حميد نصيري
براي سه قلب تپنده 16 آذر
و جنبش دانشجويي ضد آخوندي
با قلب ياقوتي تو
كدام قلب ياقوتي بود كه با روشنايش
در دهان مرگ خوابيد؟
قلبي كه آونگ شكوفه يي شد
بر بهار بي بلوغ
ياقوت قلبي كه
تپش هاي خون خود را
و خواهش هاي مرا
در هيأت دستي
انفجار خشمي
در فرياد گلويي
شورابة چشمي
نهفته دارد
از قلب او خوني جوشيد
در قلب من عشقي
از او شكوفه يي
در من درختي
اين جنگل از آن توست!