نویسنده: گرت فرایسن
«متزلزل» بهترین واژه برای توصیف شرایط کنونی در ایران است. تلاقی سیاست های ژئوپولتیک، اقتصادی و داخلی با تغییرات دردناکی همراه خواهد شد. ایران چگونه به اینجا رسید و به کجا می رود؟
شرایط از وقتی به وخامت گرایید که دولت ترامپ از توافق هسته ای حاصل شده بین ایالات متحده، آلمان، چین، روسیه، فرانسه، بریتانیا و ایران در سال 2015 (برجام) عقب نشینی کرد. مزایای گشایش تجاری بیشتر به روی ایران به دو دلیل هیچ گاه رخ ندادند. اول اینکه نمایندگان دولت پیش پرداخت های نقدی به ایران را در زمان حصول توافقنامه به جای تقسیم کردن بین مردم، احتکار کردند. بدین ترتیب، حصول برجام با افزایش صرف هزینه در داخل همراه نشد که بتواند به مردم در کنار آمدن با مسائل اساسی همچون کمبود آب و آلودگی هوا کمک کند. در مقابل، پول ها برای تامین مالی بخش های نظامی و موسسات مذهبی خرج شدند و همین مساله خشم مردم را برانگیخت. دوم، ترامپ چند ماه پیش آمریکا را از توافق خارج کرد و از اعمال مجدد تحریم ها خبر داد. این مساله توانایی ایران را در تجارت نفت و دیگر محصولات در برابر دلار آمریکا یا یورو محدود ساخت. بدون «ارز سخت» واردات مواد غذایی و دیگر محصولات اساسی با مشکل مواجه شد که این مساله هم خشم مردم و اعتراض های خیابانی را در پی داشت.
شرایط کنونی ایران شباهت های ترسناکی به بحران ونزوئلا دارد که عبارتند از:
* ارزش ارز ملی در بازار سیاه خیلی پایین تر از نرخ رسمی آن است؛
* فساد و چپاول توسط افراد نزدیک به دولت به شدت گسترده است؛
* به عملکرد دستگاه قضایی انتقاد هست؛
* نرخ بیکاری جوانان به شدت بالا و در حال افزایش است؛
* نرخ تورم به سرعت بالا می رود؛
* در پی محدودیت دسترسی به دلار، ذخایر ارزی کشور به شدت کاهش یافته است؛
* کشور در عرصه بین المللی وجهه خوبی ندارد و این مساله تحمل شرایط را برای مردم به شدت دشوار می کند؛
همچنین همانند ونزوئلا اطلاعات و آمارهای اقتصادی چندان دقیق و قابل استناد نیستند و این مساله بررسی عملکرد کنونی را دشوار می کند. این حقیقت که ارزش ریال در بازار سیاه 150 درصد از نرخ رسمی آن پایین تر است نشان می دهد که سیاست های پولی با شرایط اقتصادی همخوانی ندارد. کاهش صادرات نفتی و گاز مایع در دو هفته اول ماه اوت تاییدی بر کاهش سرعت تجارت است. نرخ تورم هم 18 درصد گزارش شده، اما برخی کارشناسان بر این باوند که نرخ تورم حقیقی چند برابر رقم اعلام شده است.
مشکل بسیار فراتر از کاهش ارزش موقتی ارز یا افزایش نرخ تورم است. ایران در 40 سال گذشته بارها دوره های مشابه فشار اقتصادی را تجربه کرده است. تنها تفاوت شرایط کنونی با دفعات پیشین این است که این مرتبه به رغم تلاش های دولت برای انداختن تقصیر بر گردن آمریکا، ایرانی ها دولت خود را مقصر می دانند. تحریم های ایالات متحده بر اقتصاد ایران تاثیر داشته، اما فساد مقامات ایران دلیل اصلی بسیاری از تظاهرات و تجمعات اعتراضی بوده است. تعیین سقف 10 هزار یورو برای ارز خارجی که شهروندان می توانند خارج از بانک ها نگه دارند، مانع این می شود که مردم عادی از خود در برابر سقوط ارزش ریال محافظت کنند و این در حالی است که بسیاری از مقامات دولت می توانند دارایی های خود را با دلار به نرخی پایین تر از نرخ بازار تعویض کنند. مردم احساس می کنند به آنها خیانت شده و خواستار تغییر هستند.
رئیس بانک مرکزی، وزیر کار و وزیر اقتصاد همگی کار خود را در همین رابطه از دست دادند. حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران هم هفته پیش مجبور به ارائه توضیحات در برابر مجلس شد. دستورکار اصلاح طلبان که به دنبال روابط بهتر با غرب بودند به خطر افتاده است و احتمال اینکه کنترل کشور مجددا در دست اصول گرایان بیافتد وجود دارد. و چنین نتیجه ای اصلا عواقب خوبی نخواهد داشت چراکه بیشتر شهروندان ایران از اینکه با باقی جهان در ارتباط نیستند، خسته شده اند.
ایران در شرایط دشواری قرار دارد. از یک سو، برای دریافت کمک های اقتصادی مجبور است به سمت غرب بازگردد. از سوی دیگر، پشت مقصر خواندن آمریکا برای مشکلات کنونی سنگر گرفته است. در همین حال، صدای مردم با دشوارتر شدن شرایط اقتصادی، بلندتر می شود.
در حال حاضر به نظر می رسد دولت بیشتر و بیشتر منزوی می شود. هفته گذشته آیت الله علی خامنه ای، رهبر معظم ایران گفت توافق هسته ای تنها یک وسیله است و نه هدف و اگر منافع ملی ایران را تامین نکند، امکان ترک آن وجود دارد. برخی مقامات ایران هم از این مساله سخن گفتند که اگر ایران نتواند به دلیل تحریم ها نفت بفروشد، هیچ یک از دیگر کشورهای منطقه هم نمی توانند. این اظهارات تهدیدی به بستن تنگه هرمز بودند. اگر چنین اتفاقی روی دهد، ایران دیگر تنها با یک بحران سیاسی داخلی مواجه نخواهد بود؛ بلاکه با یک بحران خطرناک ژئوپولتیک مواجه می شود. دیپلماسی ایرانی:مترجم: طلا تسلیمی