مصاحبه های اخیر پرویزثابتی یا صحبت های حمید نوری در دادگاه و یا صحبت های مزدور نفوذی مصداقی را شنیده باشد، متوجه می شود که نقطه مشترک بازیگران ابتذال شرّ، دروغ های آنها علیه مقاومت و جنبش مردم ایران است. ثابتی برای لاپوشانی قساوتش آن را به گردن بالادست و پایین دست خود می اندازد، دژخیم نوری تلاش میکند صورت مسئله را از اساس منکر شود. مصداقی و شرکا جنایات نظام گذشته و آخوندهای فاشیسم را مینیمیزه میکند، خیانت خودش را به احمق نبودن ترجمه میکند، و شکست توطئه ایی را که نقش دوم را به او داده بودند با وقاحت پیروزی خودش قلمداد میکند! و بچه شاه از یک سو تلاش میکند بگوید زندانیان پدرش امثال خامنه ایی بودند تا قتل و کشتار آنها واجب و مشروع شود و از سوی دیگر پیروزی در دادگاه نوری را به جیب مصداقی می ریزد. با این مواضع و اقدامات نشان می دهند، در ترسی مشترک بسر می برند و نگران از پیشروی مقاومت در امر سرنگونی هستند. تا وقتی مجاهدین هستند و آلترناتیو شورای ملی مقاومت حضور دارد، شاه و شیخ و مزدوران شان برای این نفس میکشند که ترمز قطار سرنگونی را بکشند. زیرا در سرنگونی پایان مصونیت خود را می بینند. برای قیاس هم که شده خوب است بدانیم حتی آیشمن در دادگاه اورشلیم ضمن سلب مسئولیت از خود به عنوان «دستور گیرنده»، نسبت به جنایاتی که انجام داده بود اظهار تاسف کرد و گفت: «باید اظهار کنم که قتل عام و نابودی یهودیان را یکی از بزرگترین جنایات در تاریخ بشری می دانم.» اما پرویزثابتی و دژخیم نوری و بچه شاه نه تنها اظهار تاسف از جنایات انجام شده نکردند، بلکه طلبکار ملت ایران هم هستند و تلاش میکنند در اوهام و رویای از دست رفته خود از روی دست آخوندها »جنایت بیشتر» مشق کنند! جالب است بدانیم که همه بازیگران ابتذال شرّ از شاهی و شیخی از ابتدای انقلاب ۱۴۰۱تا کنون برای مردم ایران یک سرنوشت را مجاز میدانند یا برگشت به گذشته و یا همین نظام فاشیسم دینی.
اما جهت تذکار از مقاله دوسال پیش، پاراگرافی را برای عبرت آنها که تلاش میکنند سد راه جنبش مقاومت شوند و تاریخ را به عقب برگردانند، دوباره یادآوری می شود: در خاندان سلطنت برای فرزند ذکور اول! یکی از تعلیمات، یادگیری سرنوشت سلاطین و شاهان گذشته است. نگارنده نمیداند که آن جناب! چه میزان از این تعلیمات را آموخته است، لذا بابت اطلاع اگر نمیداند، و من باب یادآوری اگر میداند، خواندن این چند جمله برایشان ممکن است مفید فایده باشد: تاريخ اين میهن خونبار از حیث برخورد با حاکمان و سلاطینش در دنيا بي همتاست، طي دو قرن ونيم پنج سلسله راسرنگون كرده اند. در قرن بيستم چهار پادشاه را پياپي به تبعيد بي بازگشت فرستاده اند، که دو تن از آنان پدر و پدر بزرگ ایشان بوده اند . در صد سال پيش از آن، يك پادشاه را ترور، ودر صد سال ماقبل آن يك پادشاه را كشته اند، يكي را كور و مقتول و ديگری را براي خربزه خوری نفله كرده اند !! با اين ركورد خون آلود، هم آن مقام ابرو کمانی و هم آن فرزند ذکور اول! باید بدانند حاکمیت استبدادی و رویای سلطنت بر سرزميني مانند ايران جزو مشاغل حقیقتا پر ریسک وخطر شده است!!!!
توماس مان نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل میگوید : «می توان تاریخ جهان را در قالب محاکمات مهم نوشت». شاهدان دادگاه و یاران مقاومت ایران و اشرف نشانان بودند که وقایع دادگاه محاکمه حمید نوری را قدم به قدم ساختند و نوشتند و به بخشی از تاریخ درد و شکنج فرزندان ایران زمین برل کردند. ما در حالیکه نه می بخشیم و نه فراموش میکنیم، برای این زنده هستیم و نفس میکشیم که هر صبح که بیدار می شویم به خود مسئولیت بردن لذت عدالت برای خلق ستم کشیده را یادآور باشیم.